رفتن به محتوای اصلی

اقای شاملی حق تعیین سرنوشت باید به مردم ایران واگذار شود
24.08.2012 - 22:20
اشاره:چند روز پیش مقاله ایی را منتشر نمودم .تحت عنوان حاکمیت ملی راهگشا اتحاد اپوزیسیون که نبود اتحاد و اختلاف های سیاسی را در انجا بررسی نمودم و حاکمیت ملی را راهگشاهی برای نجات ایران دانستم.اما مقاله اقای شاملی را دیدم تحت عنوان تاکید به حق تعیین سرنوشت افراط گرایی است با باکید به حفظ تمامیت ارضی?

که به نکاتی اشاره می نمایند که گویی اصلا حاکمیت ملی برای ایشان مطرح نیست و مثل گذشته به نکاتی اشاره می نماید که گویی فارس ها باعث این همه تبعیض بر علیه اقوام ایرانی از کرد و بلوچ و

عرب و ترک و ترکمن ها شده اند و وارد مبحث خطرناکی بنام جدا شدن ایران و به خطر انداختن تمامیت ارضی ایران می شوند.مجددا اشاره ایی کوتاه به حاکمیت ملی می نمایم.و در ادامه به چند پرده اشاره می نمایم.

 

پرده اول : در قرارداد وستفاليايی 1648 كه در اروپا بين امپراتوري هاي بزرگ اتفاق مي افتد و با شكل گيري جنبش آزادي خواهي ودفاع ازحقوق مردم اين مسئله مطرح مي شود كه قرار نيست تصميم گیرنده نهايی، شاه يا يك طبقه خاص باشد؛ بلكه این مردم هستند که تصميم گیرنده نهايی اند؛ و از اینجا به بعد با مفهوم حاكميت ملي روبه رو مي شويم.

 
قدرت فائقه و برتري كه فرمان مي دهد و از هيچ كس فرمان نمي برد؛ نه شاه است و نه طبقه یا مجموعه خاص؛ بلكه ملت و مردم هستند. از اين تاريخ به بعد مفهوم حاكميت ملي به وجود می آید. بنابراين در قرارداد وستفاليا است كه اولين جرقه هاي شكل گیري دولت ملت ( دولت مدرن ) به وجود مي آيد. و تا قبل ازآن؛ دولت يا دولت امپراتوري، يا دولت شهر، يا دولت قبيله است.
 
درجوامع پس مانده ای (که می توان به جامعه امروزایران اشاره داشت)؛ شايد امپراتوري يا دولت شهر صادق نباشد. اما  وجود دولت ملت هم هنوز آنچنان كه بايد و شايد قابل دفاع نیست. هنوز فرهنگ سياسي ما بيشتر تمايل به دولت قبيله دارد تا دولت شهر، واين يكي از جنبه هاي منفي ساختار اجتماعي وقبيله اي وسنتي جامعه ایران است.نبود احزاب کلاسیک و نبود ازادی احزاب و مطبوعات ازاد و سندیکاهای کارگری و معلمین هم معضلی است که از زمان مشروطه تا النون به این مشکلات اضافه شده است.
 
حاكميت ملي به معناي برترين قدرت تصميم گیرنده كه فرمان مي دهد و ازكسي فرمان نمي برد در دو بُعد قابل بيان است؛
 
1.حاكميت در عرصه داخلي.
 
2.حاكميت در عرصه بين المللي.
 
حاكميت درعرصه داخلي يعني آزادي و حكومت اراده مردم و شهروندان. حاكميت درعرصه بين المللي يعني داشتن استقلال و خوداِرادي در تنظيم روابط ديپلماتيك وسياسي با دنياي بيروني. البته باید اشاره داشت که جوامعی موفق می باشند که در دنیای امروزی استقلال داشته باشند نه اینکه از دنیا مستقل باشند.
 
وقتي سخن ازحاكميت ملي به ميان مي آيد طبعاً به اين معنا است كه يك دولت ملت وجود دارد. در دولت مدرن حداقل باید چند عنصر وجود داشته باشد: سرزمين، جمعيت، حكومت و حاكميت.
 

