به نظر می رسد که جنگ شبکه های مافیایی – تروریستی حاکم بر ایران با اسرائیل اجتناب ناپذیر شده است. ابعاد این جنگ هنوز ناروشن است، اما با توجه به سیاست های افراطی در اسراییل و نیز بی حدومرز بودن کینه توزی اسلامگرایان ایران، لبنان و فلسطین به اسرائیل و شعار محو آن کشور، شرایط برای شعله ور گشتن جنگی کنترل ناپذیر مهیا می باشد.
خاورمیانه هنگامی در باتلاق جنگ فرو می رود که جنگ ها دوران بسیار پیچیده و مدرنی را از سر می گذرانند. در عصر هوش مصنوعی، توانایی حملات سایبری به زیر ساخت ها، شبکه های ارتباطات، مراکز انرژی، حمل و نقل، نقطه زنی ها و استفاده از اطلاعات و هدایت پهپادها و سیستم های رباتیک، نتیجه جنگ ها را مشخص می کنند.
در آستانه دومین جنگی که حکومت اسلامی به ملت ایران و کشورهای منطقه تحمیل می کند، اشاره به نکاتی درباره سیاست های دولت آقای نتانیاهو و مافیاهای حاکم بر ایران، ضروری می باشد.
1-جنگ میان کشورها ویا جنگ با شبکه های تروریستی؟
تجربه حملات اسرائیل به غزه نشان داد که دولت اسرائیل در کانونی ساختن جنگ علیه گروه های تروریستی، انشقاق میان شهروندان و تروریست ها و خنثی سازی تاکتیک سپر قرار دادن شهروندان توسط حماس، ناموفق بوده است. این یک واقعیت است که اسرائیل از سوی گروه های تروریستی – اسلامی مورد حمله قرار گرفته و در موضع دفاع مشروع از خود قرار دارد. اما دفاع مشروع از خود، مشروعیت بی توجهی به سرنوشت شهروندانی نیست که خود توسط حماس به گروگان گرفته شده اند.
دولت اسرائیل در غزه، جنگ با حماس را ناشیانه به جنگ با غزه و کل فلسطین بسط داده است. دولت اسراییل هدف خود را نابودی حماس قرار داد. نابودی یک نهاد تروریستی که سراسر غزه را سنگربندی کرده، و بخشی از شهروندان را شستشوی مغزی داده ویا آنها را به گروگان گرفته بود، نامحتمل بود. دولت اسرائیل می توانست بی آنکه مرزهای تروریست ها را با شهروندان مخدوش کند، بی آنکه غزه را شخم بزند، در یک پروسه و مشارکت دادن جامعه صلح دوست و لاییک دمکرات فلسطین، به اهداف خود دست یابد.
به نظر می رسد که همین خطا توسط اسرائیل در جنگ با شبکه های تروریستی حزب الله در لبنان هم تکرار گردد. اغتشاش در سیاست جنگ با تروریسم و شبکه های تروریستی با جنگ با یک ملت و یک کشور، می تواند حتی مشروعیت دفاع از خویش را در سایه قرار دهد.
مبارزه با تروریسم اسلامی، هنگامی می تواند موفق باشد، که معطوف به آگاهی و تقویت جبهه بزرگ دمکراسی، لائیسیته، حقوق بشر در میان ملل گردد. غده سرطانی که زیر تیغ جراح آسیب ببیند، در پیکر تکثیر می شود و در غزه چنین شد.
2-اکنون موضوع حمله اسرائیل به ایران و پاسخ به حماقت های جنگ طلبانه مافیای حاکم بر ایران از خاستگاه لبنان و فلسطین، موضوع روز است. از سوی اسراییل، تکرار تجربه غزه و لبنان در ایران، خطای نابخشودنی و فجایع بزرگ در پی خواهد داشت. دولت اسراییل به خوبی می داند که اکثریت جامعه ایرانی، مخالف حکومت اسلامی و در کنار مردم اسرائیل هستند. علاقه ملت ایران به ملت اسراییل، نمی تواند توسط سیاست های ماجراجویانه دولت وقت اسرائیل و رژیم اسلامی مخدوش گردد. خطای اسرائیل در قبال غزه، اگر در مورد ایران تکرار گردد، بدون تردید هیچ ملت و کشوری از درون باتلاق جنگ سالم بیرون نمی آید. بیاد داریم که هنگامی صدام حسین عملیاتی علیه ایران آغاز کرد، خمینی گفت دزدی آمد سنگی انداخت و رفت. اما دیدیم که نخستین شلیک، تنها سنگ یک دزد نبود و سرآغاز جنگ هشت ساله شد.
