شما کیستی چنین ادعائی داری؟
فرمایشات آقای رضا پهلوی در اصل پیام مهمی در بطن خود حمل میکند. وقتی از "خلا قدرت" پس از خامنه ای اعوضو بلالله من الشیطان الرجیم دامش افاضاتو صحبت میکند، حرفهای پدر معدوم و ظل الله خود را بخاطر می آورد که قبل از ترک ایران مدام با گستاخی و با دک و پز مخصوصی میگفت؛ با آرتش شاهنشاهی نمیتوان شوخی کرد. کسانیکه سلطنت پهلوی را قبول ندارند، میتوانند ایران را ترک کرده در کشورهای دیگر سکونت گزینند.
تکیه دوم شاه معدوم در حرفهایش این بود، میگفت: اگر من بروم ایران ایرانستان میشود. اما دیدیم قبل از اینکه دیگران بروند، خود معظم الله از ترس جانش زودتر از همه ایران را ترک کرد. البته معلوم بود که شاه باید میرفت. چون آمریکا آخوند خمینی را طبق نقشه کیسینجر برای جلو گیری از نفوذ کمونیسم شوروی آماده کرده بود. همانطور که بسان مهره ای او را در قدرت نشانده بود، به همین آسانی نیز مثل موش مرده از دمش گرفت گذاشت کنار. اینست آری! نتیجه نوکری برای بیگانگان.
شاه اگرچه ادعا میکرد که اگر برود ایران ایرانستان میشود و با خباثت و زرنگی، آزادی و استقلال خلقها را، ایرانستان می نامید. اما نه تنها ایران ایرانستان نشد، بلکه با ورود آخوند خمینی، ایران اسلامستان شد.
امروز سلطنت طلبها نیز، و در راس آنها شکنجه گر و ساواکی معروف آقای "ثابتی" و اعوانش، پلورالیسم سیاسی، دمکراسی و آزادی خلقها را "تجزیه طلبی" مینامند. یعنی در اصل میخواهند که ایران دوباره به سیستم دیکتاتوری شاه الهی باز گردد، تا مثل گذشته، شاهستان شود.
نتیجه: آقا رضا در واقع این پیام را بمردم مخابره میکند که؛ در جهان چند قطبی، سرویسهای خارجی خود نیز مانده اند چه کلاهی اینبار سر مردم ایران بگذارند اما یک چیز را
فراموش میکنند، که جهنم ایران دیگر آن دوران 46 سال پیش نیست که هر ننه قمری از راه رسیده برای مردم رل شاه و ایمام و رهبر را بازی کند. مردم نه منتظر شاه اند. و نه منتظر ایمام. دیریست که دوران رهبر و رهبر بازی شاه و شیخ و ایمام و این نمایشات تمام شده است. کمتر دانش آموزی امروز یافت میشود که بدون تلفن موبایل باشد. مردم از هر چه اسم شاه و شیخ و ایمام، و رهبر و رهبر بازی، و خرافات مذهبی و دیکتاتوری شاه الهی و شیخ الهی بیزارند.
خلقها و ملییتهای ایران اکنون: آزادی، رفاه، پلورالیسم سیاسی و خود گردانی میخواهند. نه شاه و شیخ! و نه رهبر و ایمام. درجهنم ایران، خیلی وقت است که دوران رهبر و رهبر بازی و اینجورخیمه شب بازیها تمام شده است. هر گاه آقا رضا از وضعیت مردم و از اوضاع سیاسی مردم ایران آگاهی کافی داشت در اظهارات خود جانب احتیاط را پیش میگرفت. کسی که نه نماینده انتخابی مردم و نه در ایران ساکن است، چگونه بخود اجازه میدهد از طرف مردم صحبت کند؟ نکند در جهنم ایران، قحطی سیاستمدار است؟