حقیر و گدای سر سفره دیگران
درووود!
بحثی مختصر بدون حواشی در باره جزئیات.
من قبلا هم نوشته ام و گفته ام و تاکید کرده ام و همچنان تاکید میکنم که «بِنمایه های فرهنگ ایرانیان [= گزندناپذیری جان و زندگی، مهرورزی، دادورزی، راستمنشی]» با ادیان و حکومتهای برآمده در تاریخ ایران از عصر ساسانیان به این سو تا عصر خلفای الله [= ولایت مطلقه فقیه]، اینهمانی ندارند. شعور و فهم فرهیخته نداشتن برای تمییز و تشخیص تفاوت این دو مورد و مسئله، یعنی آلوده بودن ذهنیّت شخص جاهل به حماقت ذاتی که با هیچ استدلال و برهان منطقی نمیتوان آن را ابطال کرد؛ مگر اینکه شخص ابله، خودش روزی روزگاری در اثر تلنگری، چیزی، حادثه ای به خود آید. اینترنت و فضای مجازی، امکانیست برای تمام انسانهای کره زمین با انواع و اقسام اعتقادات و مذاهب و ایدئولوژیها و جهاننگریها و دیدگاهها و غیره و ذالک و بالطّبع، هر انسانی و تشکیلاتی و گروهی و حزبی و فرقه ای و غیره و ذالک نیز تا جایی که امکانات مادّی و غیره و ذالک در اختیار دارد، تلاش میکند که در سمت و سوی اعتقادات شخصی یا فرقه ای و مذهبی و ایدئولوژیکی اقدام کند.
اینطور که من از صحبتهای مجری محترم متوجّه شدم، گردانندگان سایتی که لینکش گذاشته شده یا بگویم مجتمع از چارچوب »الاهیات زرتشتیگری با اندکی اصلاحات در سمت و سوی بُنمایه های فرهنگ ایرانی» تلاش دارند بدون آنکه به بازشکافی و بازاندیشی ابعاد فلسفی آن بتوانند همّت کنند یا از پس توضیح و بیان متّقن و مستدل بُنمایه های فرهنگ ایرانیان از زهدان تصاویر و صورتها بر آیند. اندیشیدن در باره محتویات اساطیر و تصاویر به مغز فلسفی بسیار نیرومند که آزاد از تمام گرایشهای عقیدتی و مذهبی و فرقه ای و گروهی و تشکیلاتی و غیره و ذالک باشد، بی برو برگرد منوط است. بنابر این، من شخصا، کسانی یا گروهها و گرایشها و معتقدانی را که تنها در چارچوب الاهیات زرتشتیگری و نظریّه ها و توضیحات و نوشته ها وآاثار انواع و اقسام ایرانشناسان و شرقشناسان ایرانی و بیگانه میخکوب مانده اند و به تکرار و بازگویی محصولات نظری آنها کوشش میکنند، هنوز به حیث اقدامی و تلاشی برای «اندیشیدن فلسفی در باره محتویات تصاویر و اساطیر و بُنداده های فرهنگ و تاریخ ایرانیان» نمیدانم؛ بلکه سطحی نگری بدون نتیجه گیری بارآور که وقت تلف کردن و به باد دادن هزینه ها و امکانهاست. از جمله نکته ای که من در گفتارهای مجری محترم متوجه شدم، کلمه «ایرانشهری» بود. این اصطلاح بر خلاف برداشتی که از آن میشود، یک «مفهوم سیاسی» است که از دوران قدرت و اقتدار «سلسله ساسانیان» باب شده است و این اواخر نیز «زنده یاد سیّد جواد طباطبائی و دیگرانی همچون او»، آن را مطرح کردند و به کژفهمیها و برداشتهای پرت و پلایی خودشان از تاریخ و فرهنگ ایران همّت کردند!. بحثهای من امّا با مفاهیم سیاسی که برآیندهای الاهیات زرتشتیگری و سیستمهای سیاسی ناشی از آن و متعاقبش و ارثیه اش به متولیان اسلامیّت رسید و مبانی اعتقادات مسلمانان را پی ریزی کرد، هیچ سنخیتی ندارند و دقیقا در سنجشگری و ابطال آنها نیز هستند. این فعلا تا اینجا.
