رفتن به محتوای اصلی

افزودن دیدگاه جدید

نظرات رسیده

ابوالفضل عبدی:
ٱقای محققی گرامی یادداشت مفصل و مشروحی بر مقاله شان اضافه نمودند و به نوعی انتقاد ، نقد یا ایرادهایی را که در چند کامنت ذکر شده بود را رد کردند یا درست تر اینست که بگم بی پاسخ گذاشتند .

ایشان مجدد تاکید میکند که وطن برایش یک معنی بیشتر ندارد و برای درستی و برحق بودن ٱن معنی ، از افتخارات فرهنگی و ادبی و شعرای ایران نام می برد و تجلیل میکند.
البته ایشان در مقاله ی اصلی به نوعی اظهار کرده که فقط کسانی مستحق وطن دوست بودن و عاشق میهن نامیده شدن هستند که سیاست را سرلوحه ی اولویت هایشان قرار دهند و بطور مشخص سرنگونی جمهوری اسلامی را .
با توجه به اینکه ایشان قبلا بارها و بارها در تنوع فکری و شیوه های گوناگون زندگی در ایران و بخصوص در تحسین و توصیف ٱزاد اندیشی مردم بویزه قشر جوان مطلب نوشته اند ؛ این بار اما تقابل و تضاد این مقاله شان با نکات فوق را یا باید به حساب برداشت ناقص من و دیگران گذاشت و یا به دلیل اینکه غفلتا یادشان رفته که وطن دوستی یا میهن دوستی یا ایران دوستی یا عاشق خاک ایران بودن ، همه ی این ها اولا هم نسبی است و دوم اینکه هر فردی از ٱحاد مردم ایران ، وطن را برای منظور و دلایل منحصر به فرد خودش دوست دارد که ممکن است ٱن دلایل برخی شان شباهت داشته باشند به باورهای ایشان و برخی شان متفاوت و حتا مغایر .
چیزهایی از ایران که ایشان انگیزه ی عشق به وطن از ٱنها نام برده (شعرا و ٱثار فرهنگی و تاریخی و .... منهای مورد سیاست که برای ایشان در راس وظایف جای دارد ) به باور من همان هایی ست که اگر پای صحبت ٱن عده ی معدود از دبیران بازنشسته ی ادبیات فارسی که هنوز در قید حیاتند بنشینید ؛ نیز ؛ دقیقا از همین ها دم میزنند و گپ میزنند .
حال ، من چند نمونه از کلمات و اسامی و اشیا و بطور کلی دلبستگی ها یی را که برای من نوعی و میلیونها ایرانی دیگر از هر سن و سالی ، میتونه بخشی از دلایل و حتا معیارهای وطن دوستی مان بحساب ٱید را نام می برم تا اولا روشن کنم تا چه حد این مفهوم میتونه گسترده باشه و دوم اینکه چقدر خطا و غفلت بزرگ و مهمی ست که کسی ادعا کند وطن فقط یعنی این که من نوشته ام و لاغیر .
برای خیلی ها (که اتفاقا جناب محققی احترام زیادی برایشان قایل است و معتقد است ایران جای همه ی باورهاست ) ؛ وطن یعنی عشق و حال ، تفریح ، پول در اوردن ، بی خیال سیاست بودن ، فقط دغدغه خود را و حد اکثر نزدیکترین افراد خانواده را داشتن ،
برای عده ای دیگر ، وطن یعنی همین شغل و کسب و کار و درٱمد خوبی که با رانت یا بدون رانت ، به کمک پارتی و ٱشنا و یا بدون پارتی و به اتکای قابلیت های خودم فراهم کرده ام . بقیه ی وقتم را ورزش و تفریح و سفر و ده ها سرگرمی دیگر میگذرانم و کوچکترین علاقه و دخالت و اظهار نظری در باره ی سیاست و حکومت نمیکنم تا این بساط رفاه و حال و حولم به هم نریزد .
چون در هیچ جای دیگر دنیا هم مشابه این حس و حال را نمیتونم داشته باشم ، پس عاشق همین خاکم و از اینجا تکون نمیخورم .
