سیاست محل کرکری نیست
مقاله
برخی کسان صحنه سیاست را با صحنه کرکری خواندن تخته نرد یکی میگیرند. در باره فلسفه «تیغ اوکام» یک بار اینجا مقاله ای نوشتم. مطابق با این فلسفه، آنجا که پاسخ های گوناگونی برای یک سوال مثبت و منفی و غیره وجود دارد که آدم گیج میشود (در اینجا انقلاب اسلامی 57) ساده ترین پاسخ صحیح ترین پاسخ است. سوال: آیا انقلاب 57 و حذف شاه با وجود شاه و ساواک شکنجه گرش و سابقه اش در دیکتاتوری که قبلا مصدق را سرنگون کرده بود مثال های دیگر.. درست بود؟ اگر شما را به سال 57 بر میگرداندند انقلاب میکردید؟ ساده ترین پاسخ شما چیست؟ اگر آری.. که خب ما حرفی نداریم. اگر پاسخ تان نه هست (با هر دلیل و هر توجیهی) آن انقلاب درست نبود و اشتباه از کسانی بود که شاه را سرنگون کردند. شاه هرگز بر علیه خودش دست به کودتا نزد و در خیابان تظاهرات نکرد و مرگ بر شاه نگفت. اگر کسانی این خبط را کردند و تقصیر شاه میاندازند این از نبود شجاعت پذیرش خبط و خطای خودشان است.
ترحم بر انگیز است! از کی تابحال حرفهای کیسینجر شده ملاک عمل؟ وزیر خارجه سابق آمریکا در یک وضعیتی یک نظری را «امروز» اعلام کرده قبل از مرگش که سالها از سیاست بوده چه ربطی به شاه دارد؟ از کی تابحال اظهار نظر وزیرخارجه سابق شده ملاک سیاست ورزی؟ تصورش را بکنید کسینجر وزیر خارجه است و با دیدار با وزرای خارجه کشورهای دوست آمریکا پشت تریبون قرار میگیرد و میگوید: دوستی با آمریکا بسیار خطرناکتر از دشمنی با اوست! کدام وزیر خارجه احمقی چنین خبطی بر زبان میراند؟ اینجاست که میگویم برخی صحنه سیاست را با صحنه کرکری خواندن در تخته نرد اشتباه میگیرند.
شجاعت داشته باشید و گند 57 را به گردن بگیرید و شاه را به میان نکشید.