3- حکومت اسلامی به خاطر مرگ یک تروریست، حدود 200 موشک از خاک ایران به اسرائیل فرستاد. اقدام حکومت اسلامی هیچ گونه نسبتی با خواست ملت ایران ندارد و محکوم است. این وظیفه جامعه ایرانی می باشد که اجازه ندهد، ایران سنگر غزه، لبنان و گروه های تروریستی حاکم گردد.
تعیین تکلیف با فاشیسم اسلامی، وظیفه انقلاب “زن زندگی آزادی” و وظیفه ملی جامعه سکولار و دموکرات شهروندی، و نه کشور دیگر است.
خطای بزرگ سیاسی از سوی دولت اسرائیل و متحدین آن این است که مرزهای عمیق و پر ناشدنی میان ملت ایران و شبکه های تروریستی مافیایی حاکم را نبینند و این مهم را در سیاست، تاکتیک و روابط بین المللی ملحوظ نکنند.
زیر ساخت های ایران، مراکز هسته ای، پالایشگاه ها، فرودگاه ها و .. ، سرمایه ملت ایران هستند و حمله به آنها و نابودی شان، اغتشاش مرزهای جنگ اسرائیل با شبکه های تروریستی حاکم با ملت و کشور ایران است.
4-سرنوشت مردم و میهن در خطر است!
هنگام آن فرا رسیده تا مرزهای جامعه ایرانی را با شبکه های مافیایی تروریستی اسلامی در ابعاد ملی و بین المللی شفافیت دهیم. امروز کسی تردید ندارد که اسلامگرایان می خواهند ملت و میهن را قربانی غزه و لبنان کنند.
سید علی خامنه ای، شمخانی و دنبالچه های مافیا، قتل دو تروریست در تهران و لبنان توسط اسرائیل را بهانه ای برای فرستادن مردم و میهن باتلاق جنگ قرار داده اند. حاکمان مصمم هستند تا هستی ما و میهنمان را قربانی بقای غزه و لبنان کنند.
رژیم اسلامی ملت را ایران به کام جنگی می فرستد که یک سوی آن ائتلاف جهانی و منطقه ای، زیر پرچم اسراییل و سوی دیگر آن، گروه های مافیایی – تروریستی اسلامی قرار دارند.
موشک باران اسرائیل توسط مافیای رهبری، اعلام جنگ به اسرائیل و اعلام آمادگی حکومت اسلامی برای قربانی کردن شما ملت ایران و میهن مان است.
جنگ حکومت اسلامی با اسراییل، جنگ ملت ایران نیست. شبکه های تروریستی اسلامی، این دشمنان تاریخی و آئینی ایرانیان، بایستی در ایران و توسط ملت ایران، پایان یابند.
جز شبکه های تروریستی حاکم (ملا، سپاهی، بسیجی)، هرچه در ایران هست، سرمایه های ملت ایران اند. بین سرمایه اسلام و سرمایه ایران تفاوت هست. آقای نتانیاهو نمی تواند تجربه حماس و لبنان را در ایران تکرار کند. این سیاست خام و ساده اندیشانه مبارزه با گروه تروریستی، مبارزه با فاشیسم اسلامی را به جنگ با ملت و کشور تبدیل می کند.
فلسطین حماس نیست، لبنان حزب الله نیست و ایران شبکه های مافیایی اسلامی- تروریستی حاکم نیستند. عدم توجه به این مهم، به فاجعه می انجامد.
