وفاداری به اصالت خود و اثبات آن
درووود بر خانم حسینی گرامی!
گپهایی برای تامّلات کارگشاینده.
در تمام صحبتها و مقالاتی و دیدگاههای که تا امروز نوشته و منتشر کرده ام، بر یک نکته کلیدی همواره تاکید مبرم داشته و هنورم دارم، آنهم اینکه «جمهوری اسلامی ایران» اصلا و ابدا، هیچگونه «لژیتیماتسیون/حقّانیتی» رابه فرمانروایی بر ایران و مردمش ندارد. علّت این مسئله را نیز مستدل و با برهانی قویمایه از ابعاد مختلف اثبات کرده ام که خدشه ناپذیریهای استدلالهایم تا امروز به قوّت و اعتبار خودشان پایدار هستند و در آینده نیز پایدار خواهند بود. دقیقا بیست و هفت سال پیش در یکی از مقالاتم نوشتم که اگر زمامداران و متصدّیان «جمهوری اسلامی ایران» بتوانند از شانسی که در تاریخ ایران به دست آورده اند، بهره برداری خردمندانه کنند و تمام بُنمایه های فرهنگ ایرانی را تضمین و تامین و مراقبت و نگهبانی کنند، آنگاه متعاقبش تمام «فورمهای تئوریک کشورداری از نوع باخترزمینی» برای طیفهای مخالف، منتفی خواهند شد؛ زیرا اصل، محتویات هستند؛ نه ظواهر و فورمها. هیچ میهمانی از شما یا دیگر مهمانداران نمیپرسد که «قورمه سبزی» را در چه قابلمه ای پخته اید؛ بلکه اصل برای میهمان، «مزه قورمه سبزی و اصل قورمه سبزی» است که مطرحه؛ زیرا بدون مزه وشکل و شمایل نداشتن به قورمه سبزی، اگر غذایی در دیگ زمرّدین نیز پخته شده باشد و به انواع توصیفات پُر زرق و برق آویخته، آخرش به درد سطل زباله میخوره و خلاص.
اینکه آقای پزشکیان فعلا در چارچوب حکومت فقاهتی به قول خودشان «انتخاب» و به قول مردم ایران در جامعیّت وجودی بدون هیچ تبعیضی، «منتصب» شده است، چندان مهم نیست؛ بلکه مهم این است که آقای پزشکیان، قبل از وضعیّت فعلی اش« قولهایی» را ادّعا کرده بود که من در همین سایت «ایران گلوبال» نظرات خودم را در پای قولهایش نوشته ام و میتوانید ملاحظه کنید. اینکه ایشون فرزند دو تن از اعضای «اقوام» بسیار ارزشمند و سرکش و مقاوم و پایدار ایران است، باید دلاوری و مردانگی و اصالت او را در عمل به محک زد؛ زیرا «اقوام ترک و کُرد و همچنین دیگر اقوام ایرانی»، هر گونه قیام و سرکشی راکه تا امروز در تاریخ ایران در مصاف با مقتدرین و حاکمین داشته اند به «پرنسیپها و اصلهای بُنمایه های فرهنگ ایرانیان» متّکی بوده اند و حقّانیّت سرکشی علیه حُکّام خونریز و بیدادگر را از زنخدایان ایرانی اخذ کرده اند که به قداست جان و زندگی و نگاهبانی از آن همپیمانند و همجان و همگوهر. بنابر این، آقای پزشکیان اگر میخواهد تحوّلی و گشایشی در سیستم فقاهتی ایجاد کند، نخستین سنگپایه اقداماتش را باید بر اصل «قداست جان و زندگی» بگذارد و سپس بقیّه اقدامها و روشهای خودش را دقیقا در حول و حوش همین «قداست جان و زندگی»، نم نم به پیش ببرد و اگر به چنین اقدامی کامیاب شود و سفت و سخت بر آن مُصر بماند و واقعیّت پذیری اش تضمین و تامین شود، آنگاه وظیفه کسانی که واقعا ایراندوست و مردمدوست هستند، این است که با گشوده فکری به یاری او بشتابند و ایران را از باتلاقی که نزدیک به نیم قرن است، فرو چلیده و در حال غرق شدن ابدیست، بیرون بیاورند بدون آنکه در صدد ریختن خونی یا انتقامگیری و قصاص و خزعبلاتی از این دست باشند. اگر این مسئله اتّفاق نیفتد در دوران پُست و مقام آقای پزشکیان، آنگاه مردم ایران محقّ و مجازند که برای همیشه و ابد به نابودی تمام ابعاد منحوس حکومت فقاهتی سرسختیها و پایداریهای هرگز میلیمتری عقب ننشستن بکنند و زمامداران ریز و دُرشت حکومت فقاهتی را عزل و معزول و دربند کنند.
انسان، موجودیست متغیّر و در حال تحوّلات گوناگون روحی و فکری. من همچون نیاکانم بر این اندیشه ام که هیچکس، شرّ مطلق نیست و وجود رفتار شرّارتی در دیگری از پیامدهای «خواب رفتن خرد و طلس شدن قلب و وجدان دیگری در زندان غرایز و سوائق افسار گسیخته اش» است که با مهرورزی و مقاومت و رادمنشی و راستی و استواری میتوان انسان شرور را به ارجمندی شاهنشاهی و خدایی خودش انگیخت و از نو آفرید. از یاد نبرید که «شهرزاد قصّه گو» توانست خبیث ترین خلیفه خونریز را به عاشق دلباخته واگرداند.«گوهر فرهنگ ایرانیان» دقیقا همین است و هنر ایرانی نیز در این بوده که «درد» را باید شناخت و از پس درمانش برآمد تا انسان در جهان، بدون هیچ گزند و آزار و رنجی در خوشی و شادمانی بزیید. این گوی و این میدان برای آقای پزشکیان و طیف به اصطلاح اپوزیسیون.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان