روانپریش ها را بشناسیم
روانپریش ها را بشناسیم
همانگونه که نوشتم.. برای کمونیست بودن باید اخلاق کمونیزم رو نیز داشت. و اولین شرط اظهار نظر در مورد مسائل اجتماعی انسان بودن و منصف بودن، عقده ای نبودن، کمبود نداشتن، حسود نبودن و خصایل نیک انسانی است. کسی که مغرض است را نمیتوان در صحنه سیاسی جدی گرفت. کسی که خودش خودش را قبول ندارد و به همین دلیل حتا برای ابراز نظر پیرامون مسائل پیش پا افتاده ای که از نظر رژیم اسلامی پرداختن به آنها در فرودگاه مشکلی ایجاد نمی کند و بسیار بدتر از آنرا در داخل ایران اهل نظر بر زبان می آورند هم به نام مستعار می آویزد شایسته جدی گرفتن نیست. اظهار نظر در مورد کمونیزم که دیگر فحش به خامنه ای و انتقاد از رژیم نیست؟ این را که میتوانی با نام واقعی خودت مطرح کنی. از اینجا میتوان به روان رنجور این آدم های مریض و عقده ای پی برد. اینها برای جامعه موجوداتی خطرناک هستند. مشکل اینجاست که وقتی آدم عقده ای و مغرض و مریض باشد، هدفش از نوشتن در اینجا خالی کردن زهری است که او را آزار میدهد نه این که مشکلی را برای مردمش حل کند یا مساله مورد بحث را بطور مجرد مورد بحث قرار دهد. برای او که سراپا عقده است مودب بودن یک شکنجه است. آدم بی کلاس، آدم بیشعور مهم نیست که چقدر کتاب خوانده باشد میتواند یک استاد فلسفه بیشعور در دانشگاه باشد. بر اساس نظریات روانشناسی 75 درصد شخصیت انسان ها و رفتارهایشان تا 5 سالگی ساخته میشود. نتیجه اینکه اگر فرد در خانواده بی کلاس و بیشعور بار آمده باشد همان رفتار را هنگامی که استاد دانشگاه هم شد با خود دارد. تنها انسان های قوی میتوانند خود را از زیر آن فشار 75 درصدی دوران کودکی آزاد کنند امای همه کسی نمیتواند. هیتلر، استالین، حمید اشرف، صدام حسین، بریا رئیس کا گ ب و نظایر اینها همه نمونه انسانهایی هستند که در دوره کودکی شان یا دوره زندگی شان آزار دیده اند برای همین مهم نیست چه مقدار تحصیل کرده باشند و کتاب خوانده باشند بازهم بیشعور هستند و باید حواس ها جمع باشد که در سیاست دست بالا را نداشته باشند. یک خصلت آنها پایدار بودن و افراطی بودن و ایمان به نظرات سیاسی اجتماعی شان است و به هیچ روی و به هیچ قیمتی از نظرات ضد انسانی شان دست نمی کشند. این ها در بدست آوردن دل انسان های ساده نگر، هرچند این انسانها باکلاس، باشعور و با سواد باشند، استاد هستند. هیتلر یک نمونه بارز چنین انسانی است که با یک قلب سیاه و پر از عقده و روان بسیار پریشان مثل یک پیامبر بر مردم آلمان از دانشگاهی تا کارگر تاثیر بگذارد و قلبها را تسخیر کند. در مقام مقایسه هیتلر برعکس رضاشاه در یک پروسه دمکراتیک و با رای مردم آلمان زمامدار شد. مردم مدرن آلمان آگاهانه به هیتلر و برنامه های سیاسی و اجتماعی او رای دادند. و رضاشاه با یک کودتا قدرت را بتدریج بدست گرفت. حاصل کار هردو را می دانیم و میزان محبوبیت این دو در تاریخ کشورشان را نیز میدانیم. هیتلر همانقدر برای مردم امروز آلمان محبوب است که پیشه وری و غلام یحیا برای مردم آذربایجان. همانطور که امروز انگشت شماری عقده ای و روانپریش امروز راسیسم و نازیسم را از اروپا تا آمریکا در محفل های کوچک ارزشمند می شمارند و هیتلر را می ستایند ، عده