حمله به ایران و جنگ با ایران به نابودی سرمایه ملی ایرانیان می انجامد. البته آخوند، سپاهی و بسیجی، سرمایه ملت ایران نبوده و نیستند. این موجودات ویروس هایی در ایران هستند که جامعه ایرانی با آنها تضاد آشتی ناپذیر دارد.
کلام آخر:
با ایران و ایرانیان نجنگید! بگذارید ملت ایران، خود ویروس های ترور، جهل و جنایت را از پیکر خویش دفع کند. ایران کشوری تاریخی است و دوباره جایگاه و نقش خود را در ساختن تمدن بشری، دوش به دوش شهروندان دهکده جهانی مان باز خواهد یافت!
«جنگ» نمی تواند اصل رجحان برچیدن حکومت اسلامی و آزادی شهروند، جامعه و میهن و پایبندی ما به وظایف انسانی و ملی و میهنی مان را تحت الشعاع قرار دهد.
اقبال اقبالی
05.10.2024
منبع: گویانیوز
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
میزگرد سیاسی هفته
میز گرد سیاسی هفته ......شازده اسدالله میرزا: از نظر دیپلماسی...فقط یک راه وجود دارد...
ببینید آقا (دائی جان ناپلئون) بیاید واقع بین باشید من و شما تا خود صبح بنشینیم اینجا و یکی مان بگوید جنگ ممسنی خوب بود و مش قاسم بگوید شما کلاه پوستیت تو جنگ کازرون از دست دادی یعنی گم کردید بقیه همه اش حرف مفت است. نه سید علی حرف مردم را گوش میکند و نه بی بی نتانیاهو. نه سید علی حرف اروپا و آمریکا را گوش میکند و نه بی بی نتانیاهو. به شعارهای توخالی مش قاسم هم گوش نکنید مش قاسم ( تنها جنگی که کرد جنگ با چند تا سگ ولگر تو غیاث آباده قم بوده ) واقعا برای شما که قهرمان جنگ های ممسنی و کازرون بودید بعیده است این شعارها برای طاهره زن شیرعلی قصاب هم تنبان نمیشه و برای من هیچ کدامشان هیچ ارزشی ندارد. همه مان هم که یک صدا بگوییم جنگ بشود یا نشود, به گوش هیچ کدامشان نمیرود. پس بیاید به روح آقای بزرگ قسم بخورید که درباره این سوال بیجا (جنگ خوب است یا بد؟) صحبت نکنیم.
...در واقعیت فقط یک راه برای کمینه کردن مصائب خاور میانه وجود دارد: انقلاب... بین ایران و اسرائیل.. دو کشور فاصله هست. پس امکان داوطلب شدن برای جنگ با اسرائیل وجود ندارد. همچنین راهی برای اشغال توسط سربازان اسرائیلی و سرنگون کردن جمهوری اسلامی توسط ارتش اسرائیل یا آمریکا هم وجود ندارد. در حقیقت حتی خواست سیاسی اش هم نیست چه رسد به امکانش. پس طرفداری از صلح یا مخالفت با صلح فقط شعارهایی هستند که برای حفظ رتوریک به کار میایند و کاربرد عملی دیگری ندارند. در عمل.. تنها چیزی که میتواند شرایط را تغییر بدهد این است که یا مردم ایران خودشان
خودشان انقلاب کنند و سر و ته جمهوری اسلامی را جمع کنند یا اسرائیل سرش را حذف کند و مردم ایران تهش را. من که راه دیگری به ذهنم نمیرسد. ربطی به اینکه چه دوست دارم و چه دوست ندارم هم ندارد. در عالم واقعیت.. هیچ گزینه دیگری روی میز نیست. در حقیقت همین تک گزینه هم با توجه به دخالتهای چین و روسیه ممکن است چندان عملی نباشد. شاید هم راه حلی به عقل ناقص من نمیرسد.
آقا...شما که عقلتان میرسد قهرمان جنگ ممسنی بودید یک گزینه قابل اجرای دیگر بگویید.
افزودن دیدگاه جدید