انتزاع حکومت از جامعه
ادامه نظر
پیشرفت های دوران پهلوی ها اقدام از بالا بود و از پایین دست انتظار میرفت که نظر به این که این اقدامات به نفع جامعه است جامعه «فرمان ببرد» و از این رو این اقدامات یک اقدامات «فرمایشی» به حساب می آمد. و اقدام فرمایشی هرقدر هم که به نفع جامعه باشد و جامعه استقبال هم بکند اما از طرف دیگر همچی به تن آدم نمی نشیند. این که شما گرسنه باشید و از میان همه غذاها چلوکباب کوبیده را که اتفاقا خیلی هم دوست دارید بیارند جلوی شما بگذارند و به شما بگویند که شما «باید» این چلوکباب را بخورید! نمیدانم منظورم را رساندم یا خیر. حکومت پهلوی این فرصت را نمیداد که شما برای بدست آوردن چلوکباب تلاش کنید، مطالبه کنید تا وقتی جلوی تان میگذارد به تن تان بنشیند. هرکس بگوید اعطای حق رای به زنان به ضرر زنان بود نهایت بی انصافی را کرده است. اما مشکل در همان «اعطا» کردن حق رای بود. درستش این بود که اگر چنین نیازی را حکومت حس میکرد که امکان زنان برای حق رای به نفع جامعه بود، باید جامعه را با هر دوز و کلکی شده وا میداشت که این حق را مطالبه کند نه این که این حق اعطا بشود! این به لحاظ روانشناسی بسیار مهم و تعیین کننده است. حقی را که شما بخاطرش بجنگید را شما بیشتر برایش ارزش قائل خواهید بود و راحت از دستش نمیدهید و برای نگه داشتنش هم مبارزه می کنید. وقتی حق رای به زنان اعطا شد تصور نمی کنم قضیه حتا به گوش مادر من خورده باشد! مطمئنم از همه محل مجیدیه تهران که ما ساکن آن بودیم حتا یک خانم هم نمیدانست جریان چیست و در رای گیری ها هم شرکت نمی کردند. در حالی که اگر قضیه را حکومت به صورتی مطرح میکرد که در و همسایه و همکاران در ادارات و محل کار کارگری و کارمندی بحث میشد و این که چرا زنان باید حق رای داشته باشند به رادیو و تلویزیون کشانده میشد و موافق و مخالف حرف میزدند مسلما جامعه توجه اش جلب میشد. مسلما حرفهای کسانیی مثل خمینی که مخالف حق رای زنان بودند خود را حسابی در انظار رسوا میکردند و مسلما هر تغییر انقلابی احتمالی هم در آینده در ایران رخ میداد از نوع مذهبی نمی بود. اما شاید حکومت به این می اندیشید که اگر این گونه مطالبات مطرح شود به همین یک مورد بسنده نمیشود و کم کم تبدیل به عادت برای مردم میشود که در کنار آن بسیاری مطالبات دیگر نیز از قبیل آزادی های سیاسی نیز مطرح شود که مطلوب حکومت نبود. بهرحال میشد حتا مطالبات دیگر را نیز با درایت کانالیزه کرد. اما این متد شاید مورد علاقه شاه نبود و به قدرت فائقه او خدشه وارد میکرد. این جمله آخر که آمد خود نشان میدهد که چرا حکومتی که بر اساس احساسات هرچند پاک و میهن پرستانه یک فرد بنا شود میتواند عاقبت خوبی نداشته باشد مثل حکومت شاه که عاقبت خوبی نداشت. اینها هم پندهایی است که ما باید از گذشتگان بیاموزیم و اشتباهات را تکرار نکنیم.
برای اون بیمزه های ننری که میخوان این حرف منو بل بگیرن که دیدیدی به حرف ما رسیدی خودت حکومت موروثی پادشاهی رو رد کردی... این پاسخ رو دارم که متن رو دوباره بخون.. من گفتم حکومت فردی خوب نیست. نظام پادشاهی مشروطه که حکومت فردی نیست! همانطور که جمهوری هم که نظامی مشروطه است نمیتواند فردی باشد و اگر در این کشورها گاهی دیکتاتور پیدا میشود دلیلش حکومت فردی است. حکومت فردی در هر کشور جمهوری نیز میتواند رخ بدهد.