ای روانپریش نیز در میان ایرانیان هستند که پیشه وری را می ستایند. اگر در ایران فریاد رضاشاه روحت شاد را همه شنیدند، اگر به فاصله یکی دو سال پس از انقلاب مردم ایران عبارت نور به قبرت بباره را خطاب به محمدرضاشاه بر زبان آوردند، اما حتا در آذربایجان که این روانپریش ها مدعی نمایندگی آن مردم را دارند هرگز مردم در خیابان نام پیشه وری را با وجود تمهیدات وزارت اطلاعات صدا نکردند. این که چرا این انگشت شمار ناشناس با نام مستعار آنچنان از پیشه وری سخن می گویند که گویی پیشه وری امام مردم آذربایجان بوده ناشی از همان مشخصه های این گونه افراد است که در بالا یاد کردم و مهمترین ویژگی این دو سه نفر که مشترک است در پایداری خستگی ناپذیر بر عقیده باطل شان است و حاضرند بخاطر عقیده باطل شان روی میدان های مین نیز بدوند درست مثل بسیجی معتقد به امام زمان که روی میدان مین میدوید. شما در این افراد هرگز شاهد اعتدال در رفتار و گفتار و تعادل روانی نمی بینید. خشم و عقده و نفرت از جزء جزء کلمات شان می بارد. اگر بتوان افراطی گری حمید اشرف را حتا تا 30 سالگی حاصل جوانی و بی تجربگی او گذاشت، اما باور نمی کنم اگر او امروز زنده می بود گذشته خود را تایید می کرد. اگر از حمید اشرف میپرسیدی که چرا دست به اسلحه بردی به تو پاسخ نمیداد که چون شاه درها را بسته بود من به سوی مارکسیسم رفتم بلکه صادقانه پاسخ میداد که من تصور کودکانه ای از کمونیسم داشتم و حتا اگر یک نظام جمهوری لیبرال یا لیبرال دمکرات هم در ایران بر سر کار بود بازهم اسلحه بدست میگرفتم برای سرنگون کردن آن. خب.. این یک حمید اشرف است که اگرچه عقده داشته، اگرچه آدم نامتعادل روانپریشی بوده، اما حالا که به سن حدود 75 سال میرسد دیگر آن جوان ناپخته روانپریش دهه 50 قاتل بزرگ و کوچک و کودک را دیگر تایید نمی کند. اما همه مریض ها و روانپریش ها و نا متعادل ها چنین توانی را ندارند و برای همین از نوشته هایشان روانپریشی یک کودک رنجور را بخوبی میتوان ملاحظه کرد. اینها آدم های قابل ترحمی هستند. رنجوری روان آنقدر در آنها قوی است که متوجه نمیشوند که من چقدر تحقیرشان می کنم و نزد سر و همسر و آشنا گند میزنم به سروپایشان اما باز با همان پایداری بلاهت آمیز شان بازمیگرند برای نواخته شدن. مازوخیسم اینها همین است که از این نواخته شدن و بی آبرویی لذت می برند. افراطی، مازوخیست، استقامت در بلاهت و .. شبیه آن خصلت یگانه اینهاست. بارها مطالب بی محتوای شان را درج کرده اند و کسی محل سگ نگذاشته برای همین عقده آنها را بیچاره کرده و با یک انرژی پایان ناپذیر تا دم مرگ مثل سازاخ... رفیق سابق درگذشته شان بر نظرات پرتی که کسی نگاه هم نمی کند پای می فشارند. در زیر بخاطر نیات پاک و انسانی و به دور از کرم ریختن و اذیت لذتبخش این روانپریش ها نام تعدادی روانپزشک معتبر در تبریز را در زیر مینویسم. به امید حق تعالی که سلامتی به دنبالشان بیاید.
روانشناس تبریز، اطلاعات و نوبت دهی ، بیش از ۱۱۰ روانشناس در ...
معرفی بهترین دکترهای روانشناسی (متخصص و فوق تخصص) در تبریز
عاطفه اقتباس
دکتر الهام قربانیان
دکتر شبنم مشحونی
دکتر مسعود رضازاده
اینچه ناز اسدزاده
زیبا زردی نهر
دکتر مصطفی تشویقی
مینو جعفری حق