برگردم به زرمفت زدن حضرت ناشناس که جرات ندارد حتّا از عقیده مزخرف و ایدئولوژیکی خودش نیز که عین دمب خروس اظهر من الشّمس است، با برهان و استدلال عرض وجود کند؛ زیرا آنچنان در شرایع اسلامیّت ذوب شده است که ناخودآگاه به ریاکاری و تقیه و کتمان و چند چهرگی مبتلاست و آنقدر ابله است که هنوز «دوغ را از دوشاب« نمیتواند تشخیص دهد. اینقدر از خودش بیگانه و ذلیل عقاید متابعتی و مقلّدی شده است که دیگر چهره خودش را به حیث ایرانی نمیشناسد و نمیداند کیست و چیست و به شدّت شرمند و خجل و است که ایرانی نامیده شود. شدیدا احساس حقارت میکند؛ زیرا به حقیر بودن گوهر وجودی خودش مدام شهادت میدهد و افتخار نیز میکند!.
اگر من یا دیگران بیاییم شبانه روز در باره استفراغات قرآنی، خروارها خروار سیاه مشق بنویسیم، هیچکداممان تکرار مکرّرات نمیکنیم. اگر من و دیگرانی بیایند و شبانه روز در باره «استفراغات مارکس و صحابه ابلهش»، زر مفت و گنده گوزیهای آنچنانی کنیم، هیچکدامشان تکرار مکرّرات نیستند. اگر من و دیگرانی بیایند در هر کوی و برزن فقط محصول کاوشها و نظریّه ها و پژوهشهای اساتید باختر زمینی را غرغره و نشخوار و بازخوری کنیم، هیچکدامش تکرار مکرّرات نیست. ولی اگر بیایم در باره خودم و تاریخ و فرهنگ مردمم سخن بگویم و تلاش کنم که ببینم من کیستم و چیستم و در زبان مردم خودم سخن بگویم، آنگاه هر واژه ای که بر زبان برانم، تکرار ملال آور میلیاردها بار مکرّرات است برای آنانی که تا خرخره به مرض قدرتپرستی و جاه طلبی مبتلایند و فقط دنبال سیاه لشگر همعقیدگان میگردند برای تسخیر آپارات قدرت و اقتدار. مشکل آدمهایی که تا خرخره در باتلاقهای ایدئولوژیکی و نصوص ادیان نوری و تابع نظریّه های مد روز شده باختر زمینی هستند، در این است که هیچگاه نیاموخته اند و عمرا نیز نمیخواهند که یاد بگیرند با مغز خودشان بیندیشند و استقلال فردی و ارجمندی و شرافت فردی خود را بزینند. آنها افتخار خود میدانند شبانه روز مقلّد و آویزان کون انواع و اقسام نامهای اساتید باختر زمینی باشند و ادای میمونوار نظریّه های آنها را در آورند و در مجامع بر ما مگوزید برای همدیگر افه چسکی بگذارند. از قبل اینهمه مبارزات فوق العاده حضرات است که طبف آخوند جماعت نزدیک به نیم قرن تمامه بر ایران و مردمش، حاکم اقتلویی مانده و با بی شرمی تمام به انواع و اقسام تجاوزات آشکار و غارتگریهای نجومی مشغولند. تا چنین ابلهانی که خاصم تاریخ و فرهنگ مردم خود هستند و هیچگاه گامی ارزشمند برای شناخت تاریخ و فرهنگ ملّت خود برنداشتند و تمام عمر، فط متعه و رکابدار حکّام بی لیاقت بوده اند و هنوزم هستند، در اقصاء نقاط ایران و جهان وجود دارند، حکومت فقاهتی در ایران دوام خواهد آورد.
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان