برخی از پنجاه و هفتی ها که به انقلاب شکوهمند ۵۷ همچنان مؤمن مانده و تمام قد از جمهوری اسلامی دفاع میکنند اما نمی دانم چرا در داخل کشور نمی توانند زندگی کنند که از نعمت های فراوان رژیم اسلامی برخوردار گردند و بیهوده در خارج کشور زندگی میکنند و جزو تبعیدی ها یا بقول رژیم در صف ضد انقلابیون قرار گرفته اند؟
اکثر این افراد از مزایای پناهندگی بهره جسته اند و دارای تابعیت کشور میزبان نیز شده اند و بدین لحاظ جزو ایرانیان به ستوه آمده از دست رژیم اسلامی بشمار می آیند که در واقع طرفدار رژیم اسلامی نیز می باشند و هر بار در هر انتخاباتی فعال میشوند و به مشوقان ایرانی های خارج کشور در انتخابات میشوند!
سالهاست که زندگی افراد یاد شده از شرایط پناهنده سیاسی مخالف جمهوری به اقامت تعطيلات خارج کشوری حامیان نظام اسلامی تغییر یافته است!
مدتهاست که قضیه گرفتاری های مردم ایران در ۴۵ ساله گذشته با نوید های پوچ اپوزیسیون های گوناگون برای رهائی این مردم از جور و ستم حکومت اسلامی به داستان آورگی آن کلاغ شباهت یافته هست!
*قصه ی ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید*
درسایه شکست های پی در پی اپوزیسیون خود خوانده ،تنها مشروعیت نظام و سپس اصلاح طلبان به کرسی می نشیند و به مردم محروم وتشنه آزادی ایران هیچ چیز عاید نمی شود!
شوربختانه در سایه فقدان همت ملی همگانی ،ایران به سرزمین قیام های پی در پی اما ناکام تبدیل شده است!
همه کوشندگان راه آزادی مردم ، روزانه مقالات گوناگونی را که مربوط به مسائل ایران هست مطالعه میکنند که هر یک از آنها را می توانیم در جهات مختلف مورد استفاده قرار بدهیم. بعضی مقالات بنام اپوزیسیون اما در دفاع از رژیم اسلامی نوشته می شوند و به اشتباه در سایت های خارج کشوری منتشر می گردند که اصلا ربطی به نیروهای مخالف جمهوری اسلامی ندارند و اساسا می توانستند در روزنامه ها وسایت های با مجوز از وزرات ارشاد حکومت اسلامی چاپ گردند!
سئوال من در اینجاست،! آیا دلیلی برای توقیف وزندانی کردن آن التماس گری که اجازه فعالیت سیاسی در چها رچوب جمهوری اسلامی را می نماید را می توان یافت؟ آیا دلیلی برای جلوگیری از چاپ نشریات حامیان نظام اسلامی که به همه احکام حکومتی خامنه ای گردن می گذارند و آنرا تطهیر می کنند اما در خارج کشور بعنوان اپوزیسیون زندگی و فعالیت سیاسی می کنند یافت؟ یا اگر کسانی با کمال همت از تمامیت حکومت اسلامی حمایت می نمایند وهمه سعی وتلاششان بر این هست که در ارکان حکومت شرکت نمایند، آیا می توان آنهارا به جرم های گوناگون در حمایت از رژیم اسلامی مانع تراشی کرد؟ رژیم عقب افتاده اسلامی در بسیاری از زمینه ها همچنان بی خرد است چرا که نظام حاکم برایران بسیاری از نیروهای خودی را که به ظاهر ناخودی به نظر می رسند و مخالفت چندانی با حکومت ندارند و تنها در پی امنیت حقوقی و سیاسی می باشند تا در پناه همین حکومت به زندگی بی دردسر ادامه دهند واینکه به مردم سخت می گذرد یانه برای آنها مهم نیست بلکه این افراد فقط خواهان فعالیت سیاسی در چهار چوب نظام هستند و بس!
حکومت اسلامی کم کم به همان اشتباه شاه مرتکب می شود که هیچ نیروئی به غیر از عضو حزب رستاخیز را بر نمی تافت!
دغدغه این دسته از نیروهای سیاسی مشکلات و درد مردم نیست بلکه آنها حاضرند در رکاب التزام به قانون اساسی و ولایت فقیه ، بسیار مومنانه تر از نهضت آزادی همه خواست های نظام را بر آورده سازند تا آنجائی که متعهد می شوند مانند گذشته یعنی دوره مبارزه ضد امپریالیستی خط امام به نیروهای سرنگونی طلب و دیگر نیروها بتازند تا جائیکه صداقتشان را به رهبران اسلامی ثابت نمایند اما حکومت واپسگرای اسلامی قدر این نیروها را نمی داند و بطور ناشیانه لباس اپوزیسیون برتن آنها کرده که همه آنها در دوره ائی بس دشوار وخونین وانتقالی، بیهوده خارجه نشین شده اند!
شاید این نیروها در توافقی با خود رژیم در خارج مانده اند تا در میان نیروهای اپوزیسیون برانداز تفرقه ایجاد نمایند. ولی به هر جهت این نیروها هیچگاه انتقادی به رژیم اسلامی نمی نمایند و همواره بر سرزنش نیروهای مخالف جمهوری اسلامی همت می گمارند! بیشتر از این کاری ازدست آنها بر نمی آید!
در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در برگزاری جشنها و پیام فرستادن ها ابتکار عمل را بدست می گیرند و عکسهای شهدای سازمانی خود را در دوره قبل از انقلاب اسلامی که در مبارزه با استبداد سیاسی شاه جانشان را از دست داده اند را در سایت ها و نشریات خود منتشر می نمایند ،گوئی که آن انسانهای ارزشمند در نهایت برای برقراری حکومت اسلامی تلاش نموده بودند؟
آنها به سیاق رهبران جمهوری اسلامی انقلاب فاجعه انگیز سال پنجاه وهفت را شکوهمند می خوانند وبرخلاف دیگران که آن انقلاب شکست را خورده و ارتجاعی و بقول برخی ربوده شده بدست ملایان خطاب می نمایند ولی آنها انقلاب اسلامی را کاملا سالم و سرقت نشده می پندارند! از اینهائی که سخن رانده می شود به تمامیت رژیم هیچگونه انتقادی ندارند بلکه آنها فراز ونشیبی در تکامل انقلاب مشاهده می نمایند که از نظر آنها این خاصیت هر انقلاب کبیر می باشد!
آنها تمام شانس های تکاملی برای رسیدن به جامعه مدنی را در درون حکومت اسلامی جستجو می نمایند نه در خارج از حاکمیت! برای مثال آنها در پس انتخابات ریاست جمهوری در کنار یکی از پایوران نظام اسلامی می ایستند. برای مثال اگر رژیم اسلامی وزارت جواد ظریف را رد صلاحیت کرد اما پزشکیان را تائید نمود، آنها حمایت از پزشکیان را پیروزی خود قلمداد می نمایند وبه همان شکر گزار می شوند. مثلا اگر موقعیتی پیش آید که مجبور شوند که در انتخابات آینده بین علی لاریجانی و قالیباف یکی را برگزینند آنها به علی لاریجانی که قبلا رد صلاحیت شده رای می دهند و او را به قالیباف ترجیح می دهند؟
برنامه هائی که می نویسند پر از خواسته های رنگارنگ هست که شباهت زیادی به بقالی های پر مشتری شباهت دارد که قفسه های خالی را با شکلات و پفک نمکی ودیگر مخلفات پر می کنند تا مغازه مملو از کالا بنطر برسد تا مغازه پر مشتری بنظر آید !
برای مثال کسی که می گوید:
يعنی در هيچيک از انتخاباتی که برای گزينش اعضای دولت، يا پارلمان برگزار می شوند، نمی توانند به اپوزیسیون تبديل بشوند و به همه آن اهرم های قبلی مبنی بر تقاضاهای برخی نیروهای سیاسی ، مثلا برای تغییر قانون اساسی، يا حذف اختيارات ولی فقيه، يا حتا! تغيير قانون انتخابات استصوابی! که تا به امروز به جائی نرسیده هست نمی پیوندند تا رژیم از آنها ناراضی نگردد. کسی نیست تا از این نیروها بپرسد، شما که هیچ خواسته خاصی از جانب مردم ایران ندارید چرا خود را به مردم اپوزیسیون وخارجه نشین و مخالف رژیم اسلامی معرفی می نمائید؟ دیر پائی هست که همه خواسته های قبلی خود را از حکومت به فراموشی سپرده اید و اصلا چرا می خواهید در ارکان قدرت به گفته خودتان شرکت نمائید وچه چیزی را می خواهید از جانب مردم نمایندگی نمائید؟ شاید این هم از زیرکی آنها سرچشمه می گیرد که برای روز مبادا شاید اگر در ایران تحولی خارق العاده ای به وقوع پیوست آنها هم خود را در صفوف نیروهای برانداز جا بزنند! بهرصورت مقصود از نوشته خود را اینچنین به پایان می رسانم،
محض رضا ی خد ا کمی به رژیم انتقاد کنید تا به اپوزیسیون تبدیل شوید!
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
کار کار انگلیساست
روی چاه های نفت و گاز و دیگر منابع طبیعی ایران چنبره زده اند و سر سوزنی به کسی هم پاسخگو نیستند. چقدر فروختند، چقدر چاپیدیند، چقدر خرج آتش افروزی و شرارت و جذب و تربیت دگوری برای آدمکشی نمودند را کسی نمی داند.
خب مملکت انفال است دیگر. همه چیز تعلق به امام زمان دارد و در زمان غیبت به نایب برحقش. کشور را هم ایزوله کرده اند و اقتصادش را دقیقا تبدیل به مال خر. نرخ بیکاری با رکود اقتصادی رقابتی تنگاتنگ دارد و تازه هر روز هم از کیسه ملت بینوا، یک چاه جدید می کنند که باید پر شود. مطابق آمارهای خودشان، هزینه بامبول جدید، یعنی اربعین از مطالبات پرستاران بیشتر است.
ذکر مصیبت شد و توضیح واضحاتی که همه می دانند. منتهی یاوه پوزیده را بهانه کردم که دریا گریه کنم. مردک عقبمانده زبون، می گوید منطقی نیست که روی بنزین سوبسید بدهیم. کلبعلی خان، اول ابزار بزرگی فراهم کن بعد ادایش را دربیار.
من هم معتقدم که در یک حکومت سالم و شفاف با اقتصاد پویا سوبسید نباید داد چون اساسا نیازی به آن نیست. منتهی چه چیز ایران اشغال شده امروز، سالم و شفاف است؟
واقعا آن جماعت اندکی که به این بابا رأی داده اند آیا سر سوزنی مطالبه گری هم بلدند یا زبانشان فقط سر مخالفان دراز است؟
بنظر می رسد که آبان خونین دیگری در راه باشد.
کار کار انگلیساست
اکنون «نسلِ نو» با «اندیشه های پراکنده» و بدونِ داشتنِ سابقه و تجربهٔ مبارزاتی به میدان آمده است. لذا با اینکه «نسلِ نوین» است؛ امّا هنوز ذهنش با گرد و غبارِ آموزه هایِ دروغینِ گذشتگان آلوده است و نتوانسته است ذهنِ خود را پاک کرده و به «آیینهٔ جهان نما» تبدیل شود تا واقعیّتها را ببیند و زنجیرهایِ «تفسیرهایِ کُهنه» را پاره کُند و این بزرگترین نقطهٔ ضعفِ «جنبشِ ملّیِ نسلِ نوین» است. پاک شدن از این آلودگیهایِ ذهنیِ کُهنه نقطهٔ آغازِ بسیار خوبی خواهد بود و شاخ و برگهایی نو خواهد رویانید و گُل و میوه خواهد داد. «نسلِ نوین» باید اینرا بداند که نمیتوان با «پارچهٔ کُهنه و پوسیده» و «نَخهایِ پوسیده» و «طرحهای کُهنه و تاریخ گذشته»؛ «لباسی نو و طرحی نو» ساخت و پوشید و گرنه «خِشتکِ شلوارش» و یا آستینِ پیراهنش دیر یا زود پاره میشود. «نوین» یعنی «همه چیز نوین».
مومنت مومنت
انقلاب مُرد..... انقلابی دیگر باید
گاهی به دنبالِ «خاتمیِ شیّاد» افتادید و بی شرفهایی به نامِ «کانونِ وحدت» راهنمایِ راهتان شدند و «دیّوس فرزانه» را «امام خامنه ای» خطاب کردند (طبر زدی ها).... سپس «سبزِ کثیفِ بنی هاشمی» شدید و دیّوسهایی مانندِ «اصلاح طلبان» را که دستهایشان تا «کِتف» در خونِ مردم آغشته است و سفره هایشان با غارتِ ثروتهایِ ملّی رنگین است را «رهبرانِ خود» قرار دادید.... سپس «بنفش» شدید.... و پلّه به پلّه با دستهایِ خودتان؛ گورِ خودتان و آیندگانتان را کَندید.
دریاچهٔ آذربایجان و رودخانه ها و تالابها و مُردابها و جنگلها را به شوره زار و زمینهایِ سوخته تبدیل کردید. نگویید که شماها نبودید و کار کارِ رژیم بود؛ زیرا با «دروغ گفتن» نمیتوان «آینده ای پاک» ساخت. همهٔ شما در این ۴۳ سالِ اخیر به شیوه هایِ گوناگون به این رژیم کمک کردید. اکنون کفگیرتان به تَهِ دیگ خورده است و به فکرِ «انقلاب» افتاده اید. حتّی «بازاریانِ قُرمساق» نیز که همیشه در کنارِ رژیم و یارِ غارِ رژیم بوده اند نیز دیگر آینده ای برایِ خود نمی بینند و «انقلابی!!!» شده اند.
اکنون «نسلِ نو» به پا خاسته است و دیگر افکارِ متعفّنِ شماها را نمیخواهد. «نسلِ نو» میگوید: «یا در سرنگونیِ رژیمی که ساخته اید؛ با ما همراه شوید... و یا گُم شده و سدّ راهِ ما نباشید.»
اکنون یا با «نسلِ نو» تا به آخر بایستید... و یا «گُم شوید».
به ......... بی منطق سلطنت…
به ......... بی منطق سلطنت طلب !
ایکاش به اندازه مسعود شهامت و بیضه ورزایی داشتید و ایران را بدون مقاومت؛ در مقابل آخوندها تنها نمی گذاشتید؛ تا حالا در اروپا مانند گود زورخانه شعار بدهید.
رهبران ساواکی ات مانند :ثابتی و فراستی و اعتمادی نامی(در مصاحبه با ایرج مصداقی) اشک ریزان میگفت ایکاش امثال رجوی را دستگیر، و امثال حمید اشرف را ترور نمیکردیم؛ تا حداقل اینها در برابر اسلام و آخوند ارتجاعی، مقاومت مبکردند!
؛چون شاه و ارتش و ساواک و سلطنت طلبان ضد ملی و ضد فرهنگ،به دستور فرستاده امریکا، فوری فلنگ را بستند و مردم را تنها گذاشتند.
.مجاهدین در اپوزیسیون.
خاطرات نماینده مجاهدین در شهر فسا در استان فارس. وضعیت اپوزیسیون را نشان میدهد.
شامل 2 بخش است این مصاحبه:
https://www.youtube.com/watch?v=8vGdY7jO6-w
In reply to .مجاهدین در اپوزیسیون. by ناشناس
گند مجاهد خلق را اینجا نیاورید
هر دم از این باغ بری میرسد.
مزدوران سایبری مسعود صیغه رو از در برون کنی ز روزن سر برآرند. بوی تعفنش از کامنت های قبلی که تلاش میکرد در لباس چپی با پادشاهی در بیافته بوی نحس و گندش بیرون میزد. اینها به روش های گدایی مخاطب به طرز محقرانه ای دست میزنند و خیال میکنند چون مخالف رژیم هستند میتونن جایی در میان اپوزیسیون باز کنند. نه شیر شتر و نه گند مجاهد مسعود صیغه ای سگ حشر.
افزودن دیدگاه جدید