درنقد یک نوشته پیرامون جنگ و صلح*
اولا جنگ همواره دو طرف دارد. جنگ خوش خیم و بدخیم وجودندارد! اگردنبال جنگ خوب و جنگ بد می گردید دنبال سراب می دوید. چه کسی اول شروع کرد و چه کسی دوم؟ ... نیز جایی در اصل محکومیت جنگ و خشونت ندارد و امری ثانوی است. خشونت عریان ذاتی جنگ است، قربانیانش اساسا مردم عادی و زنان وکودکان و تمدن و زندگی است. لاجرم همواره ویرانگر و نابودکننده است ولاجرم محکوم. برای بمب ها فرقی ندارد چه کسی مقصراول است و یا دوم. و هیچ کسی نمیتواند به عنوان یک انسان با وجدان و شیفته زندگی و مردمان از چنین داروینیسم اجتماعی و تباه کننده حمایت کند. با تآکیدمجدد براین که جنگ تحت هرشرایطی محکوم است و بنابراین ممانعت از شروع و یا توقف آن و شعارصلح و آتش بس، فی نفسه خود غایت است. این که امثال پاپ و این همه نهادهای حقوق بشر و سازمان ملل و وجدان جهانی و.... جنگ را محکوم می کنند و نسبت به آن هشدار میدهند بی دلیل نیست [ واین که جامعه انسانی باید اختلافات خود را بدون توسل به جنگ وخشونت حل و فصل کند].
ثانیا مبارزه با جنگ و شعار صلح با توجه به همان دلیل اقامه شده در نوشته مبنی بر ماهیت و خوی جنگ طلبانه رژیم اسلامی (بهعنوان یک طرف جنگ افروز)، خود مبارزهای است علیه آن و در جهت خلع سلاح کردن از یک حربه مهم و تضعیف موقعیت وی و چهبسا هموارکردن مسیرزوال هرچه بیشترش. اما نه با قربانی کردن زندگی و رواج خشونت که با نجات زندگی و حفظ زندگی مردم از شر آن. در واقعیت عینی مسیرپیشروی از متن مبارزه زنده و مسائل هم اکنون کانونی شده به سوی اهداف والاتر و حداکثری و چه بسا تغییرنظام جریان دارد و نه برعکس آن، یعنی مشروط کردن اقدامات میانه راه به هدف و مقصدنهایی و شیپور را از دهان گشادش زدن. چرا که مسیربسیج نیروی هرچه بیشتر در جهت نیل به هدف از این جا می گذرد.
ثالثا، گفته اند اگر کاوهای نیست اسکندری باید*۲....مردم ایران محکوم نیستند که بین عقرب جرار و مارغاشیه یکی را گزین کنند و به آن دخیل بندند... یعنی در برابر یک گزینه واقعی هم اکنون موجود. چنان که وزیردفاع گالانت صراحتا از نمونه تحقق وضعیت غزه و لبنان در ایران هم سخن گفته است. چنان که نمونه شخم زدن غزه را در لبنانی که چه بسا بخش مهمی هم با حزب اله موافق نباشند قرارداده است. کسی که این وضعیت و تجربه و حشتناک و زنده را می ببیند ولی بازهم از جنگ و موکول کردن صلح به تحقق یک هدف دیگر حرف میزند گوئی دارد از یک پیک نیک رفتن حرف میزند. که اگر آگاهانه و از سر اشباع از خشم و خشونت خواهی نباشد از سراستیصال و دخیل بستن به یک نجات دهنده است که البته تصوری کودکانه است و درکی از این ندارد که قربانیان اصلی و تاوان دهندگان چنین جنگی با چنین خشونت بربرمنشانه، قبل از حاکمان چه کسانی خواهند بود [آنهم درکشوری فاقدپناهگاه و حاکمانی که پشیزی برای جان آدم قائل نیست].
مفهوم ضمنی شعار«نه» به حکومت جنگ افروز، یعنی ابتدا فرصت بدهیم که حمله طرف مقابل کا را را بهانجام رساند [ وتلویحا حامل اولا تقدم سرنگونی برجنگ است وثانیا تقلیل کل بحران منطقه و جنگ به یک طرف و یک عامل. ولی چنانکه گفته شد جنگ دوسو دارد]. جنگی که بقول اکثرتحلیل کنندگان مشهورجهانی و حتی نهادهای امنیتی (از جمله سیا ) ظرفیت حتی منطقه ای شدن هم دارد ... و بالأخره باید اشاره کنم که خیزش زن زندگی آزادی بهوساطت هرسه شعارش و بهویژه هدف بازپسگیری زندگی، اولا هیچ قرابتی با جنگ و جنگ افروزی ندارد و ثانیا بنا بهماهیت و سرشت خویش که محصول همگرائی و پیوند جامعه متکثر ایران و مطالبات آنها بوده هیچ سنخیتی با رویکرد رضاپهلوی وحامیانش و حباب برپاکردنهای سیاسی او ندارد. همانطور که دخیل بستن مجاهدین به صدام هیچ ربطی به مبارزات مردم نداشت و جز روسیاهی ورسوایی نازدودنی در پی نداشت. این که وزیرمهاجرت اسرائیل به رضاپهلوی بگوید به امید دیدار در تهران! چیزی از جنس همان رسوائی است. بنابراین با صدای بلند از صلح و زندگی دفاع کنیم ... و هرنوع جنگ طلبی از هرسو را محکوم کنیم و بر آزادی مردم به دست خویش و نه هیچ اسکندری دل بندیم....
۹ اکتبر ۲۰۲۴ تقی روبه
*- نقدکارزار نه بهجنگ
https://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/116879/
*- بزودی دیدار در تهران! گارانتیهم دارد.
https://taghi-roozbeh.blogspot.com/2024/10/blog-post_4.html#more
منبع: وبلاگ تقی روزبه
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
مومنت مومنت
بچه های غیاثآبادی معتقدند که تنها ملایی که به ایران اسیب نرسوند و ایرانیان عاشقانه دوستش دارن ملا نصرالدین بود
افزودن دیدگاه جدید