دوستان چپ:
دوستان چپ:
اسطوره آرش اسطوره پایداری یک ملت است در طول تاری
او در میان مردم است ! در میان تاریخ . درعبور با شکوه ستارخان در تبریز از محله امیر خیز , از چرنداب تا رسیدن به عدالت خانه در تهران . در کسوت گرد آفرید. در سیمای حجاب از رخ گرفته قره العین با دستمال جلادی که راه نفس بر گلو گاه او بست بود.در شعر فروغ که عصیان می کرد. شعری که از شب تیره زندان نقبی بسوی نور می زد . در فریادبلند نرگس محمدی در در اوج شکنجه از شکنجه در زندان های حکومت اسلامی می گوید.تیر آرش تیری است معنوی تیری اساطیری بر گرفته از آرزو و خواست یک ملت منعکس شده در جای جای این سرزمین .هر جا که بانگ آزادیست
در کلاس درس فرزاد کمان گر در کردستان .در صدای جادوئی شجریان . درشلمچه همراه نوجوانی که سینه خیز به سنگر دشمن شبیخون می زند ! باجان آزادش فارغ از هر تعلق برای حراست از وجب به وجب این سرزمین قربانی می شود ,تا از آزادگی وشرف ما دفاع کند.
در میان گور های بی نام خاوران می گردد. از زبان هزاران جان عاشق فریاد می کشد واز دهان مادران داد خواه شرح ستم می دهد .از ستمی که خمینی در حق فرزندان این سرزمین روا داشت. از سحرگاهان خونین ، از طناب های دار و آرش های جوان از مجید رهنورد که از فراز دار شادی برای مردمش می خواهد.
دیگر در یافته بودم که آرش را ، تیر آرش را نباید در اسطوره ها جستجو کرد .اگر او در قالب اسطوره بماند منجمد میشود. او دیگر آرش نیست .اسطوره بودن او حضور تاریخی اما مداوم و زنده اوست در میان مردمان این سرزمین کهن ! در شادی وغم ! در شکست و پیروزی !درامید و نا امیدی ! روحی که در اوج نا امیدی امیدوارت می سازد و از پیروزی سخن می گوید حضوری گرامی در ذهن وقلب مردم .او روح یک ملت است .هر زمان که از صمیم قلب صدایش کنی ترا پاسخ خواهدداد . "نه" خواهد گفت بر فراخوان حاکم مستبد ولایت مدار. خواهد گفت که که عمر ستم وستم کاران پایدار نخواهد ماند . بدرستی بنگر بر آنچه که در بطن این سزرمین و مردمان آن می گذرد و نگاه کن بر آنجه که در طول تاریخ رفته است ستم گران و مستبدان می روند .آنچه باقی وپایداراست قدرت واراده مردم است و سرزمینی که ایران زمینش خوانند . ابوالفضل محققی