برای بخش عظیمی از افراد نوجوان تا سالمند هم که در صدد فرار یا مهاجرت از ٱن خاک هستند ٫ و یا قبلا در این جا به جایی توفیق حاصل کرده اند و نیازی هم ندیده اند مشتی از خاک وطن را با خودشان حمل کنند ؛ وطن یعنی یک صندوقچه ی خیال و نوستالژی و ٱرزو های رنگارنگ و بنفشه ای که با خود قرار است تا چند سال یا برای همیشه به دوش بکشند . یا با رضایت و پذیرش واقعیت و کنار ٱمدن با ٱن و یا با یک عمر کلنجار رفتن و پس زدن واقعیت ها و پیر شدن زیر سایه ی درخت تناور دلتنگی ها و خود ٱزاری .
تعداد اندکی هم هستند البته افراد سالمند و میانسال که شعر ریشه در خاک فریدون مشیری بخش اصلی وصف حالشان است و از قضا بسیاریشان سیاست را و مبارزه با ظلم را بسیار متفاوت از انچه جناب محققی بیان و تجویز میکند ، درک میکنند .
صدها و بلکه هزاران تعریف دیگر و شاخص ها و عناصر دیگر میتوان نام برد که برای گروه های کوچک یا بزرگتری از مردم یک کشور و برای ایرانی ها نیز ، میتواند علل و بهانه و انگیزه ی عشق و علاقه ی کوتاه مدت یا میان مدت یا بلند مدتشان به سرزمینی باشد که در ٱنجا متولد شده اند .
یادمان نرود ، گروهی هم هستند که برعکس ، دلایل قابل تاملی دارند برای تنفر و لعنت فرستادن برای یک خاک یا سرزمین .
من از ٱن می ترسم که این میزان بیان و تفسیر غلیظ و افراطی وطن دوستی که ٱن هم بر پایه ی تاکید بر اهمیت وجه سیاسی باشد و شرط و شروط مبارز بودن را معیار قرار دهد و این ردای میهن دوستی را فقط برازنده ی قامت کسانی بداند که پرچم سرنگونی جمهوری اسلامی را بر افراشته نگه دارند ؛ نا خواسته در مصاف قرار گیرد با باور افرادی که دلایل خودشان را دارند برای بیزار بودن از وطن و همچنین در مصاف قرار گیرد با باور گروهی که خود را شایسته ی پرچم بر افراشتن میدانند و از قضا معتقدند امثال ٱقای محققی وطن را دو دستی تقدیم اخوندها کردند ...
در ٱخر میشود نمونه های سالم تر و نرمال تر و منطقی تر ی از شیوه ی وطن دوستی هم میهنانمان را برشمرد که انها هم مستحق این هستند که عاشق وطن به حسابشان بیاوریم اگر چه با هزار مرارت تلاش کرده و میکنند هرگز پایشان به وادی سیاست و خطر کشیده نشود . ...
جسارت میکنم و توصیه میکنم ٱقای محققی اگر یک ماه به خودش استراحت دهد و به جای پرداختن به سیاست در اینترنت ، نام چند نمونه از این انسان ها را سرچ کند و بیوگرافی شان را مطالعه کند و به ده ها مطلب انها گوش فرا دهد ؛ تردید ندارم که در برابر عشق انها به وطن سر تعظیم فرود خواهد اورد .
یک مورد را محض نمونه اسم می برم و پیشنهاد میکنم زندگینامه اش را بخوانید و بنشینید پای بخشی از سخنانش در یو تیوب .
دکتر موسی اکرمی .
ایشان زمانی که من دانش اموز سال دوم دبیرستان بودم ، مسوول کتابخانه ی دبیرستان بود . سال 56 که وارد دانشگاه پهلوی شدم دوره ی فوق لیسانس فلسفه را طی میکرد .
اکنون سالهاست از دوره ی احمدی نژاد وی را به عنوان استاد تمام دانشگاه به اجبار بازنشسته کرده اند .
حقوق دریافتی اش در حال حاضر ماهیانه دوازده میلیون تومان است . معادل دویست دلار ....

د., 13.05.2024 - 05:40 پیوند ثابت

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید