رفتن به محتوای اصلی

گزارش و تحلیل از جلسه انجمن قلم آذربایجان در پالتاک
08.09.2012 - 10:59

در تاریخ 1.9.2012 روز شنبه انجمن قلم آذربایجان در تعبید برای یکسالگی اش جلسه ای در پالتاک به زبان ترکی آذری داشت، که قرار بود خیلی از اعضاء انجمن سخنرانی کنند، منهم تصمیم گرفتم در پالتاک بعنوان شنونده شرکت کنم، حیفم آمد یک گزارش و تحلیل خودم را در این رابطه ننویسم. پس این تحلیل فقط نظر خودم است و هر کس هم می تواند نظر کاملا متفاوت با من داشته باشد.

حدود یک ربع به هفت مانده من در پالتاک حضور یافتم که آقای حبیب ماکو چگونگی پیشبرد جلسه و شرایط آنرا اعلام می کرد.

آقای حبیب ادمینی اتاق را به خانم لیلا مجتهدی سپردند. خانم مجتهدی بعداز اعلام یک دقیقه سکوت بخاطر قربانیان زلزله آذربایجان، شروع جلسه را اعلام کرد و ترتیب نام سخنرانها را اعلام کرد و میکروفن را به خانم عدالتی سپرد.

 خانم عدالتی اول پیغام آقای رضا براهنی را که به جلسه فرستاده بود خواند، واقعا از نظر من خیلی ادبی بود. بعدا خانم عدالتی گزارش کار یک ساله انجمن قلم را داد، که از دید من در این یک سال خوب کار کرده اند که جای تحسین و تشکر دارد.

سخنران بعدی آقای اصغرزاده بود که صحبتهای ایشان در رابطه با انجمن بود که مسائل ادبی و سیاسی را با هم قاطی کرد، ولی از دید من خوب و آموزنده وپرثمر بود.

بعداز ایشان آقای آزادگر سخنرانی کردند که راجع به انجمن بود ولی از جنبی سیاسی بر خورد کرد واز دید من ثابت کرد که آقای آزادگر بیشتر سیاسی است تا ادبی.

سخنران بعدی خانم سودابه        بودند که در مورد مسائل عام ادبی و سیاسی صحبت کردند، در هر حال با موضوع مرتبط بود.

بعدا آقای اوبالی صحبت کردند که کاملا سیاسی بود، مسائلی را مطرح کرد، که یا از قبل تهیه کرده بود وهمان را رو خوانی کرد و یا اصلا گزارش کار خانم عدالتی و سخنرانی آقای اصغرزاده را نشنیده بود. زیرا اکثر انتقادهایی که آقای اوبالی کرد، در گزارش جواب داده شده بود، یعنی باستناد به آن گزارش از دید من آن انتقادها مورد نداشت.

وقتی نوبت به آقای جمیلی رسید فقط دو تا شعر که در دعوای خودشان در جنبش فدرال دموکراتها باهم داشتند خواند و اصلا هم اشاره نکردند که طرف مقابل هم جواب داده اند. من اصلا نفهمیدم ایشان خودشان را برای جلسه انجمن قلم حاضر کرده بود و برای طرح اختلاف سیاسی جنبش فدرال دموکرات. برای من مشخص نشد نظر ایشان بگزارش انجمن، به منشور انجمن، به خط و مش انجمن و اختلافاتی در شیوی نوشتن در بین فعالان وسیاسیون آذربایجانی است، چیست؟ تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد.

سخنران بعدی آقای امیدیزدانی بود که خانم مجتهدی اسم آقای جوانشیر را گفت، ولی میکروفن را به آقای امید یزدانی داد. ایشان هم کلی و عام بخصوص در رابطه با کار ادبی خودشان صحبت کردند.

سخنران بعدی آقای جوانشیر بود که من نفهمیدم ایشان عضو انجمن قلم آذربایجان هستند و یا عضو انجمن قلم ترکیه. زیرا فقط به ترکی استانبول صحبت می کرد و مرا به یاد فیلم مشهد عباد انداخت که به طرف گفت منکه کتاب تاریخ نادری را تا نصف خوانده ام صحبتهای تو را نفهمیدم ، این بیسوادهای بد بخت چگونه تو را بفهمند؟

وقتی نوبت آقای رزمی رسید، ایشان زرنگی کرد و اصلا روی موضوع نرفت و فقط از سا نسور رژیم در ایران صحبت کرد، مثل اینکه تا حال کسی نمی دانست در ایران سا نسور است و ایشان کشف کرده است. زیرا ایشان خوب می دانست، اگر در مورد  مسائل انجمن قلم صحبت کند، یا دوستان کاماج عصبانی خواهند شد و یا دوستان قدیمی.

سخنران بعدی آقای سلطانزاده بود، که بیک نکته مهم اشاره کرد، آنهم رابطه ادبیات و سیاست بود، یعنی ادبیات از سیاست جدا نیست. صحبتهای ایشان طبق معمول فلسفی سیاسی بود که ایکاش یک مقدار ساده بیان می کردند.

آقای صدرالاشرافی چقدر ساده و روی موضوع صحبت می کرد، که ایکاش یک تلویزیون ملی داشتیم که ساباش را از ملت می گرفت و برای ملت می خواند، تا از آقای صدرالاشرافی در مسائل عام برای آگاهی مردم استفاده می شد.

آقای فرهمند یک شعر آذربایجانی خواند که آدم را به سالهای قدیم برگرداند. من که خوشم آمد.

آقای علی قره جه لو رفت درست روی مسائل انجمن قلم، مشکلات ونایلات انجمن، نقش تخریبی رژیم و اعمال آنها، نقش تخریبی نیروهای افراطی و اعمال دولتهای دیگر، روی منشور انجمن و پرنسیبهای انجمن. واقعا عالی بود. اگر شماره تلفنش را داشتم، زنگ می زدم و تشکر می کردم. حالا هم می گویم آقای قره جه لو دست و دهانتان درد نکند، ایکاش در این جنبش ملی آذربایجان افراد زیادی مثل شما داشتیم.

سخنران بعدی آقای عارف کسکین بود. ایشان با توجه به جو اتاق سعی می کند نه بترکی استانبولی بلکه بترکی آذربایجانی صحبت کند که کمتر موفق می شود. ادبیات را با فلسفه اشتباه می گیرد، با لهجه استانبولی می خواهد فلسفه را به جای ادبیات قالب کند. ایشان هم معلوم نیست نماینده ترکیه است و یا دوستدار ترکیه، در هر حال دوستدار آذربایجان نیست.

نوبت آقای مددی می رسد، با زبان ساده شروع به صحبت می کند. روی وظایف واقعی انجمن قلم متمرکز می شود. شدیدا روی مسئله زبان انجمن قلم آذربایجان که باید آذربایجانی باشد تکید می کند، گوش زد می کند که اگر در مورد زبان کوتاه بیآییم کل جنبش را باخته ایم.

آقای علیرضا میانلی در اتاق حاضر نیست در نتیجه سخنرانی نمی کند.

آقای کسکین اف 9 می خواهد، خانم مجتهدی میکروفن را به ایشان می دهد. معلوم است از صحبتهای آقای مددی خیلی ناراحت است. موضوع صحبتش این است که تو چرا گفتی زبان انجمن باید آذربایجانی باشد و از بکار بردن زبان استانبولی برحذر کردی، از همین جا ملعوم است که ضد ترکیه هستی. یک سره آقای مددی را تهدید می کند. اینجا است که از دید من آقای کسکین خودشرا لو می دهد. ایشان فکر می کنند اگر همین حالا از ترکیه دفاع نکند، شاید همین شب ترکیه ایشان را از کار بیکار خواهد کرد، که مثل آقای مددی برای عمار معاش باید 12 ساعت تاکسی ببرد و نشان می دهد که در سیاست چقدر خام و نپخته است، اصلا نمی تواند جو اتاق را درک کند و نمی داند که کارفرمایش بخاطر یک شکست ایشان را اخراج نمی کند.

در این بین آقای مددی اف9 می خواهد و خانم مجتهدی بایشان اجازه صحبت می دهد. آقای مددی می گوید درست است پدران ومادران ما در ایران می گفتند و می گویند زبان ما ترکی است، ولی به  زبان ترکیه هم می گویند، ترکی استانبولی. پس زبان ما ترکی آذربایجانی است . نه زبانم را با کسی عوض می کنم و نه یک وچب از خاکم را به کسی می دهم. من یک وجب از تبریزم را با کل ترکیه عوض نمی کنم، کسانیکه می خواهند بگویند آنکارا پایتخت دنیای ترک است و زبان ترکی زبان رسمی ماست. من مخالف چنین تفکر هستم و همیشه در مقابل چنین انحرافی خواهم ایستاد.

بعداز ایشان آقای صدرالاشرافی اف 9 خواست و تقریبا همان موضع آقای مددی را در مقابل آقای کسکین گرفت و کلی هم ایشان از موضع آقای کسکین انتقاد کرد.

بعدا سوال و جوابها شروع شد. یکنفر که من صدایش می شناسم ولی با یک اسم دیگر شرکت کرده بود که اسم حالا یاد من نیست، یک سری سوال ویا نظر داد که هم مربوط و هم نا مربوط بود و کسی هم به ایشان جواب نداد.

بعد میکروفن را دادند به الدوز1 ، آقای الدوز1 سه تا سوال مطرح کردند. سوال اول_ تحلیل انجمن قلم آذربایجان از جنبش آذربایجان چیست، اگر در اعلامیه تان است، آن اعلامیه ها کجا است؟ آدرسش را بدهید من می خواهم بخوانم؟!

من در طول 37 سال مبارزه تا حال نمی دانستم یک انجمن ادبی تحلیل سیاسی می دهد! من فکر می کردم تحلیل سیاسی را حزب سیاسی و یا جریان سیاسی می دهد. تا حال در سطح دنیا من از هیچ انجمن قلم و یا کانون نویسندگان تحلیل سیاسی ندیده ام.

سوال دوم _ چرا آقایان علیرضا اردبیلی و یونس شاملی که از موسسین انجمن بودند، دعوت نشده اند؟ ولی آقایان اوبالی و مددی چرا دعوت شده اند؟ خانم عدالتی جواب دادند، از آقایان اردبیلی شاملی دعوت شده بود، خودشان نخواستند سخنرانی کنند.

سوال سوم_ شما هم سانسورچی هستید! من خودم چندین بار مقاله آقای رزمی را به آچیق سوز پست کردم، که شما منتشر نکردید!

باز من نفهمیدم اینجا جلسه انجمن قلم بود و یا جلسه جنبش فدرال دمکراتها؟ حال سوال من از آقای رزمی این است، شما که خودتان حداقل چهل و یا سی سال است اکثر گرداننگان آچیق سوز را می شناسید چرا خودتان مقاله خودتان برای آنها پست نمی کنید و از کسی که هیچ کدام از آنها را نمی شناسد می خواهید پست کند؟ شما چرا به اعضاء و هوادارهای خودتان الفبای سیاست را یاد نمیدهد، که جریانات سیاسی فقط مقالاتی که با خط آن جریان می خواند منتشر می کنند؟ اگر بدون اطلاع شما پست کرده، آیا لازم نمی دانی به ایشان بگوی این کار اخلاقا و حقوقا درست نیست؟ حالا که شما نمی توانید به چندتا عضوء و هوادار الفبای سیاست را یاد بدهید، چگونه می خواهید برای اداره کشور مدیر و مدبر تربیت کنید؟ وضع آقایان کسکین و جوانشیر معلوم است، ترکیه برای آنها مدیر و مدبر دارد، یعنی از دید آنها کل آذربایجان یکی از ایالات ترکیه است و آنکار خودش می داند ولایت خودرا چگونه اداره می کند، البته و صد البته آقایان باید از مقامات باشد. آقای رزمی خواهش می کنم جواب سوال مرا بدهید. والا در هر جمع من این سوالها را خواهم پرسید.

صحبت به آقای آراز رسید، ایشان از آقای کسکین سوال کرد، از کی دولتهای ترک زبان ، زبان مشترک دارند ؟ چرا وقتی مقامات دولتهای ترک زبان باهم جلسه دارند، هر کس بزبان خودش صحبت می کنند؟ چرا شما می خواهید به جای زبان آذری برای ما ترکی استانبولی قالب کنی؟ چند در صد مردم ما زبان استانبولی را می دانند؟

آقای کسکین اف 9 می خواهد و شروع به صحبت می کند.  گویا اصلا حرفهای آقای مددی و صدرالاشرافی را نشنیده است! حمله را علیه آقای آراز شروع می کند، البته از مواضع یک ساعت پیش خود 90% عدول می کند و از آقای آراز دلیل می خواهد که  کی و کجا من زبان استانبولی را خواسته ام جایگزین زبان آذری بکنم، می خواهد خودش را پهلوان پنبه نشان دهد.

می گوید من در ترکیه از آذربایجان دفاع می کنم، من ابولفضل الیچی بی چی هستم. ایشان باز اینجا خودش را لو می دهد. گویا نمی داند که الیچی بی خودش تورکچی است. وقتی ایشان ریئس جمهور آذربایجان بود و از ترکیه دیدار می کرد، در دیدار با ریئس جمهور ترکیه آقای دمیرال می گوید، ایکاش من یک سرباز ترک بودم!. ریئس جمهور یک مملکت خودش را پایین تر از یک سرباز ترک می داند،! همین آقا بیست در صد  ازخاک آذربایجان شمالی را به ارمنه ها می بازد، چون سرباز ترک نبود.

حال دوستان من آقایان کسکین و جوانشیر نه دوست و مبارز آذربایجان بلکه دوست و نماینده ترکیه در جنبش آذربایجان می دانم. از کسانی که از نزدیک این آقایان را می سناسند خواهش می کنم، بگویند که اینها به نظریات خودشان ایمان دارند و یا منافع مادی دارند؟ من در نوبیی خودم با شک به این آقایان نگاه می کنم. از شک کمتر ضرر می رسد تا از اطمینان.

ساعت تقریبا یک شب بود و فردا من می بایست 12 ساعت کار می کردم در نتیجه از پالتاک بیرون آمدم و رفتم بخوابم.

غلام شامقازان       7.9.2012

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.