هردولت مدرن اين چهار عنصر را از نظر حقوقي داراخواهد بود. حكومت، سازمان سياسي است كه حاكميت ملي را كه همان اراده وقدرت فائقه است و درحكومت هاي دموكراتيك به مردم تعلق دارد، تمثيل و اعمال مي كند.پس میتوان نتیجه گرفت که اصولا حاکمیت ملی یعنی حاکمیت مردم.اما در این سی و سه سال و حتی در دوران پس از انقلاب 57 .مشکلات عدیده ایی وجود داشته است.البته من انقلاب 57 را ضد انقلاب میدانم چرا که یک سیستم مذهبی و واپسگرا را به جامعه ما تحمیل نمود.اشتباه اقای شاملی اینست که مردم ایران را با این همه تفاوت فرهنگی که سالیان درازی است که در کنار هم زیسته اند را با حکومت جبار ولایت فقیه که تبعیض را در سراسر ایران رواج داده تفکیک نمی کند و فارس ها را مسبب این همه تبعیض  می داندایشان در ادامه مینویسد
ترکها، کردها، بلوچها و عربها و ترکمن ها و... را نمیتوان صرفا به خاطر حفظ تمامیت ارضی ایران که امروز با یک دولتمداری تک اتنیکی (فارس) و در عین حال استبداد (دینی) اداره میشود، راضی ساخت. بایستی به تکرار و تکرار این واقعیت تلخ را مطرح کنیم که "حفظ تمامیت ارضی" شعار جامعه سیاسی فارس و یا نمایندگان سیاسی ملیت فارس در ایران است. این شعار از آن جهت برای این گروه اهمیت دارد که "دولتمداری فارسی" موجود در کشور را همچنان حفظ کند. این شعار برای ملیتهای غیرفارس هیچ جذبیتی ندارد، چون منافع آنان را تامین نمیکند. هر گروه و یا انسان غیرفارسی که به شعار "حفظ تمامیت ارضی" با دولتمداری (اتنیکی) فارسی مهر تایید بزند، یا نادان و فریب خورده است و یا منافعی دارد. وگرنه یک انسان سیاسی متعلق به ملیتهای غیرفارس باید مغزش معیوب باشد که سیطره دولتمداری اتنیکی غیر (فارسی) را که همانا پذیرفتن اسارت سیاسی خلق خویش است، بپذیرد.
باید از ایشان پرسید ایا این نقطه نظر همه این ملیت ها است یا اینکه نقطه نظر امثال اقای شاملی است که در کنگره ملیت ها به نام فدرالیسم به دنبال یک حکومت مستقل و تجزیه ایران است?چه امار دقیقی وجود دارد که گفته های اقای شاملی را ثابن نماید?ایا همه در کنگره ملیت ها چنین نگرشی دارند ?ایا نقطه نظرات اقای شاملی را تایید مینمایند?ایا مواضع حزب دموکرات کردستان و کومله و حزب مردم بلوچستان هم تفکر اقای شاملی را دارد که به جنگ داخلی و فرقه ایی دامن میزند?ایا با چنین تفکری به غایت افراطی این اعتماد را بین مردم از بین نمیبرد?ایا اقای مهتدی دبیر کل حزب کومله و اقای هجری دبیرکل حزب دموکرات کردستان هم چنین مواضعی دارند?. هر چند هم که من میدانم اقای شاملی در کنگره ملیت ها با موانعی برای چنین افکاری مواجهه میباشد اما این بی اعتمادی را این سازمانها باید با یک بیانیه مشخص کنند که خط ما از چنین افرادی که میخواهند تمامیت ارضی ایران را به خطر بیندازند جدا است و سکوت در قبال ان یعنی تایید گفته های ایشان ?.اینکه فردی بگوید که همه این ملیت ها خواستار جدایی میباشند یک توهم سیاسی است و هیچ کس نمیتواند از طرف همه مردم صحبت نماید و به اعتقاد من اگر ملیت ها نخواهند مواضعی را در قبال این تفکر خطرناک اعمال نمایند تاییدی است بر گفته های اقای شاملی ?براستی که ایران در یک موقعیت تاریخی است.

پرده دوم:

 

اقای شاملی در ادامه راهکار ارائه میدهد و ادرس صربها را میدهد ودر  ادامه میگوید: در عین حال و برای همگان روشن است که اندیشه سیاسی استقلال طلبی در بطن خود تحقیر، اهانت و یا تبعیض علیه کس و یا کسانی (ملتی) را مد نظر ندارد، بلکه بخشی از پیشروان یک ملت یا ملیت برای رهایی از اسارت دولت استعمار (چه خارجی و چه داخلی) استراتژی استقلال سیاسی را برای سعادت ملت خویش برمیگزینند. 

اندیشهء استقلال طلبی تجربه بسیار گرانی را در دهه های اخیر از سر گذرانده است، استقلال ملتهایی که در اسارت استعماری اتحاد شوروی سابق بودند، استقلال ملتها در یوگسلاوی سابق که در اسارت ملت حاکم صرب بودند، همگی حاکی از آنست که ملتها (گروهای انسانی که دارای زبان، سرزمین، تاریخ، فرهنگ، گاه دین و فرهنگ و در نهایت شعور ملی مشترک هستند ملت تلقی میشوند) بر اساس قوانین بین المللی و حق تعیین سرنوشت و حق اداره خود، حق دارند و میتوانند بر سرنوشت سیاسی خود تصمیم بگیرند. 
میدهد
.

امروز، از آنجا که تیپولوژی اتنیکی دولتمداری در ایران بر پاشنه اتنیسیتیت (قومیت) فارسی میچرخد و شوربختانه تمامی نیروهای سیاسی متعلق به خلق فارس (تمامی احزاب و سازمانها و شخصتهایی سیاسی که خود را سراسری میخوانند) نیز هدفشان جز استمرار دولتمداری فارسی در ایران نیست، تاکید به شعار "حفظ تمامیت ارضی" در ایران، معنی دیگری جز حفظ و ا ستمرار "دولتمداری فارسی" بعد از جمهوری اسلامی را ندارد. این شعار مطلقا منافع خلقهای غیرفارس را که هشتاد سال است خود را در اسارت دولتمداری فارسی می بییند، تامین نمیکند. این شعار تنها گرایش افراطی (از جنبه نژادپرستانه و استعماری) جامعه سیاسی فارسی را تامین میکند. اما به دلیل جاافتادن برتری سیاسی و تفوّق دولتمداری فارسی بر دیگر ملیتهای ساکن ایران، احزاب و شخصیتهای سیاسی جامعه فارس در ایران، فرصت عادلانه اندیشیدن و واقعگرا بودن را از کف داده اند. و به احتمال زیاد، اگر گردش سیاست بر این پاشنه بچرخد، این گرایش سیاسی در ایران همان نقشی را ایفا کند که ناسیونالیسم شونیسم صرب در یوگسلاوی سابق بازی کرد. به عبارت دیگر اگر تغییری در دیدگاه جنبش سیاسی خلق فارس در ایران صورت نگیرد و از آنجا که اهرم قدرت دولتی نیز امروز در دست این نیروی سیاسی است، واقعا ممکن است فاجعه یوگسلاوی در ایران تکرار گردد.سوال اینجاست که که ایشان به جای راه گفتمان سیاسی تهدید را پیشه نموده که حتی اشاره ایی به ویرانی و کشتاراز دو طرف در  دوران یوگسلاوی نمیکند.که در نتیجه با دخات ناتو این بحران به پایان میرسد.و هنوز هم اثرات مخرب این تجزیه را برای بهتر استعمار نمودن میبینم.و حتی اشاره ایی به بهره برداری استعمارگران نمی نماید.اگر شما چنین تصوری دارید مطمین باشید تجزیه ایران منجر به کشتار و نسل کشی در ایران خواهد شد.چنین تفکر فاشیستی میتواند ایران را به پرتگاه بفرستداقای شاملی ساید در این تصور است که بحران منطقه و حتی شاید نقشه راه در خاورمیانه از این مسیر می گذرد و تا زمانی که تهدید و حمله نظامی به ایران در دستور کار است چنین تفکری هم بر همه مصیبت های ایران سایه می اندازد.از انجایی که من عضو شورای هماهنگی سکولارهای سبز برای ایجاد یک الترناتیو سکولار و دموکرات می باشم ,با این نقطه نظرات اشنایی کامل دارم.از انجا که تمامیت ارضی برای ما اهمیت دارد اما مصوبه ایی هم داریم که ما با کسانی که به دنبال فدرالیزم هستند وارد مذاکره می شویم و نقطه نظرات ملیت ها برای ما هم برای  رفع تبعیض از اهمیت بالایی برخوردار است.  اما معتقد هستم این تفکرات اقای شاملی خط قرمز می باشد و نه باعث توسعه; بلکه باعث جنگ داخلی و بحرانهای بیشتری می شود.پرده سوم:می خواهم در اینجا  هم به مصوبه شبکه سکولارهای سبز اشاره ایی نمایم تا اقای شاملی و همفکرانش بیشتر متوجه شوند.ب ـ ما همه جا خود را بصراحت با عنوان «سکولار ـ دموکرات های سبز انحلال طلب و آلترناتيوساز» معرفی می کنيم و در راستای رسيدن به هدف اصلی خود، که «ايجاد يک آلترناتيو سکولار ـ دموکرات در برابر حکومت اسلامی در خارج کشور و برای تسهيل انحلال آن حکومت» می کوشيم.پ ـ ما برای همراهی با ديگر گروه های سکولار ـ دموکرات و انحلال طلب برای ايجاد يک «نهاد هماهنگ کننده» که بتواند اعضاء خود را، برای حصول به يک مفاهمهء سازنده، روبروی هم نشانده و به طرح های پيشنهادی آنان برای تسهيل انحلال حکومت اسلامی رسيدگی کرده و چند طرح را بصورت های اصلی و پشتيبان برای اجرا انتخاب نمايد، آماده ايم.ت ـ ما در هر گونه نهاد هماهنگ کننده ای که از اين طريق بوجود آيد ارائه دهندهء طرح شبکه در مورد «ايجاد يک کنگرهء ملی انتخابی در خارج کشور و برساختن يک آلترناتيو سکولار دموکرات بوسيلهء کنگرهء مزبور» خواهيم بود.

ث ـ ما بايد هرچه زودتر مشغول آماده سازی قبلی خود برای ارائهء راه های اجرای اين طرح، در صورتی که نهاد هماهنگی طرح ما را انتخاب نمايد، بشويم.مادهء دو ـ شرايط مذاکره الف ـ شرط اصلی ما برای مذاکره با ديگران سکولار دموکرات و انحلال طلب بودن آنها و پذيرش اعلاميه حقوق بشر، تماميت ارضی ايران و اعتقاد به ادارهء غيرمتمرکز کشور است.پ ـ ما احزاب، گروه ها و شخصيت های برآمده از گروه های اتنيکی کشورمان را پايه های اصلی مذاکره شناخته و نهايت تمايل را به حضور آنان در نهاد هماهنگ کنندهءمورد نظر داريم و، لذا، مذاکره نکردن با آنها را بخاطر آنچه در گذشته پيش آمده و اعلام شده بعنوان شرط مذاکره با ديگر گروه ها نمی پذيريم.ت ـ همين مسئله در مورد گروه های دينی و مذهبی صادق است و ما آماده ايم بانمايندگان هر گروه دينی و مذهبی که سکولاريسم را (به معنی جدائی کامل حکومت از مذهب) بپذيرند مذاکره کنيم و خواهان پيوستن آنها به نهاد هماهنگی مورد نظر خواهيم بود.ث ـ از آنجا که «حفظ يکپارچگی و تماميت ارضی ايران، همراه با اعتقاد به اصل عدم تبعيض و عدم تمرکز» از اعتقادات اصلی ما محسوب می شوند و يکی از صورت های عدم تمرکز هم «فدراليسم» نام دارد، ما آماده ايم تا در راستای رسيدن به تعريفی جامع و مانع از فدراليسم و حکومت فدرال، که متضمن حفظ يکپارچگی و تماميت ارضی کشور در حال و آينده باشد، به بحث و مذاکره بنشينيم. بعبارت ديگر،  ، ما آماده ايم هر معتقد به اصل «حکومت فدرال» که اصل «حفظ يکپارچگی و تماميت ارضی کشور در حال و آينده» را تأييد و تضمين کند به مذاکره بنشينيم
  بعبارت ديگر، ما آماده ايم هر معتقد به اصل «حکومت فدرال» که اصل «حفظ يکپارچگی و تماميت ارضی کشور در حال و آينده» را تأييد و تضمين کند به مذاکره بنشينيم. ـ ما از عبارت «مليت های ايرانی» نيز هراسی نداريم و واژهء «مليت» را يکی از ترجمه ها و برابرنهاده ها برای اصطلاح sub-nation  که از جانب سازمان ملل متحد به تصويب رسيده تلقی می کنيم.
چ ـ ما اما بکار بردن تعبير «ملت های ايران» را در مذاکرات از جانب ديگران به نوعی زمينه سازی کلامی برای تجزيه طلبی تلقی کرده و کار برد آن را خط قرمز خود می دانيم.
ح ـ ما در پيرامون مسائلی که تصميم گيری در موردشان در خارج کشور ممکن نيست با کسی يا گروهی وارد مذاکره نمی شويم. اموری همچون تعيين نوع حکومت آيندهء ايران از اين دست محسوب می شوند.
خ ـ ما حکومتی را که در ايران بر سر کار است «جمهوری» نمی ناميم و آن را «جمهوری اسلامی» نمی خوانيم و معتقد نيستيم که چون اين حکومت با اين نام شناخته می شود از نظر حقوقی لازم است ما هم آن را به اين نام بخوانيم. در عين حال، در مواقعی که بکار بردن اين نام ضروری باشد از تعبير «حکومت موسوم به جمهوری اسلامی» استفاده می کنيم.و همچنین قطعنامه کنگره پنجم حزب مشروطه ایران قطعنامه در عدم تمرکز و حقوق اقوام و مذاهب ايران این چنین است آنجا که دمکراسی یا مردمسالاری و حقوق بشر به یکدیگر بسته‌اند و یکی بی دیگری معنی ندارد؛
از آنجا که رعایت حقوق مدنی و فرهنگی اقوام و مذاهب گوناگون، در مقوله دمکراسی و حقوق بشر هردو می‌گنجد؛ و از آنجا که حزب مشروطه ایران مردمسالاری و اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای حقوق اقوام و مذاهب پیوست آن را (که در سالهای پیش از انقلاب به امضای دولت ایران رسید) پایه برنامه سیاسی خود قرار داده است، کنگره پنجم، کنگره همبستگی ملی، اصول زیر را به عنوان پیوست منشور حزب تصویب می‌کند:
۱ ــ ما مردمسالاری را به معنی حق برابر همه ایرانیان در حکومت بر خود توسط نهادهای انتخابی آنان می‌دانیم. هیچ تبعیض جنسیتی یا مذهبی یا قومی در میان ایرانیان نیست. همه ساختار حکومتی و سازمان بندی اجتماعی باید به اراده و در خدمت مردم و برای دفاع از حقوق افراد جامعه باشد. ما هیچ اقلیتی جز در رای گیری نمی‌شناسیم. اقلیت به معنی تمایز و تبعیض می‌باید از قاموس سیاسی ایران حذف شود.
۲ ــ ملت ایران از اقوام و مذاهب گوناگون تشکیل شده است که در طول هزاره‌ها با هم زیسته و از سرزمین ملی با خون خود نگهداری کرده‌اند. نیرومندی ملی و غنای فرهنگی ایران از این تنوع قومی و مذهبی بوده است و نگهداری ویژگی‌های اقوام و مذاهب گوناگون جامعه ایرانی نه تنها یک حق دمکراتیک بلکه یک ضرورت ملی است. ملت ایران بهر بها و مانند همیشه در یک تاریخ هزاران ساله، از استقلال و یکپارچگی سرزمین ملی دفاع خواهد کرد و سیاست ایران بر پایه احترام به حقوق مدنی و فرهنگی شهروندان یک جامعه دمکراتیک خواهد بود.
۳ ــ حقوق اقوام و مذاهب در یک نظام مردمسالار مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای آن با اصل یک کشور، یک ملت منافاتی ندارد و همه اقوام و مذاهب ایران می‌توانند زیر یک حکومت مرکزی با یک قانون غیر مذهبی و عرفیگرا بسر برند و فرهنگ و هویت ویژه خود را نیز در پناه همان قانون نگهداری کنند. زبان رسمی ایران زبان ملی یعنی فارسی است ولی مردم در هرجا می‌توانند به زبان مادری خود آموزش ببینند و سخن بگویند و رسانه‌های همگانی داشته باشند؛ رسوم خود را نگهدارند و از هر مذهبی پیروی کنند .
۴ ـ عدم تمرکز به معنی تقسیم اختیارات میان حکومت مرکزی و حکومتهای محلی برای کارائی و دمکراسی بیشتر ضرورت دارد. تصمیم گیری امور محلی در هر محل باید تا پائین ترین واحد تقسیمات کشوری توسط مردم محل انجام گیرد. حزب ما در ادامه سنت انجمنهای ایالتی و ولایتی قانون اساسی مشروطه، حکومتهای محلی را در سطح استان و شهرستان و دهستان و روستا پیشنهاد می‌کند.
حکومتهای محلی بر اصل تجزیه ناپذیر بودن حاکمیت sovereignty و تقسیم پذیر بودن حکومت government استوار است. کشور ایران یکپارچه خواهد ماند و مردم ایران زیر یک قانون خواهند زیست. اما ایران از یک مرکز اداره نخواهد شد و واحدهای تقسیمات کشوری، امور محلی را از اجرای قانون تا خدمات اجتماعی مانند آموزش و بهداری و امور شهری و اجرای طرحهای توسعه و مانندهای آن که در صلاحیت حکومت مرکزی نیست با ارگانهای انتخابی خود اداره خواهند کرد.
۵ ــ در تقسیم بندی استانهای ایران که بطور سنتی جنبه جغرافیائی داشته است علاوه بر نظر مردم هر محل، ملاحظات مربوط به توسعه اقتصادی باید در نظر گرفته شود. ایرانیان و کسانی که اجازه اقامت در ایران دارند می‌توانند آزادانه در هر جای کشور سکونت کنند. در تخصیص منابع ملی میان استانها به آنها که از امکانات کمتری برخوردارند باید بیشتر داده شود تا به میانگین ملی برسند. در ادامه سیاست عدم تمرکز، یک مجلس سنا با نمایندگان برابر از همه استانها در کنار مجلس ملی در قانونگزاری شریک خواهد بود.یگانگی ملی در یک جامعه آزاد و همسود، با نظام دمکراتیک و غیر متمرکز، به ما امکان خواهد داد که با بهره گیری از ظرفیت اقتصادی و فرهنگی بزرگ ایران بهترین سطح زندگی را برای همه مردم ایران فراهم آوریم. 

این قطعنامه به تصویب کنگره پنجم حزب مشروطه ایران به منشورحزب پیوست شد.به این دلیل اشاره ایی به مصوبه شبکه سکولارهای سبز و منشور حزب مشروطه نمودم تا مشخص شود که این مباحث در جریان است. نتیجه:با توجه به مباحث فوق میخواهم چند نکته متذکر شوم.اول اینکه ما از طرف همه مردم صحبت نکنیم و اتحاد بین اقوام و ملیت ها را از فارس گرفته تا کرد و بلوچ و عرب و ترک را خدشه دار ننماییم.دوم اینکه مردم ایران با هر عقیده و اندیشه هیچ مشکلی با هم ندارند و این حکومت جبار و توتالیتر ولایت فقیه است که بدنبال ایجاد تفرقه است و تنها کسی که باعث این همه تبعیض شده حکومت ولایت فقیه است نه مردم.سوم اینکه ما باید در کنار هم به حاکمیت ملی برسیم و بتوانیم از طریق گفتگو مسایل خود را حل نماییم.از اینکه بخواهیم فارس ها را مقصر بدانیم این بهانه ایی برای اهداف شوم است.چهارم مگر فارس ها هم در زندان بزرگ جمهوری اسلامی نیستند من هم فارس هستم اما مورد تبعیض این حکومت قرار گرفته ام.ما باید به دنبال رفع تبعیض در قالب یک سیستم مدیریتی نامتمرکز باشیم و برای تمام مردم ایران خواستار حقوق شهروندی باشیم.و دموکراسی و پیشرفت ایران را هدف خود قرار دهیم.چهارم منطقه ایی فکر نکنیم ملی فکر کنیم .و حتی تا انجایی که من اطلاع دارم اکثرا احزاب یک سیستم غیر متمرکز را که به باز تولید استبداد در تمرگز قدرت می انجامد پذیرفته اند.به اعتقاد من کمیته تدارکارت برای ایجاد یک کنگره ملی به همین دلیل مهم است که بتوانیم به حاکمیت ملی و رفع تبعیض در همه نقاط ایران بپردازیم.امروز کرد و فارس و بلوچ و لر و ترک و عرب چنان در هم امیخته شده اند که چنین مباحثی برای جدایی این مردم حرکتی ناپسند است.بجای این مباحث انحرافی چاره ایی برای نجات کل مردم ایران از دست این حکومت ضد ملی و ضد ایرانی باشیم.عدم تمرکز قدرت و حاکمیت ملی راهگشای این موضوعات است.من به کل ایران تعلق دارم و با همه دوست و مهربانم اما دشمن ما یک حکومت تمامیت خواه بنام جمهوری اسلامی است.بیاییم دست در دست هم دهیم و برای ایرانی ازاد و سکولار و نامتمرکز کوشش نماییم و تمامیت ارضی ایران را ارج نهائیم.
محمد زمانی روزنامه نگار و فعال سیاسی

مقاله قبلی من  تحت عنوان حاکمیت ملی راهگشای اتحاد اپوزیسیون
http://parsdailynews.com/104046.htm
http://iranglobal.info/node/9423
 مقاله اقای شاملی در ایران گلوبال

 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.