خرفتی و وحشت انجمادی
دروووود بر آقای اقبالی و کردی گرامی!
موجز و اندکی مبسوط.
هنوز هیچکس هیچ چیزی دقیق و بدون شکّ و تردید نمیداند. ولی قصّه بافیها و شایعات و تفسیرها و بحثها و مناقشه ها به قوّت خودشان مستدام هستند. در میان اینهمه بحثها و بگو مگوها، هیچکس بر نکته اصلی نتوانسته است انگشت بگذارد. منظورم واقعه اخیر «برهنه شدن دختریست» که در هاله ای مملوّ از گمانه زنیها شناور است. برای اینکه دقیق بتوانید رمز و راز دوام حکومت آخوندی و توسعه فلاکتها و شیوع چندش آور واقعیّتهای دلخراش میهنی را بفهمید و در صدد ریشه یابی و راهکارها باشیم، من اشاره ای گذرا میکنم و بحث را امتداد نمیدهم.
دقیقا به فیلم کوتاه «ذختر برهنه تا لحظه ای که او را به داخل ماشین میبرند» با هوشیاری و حواس جمعی نگاه کنید. چه چیزی بیش از همه در قاب تصویر هویداست و فاجعه بار؟. جمعی از انسانها را - که مثلا در حال تحصیلند و قرار است آینده ساز وطن باشند- میبینید که انگار نه انگار، واقعه ای در مقابل چشمانشان بی واسطه و عریان اتفاق افتاده است و پیامدش خبر از وقوع فاجعه ای هولناک را میدهد که در کمتر از پنج دقیقه واقع خواهد شد. تا زمانی که انسانهای جامعه - فرق نمیکند تحصیل کرده باشد یا عامی بیسواد-، نسبت به واقعیّتهای عینی و ملموس به هیچ واکنشی اقدام نمیکنند برغم اینکه میدانند رخدادها و پدیدار شدنشان از پیامدهای مناسبات فاجعه بار حکومتگران و ارگانهای مطیع و تابع آنهاست، هر گونه امید و انتظار داشتن به ایجاد شرایط تحوّلات امید آور، تصوّری بی نتیجه است. حدّاقلی باید دم دست باشد تا بتوان برای ایجاد حدّاکثری همّت کرد و به نتایج رضایتبخش رسید. تجربه تقریبا نیم قرنه کنشها و واکنشهای آنانی که خودشان را با اتیکت «اپوزیسیون» معرفی میکنند، به من و احتمالا دیگرانی همچون من اثبات کرد که ما هنوز به عمق فجایع میهنی استشعار نداریم. به همین دلیل، هر روز برغم اینکه شاهد به دور افکندن زندگی و جان آزاری و قتل و کشتار و مصائب دیگر هستیم به اندازه ای در گرداب و طوفان اخبار و شایعات، قوای وجودیمان خرفت و منجمد شده اند که تاب و توان فریاد زدن را نیز نداریم. ما فقط شاهد وقایع شده ایم و شاکی از همدیگر.
تحوّل و تغییر در جایی و زمانی اتّفاق خواهد افتاد که «واقعه» به عمق جان آدمی، زخم ریشه سوز زده باشد. وقتی که ما از «برهنه شدن دختری» به این مسئله پی نمیبریم که «زندگی» چگونه در برابر چشمانمان به دور افکنده میشود و ما بی هیچ واکنشی فقط شاهد و فیلمبردار و آخ و اوه کن هستیم، خود به خود پیداست که حاکمان وقت در غرّه شدن برای هر جنایت و تبهکاری و خون آشامی، مصمّم تر و وحشی تر خواهند شد. اقدامهای مقتدرین در تناسب با رفتار مردم به طور کلّی و در جامعیّت عینی و وجودی، مناسباتی معکوس دارد. هر چقدر اقدامات سرکوبگرانه و تعرّض به حقوق انسانها با واکنشهای بی خیالی و تماشگری انسانها مواجه شود به همان میزان میتوان بر دوام سیطره حُکّام صحه گذاشت و عکس قضیه نیز صادق است. هر چقدر مردم در رفتار خصومت آمیز حاکمان با واکنشهای عاجل و سریع و دلاورانه رویارو شوند به همان میزان نیز، حاکمان از سقوط ناگهانی و عزل و معزول شدن خون آلود قدرت و اقتدارشان وحشت خواهند داشت و عقب نشینی خواهند کرد. مسئله آخوند جماعت، مسئله خلع ید متولیان شمشیر و فروپاشی سیطره سه هزار ساله اقتدار هولناک «اعتقاداتی» است که «زندگی آزاری و جانستانی» را به مانیفست اجرایی خودشان برای کسب قدرت و اقتدار و امتیاز تا امروز محافظت و مراقبت کرده اند. به همین دلیل، نبرد با حکومت آخوندی، پیکاری به عمق و وسعت تاریخ و فرهنگ ایران است که به نیروهایی بیدارفهم و دریادل و ژرفاندیش و رادمنش و مقاوم و پهلوان منش و آگاه و مسئول و دلیر در رفتار و گفتار منوط و وابسته است.
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان