رفتن به محتوای اصلی

از سال سیاه ۶۰ تلاشم این بود که از یاسوج هر چه دورتر باشم !
26.02.2022 - 23:05

سرخس، گذر از رودخانه خشک (1)

اکثر مردم فقط قهرمانان مرده را می خواهند (2)

۳

مسافتی را که قرار بود ده ساعت طول بکشد تا از شیراز به تهران برسد پانزده‌ ساعت طول کشید. شاید اگر یک بلیط سوپر دولوکس می گرفتم ، اگر اصلا برای بار دوم و برای بار آخر به اهواز برای دین پدرم نمی‌رفتم ، اگر از اهواز به شیراز نمی رفتم ، اگر اتو بوس زود راه می افتاد ، اگر در اصفهان توقف نمی کرد . این اگر ها زنجیر وار به دنبال هم می آمدند و در مغز من می چرخیدند. . با کمی فاصله‌ از دستشویی ها مردان به سمت توالت‌ها می رفتند و پس از رفع مشکل بر می گشتند . بعضی با عجله می رفتند بدون اینکه در انتظار شستن دست بمانند . در کنار دستشویی دست راستم دونفر دیگر دستهایشان را می شستند و به آرامی با هم حرف می زدند . به بهانه شستن صورتم سرم را به راست و بعد چپ خرخاندم . هر دو موهای صاف و تیره‌ای داشتند . هوا سرد نبود و لی یکی از آنها کت روی پیراهن سفیدی پوشیده بود و دیگری آستین ها یش را بالا زده بود که دستهایش را بشورد . صدای یکی از آنهارا شنیدم که می گفت: -بیادر'همو که در مشهد دیدیم کاکایش بود'نی ؟..دیگری جواب داد : مه چه دونم. - همو در مشهد خانه دارد؟ -مه چم 'از غلام سخی بپرس . شنیدن کلمه مشهد مثل پیدا کردن کلمه ای برای جای خالی در جدول کلمات متقاطع بود. من به دنبال مقصدی بودم که از این مکان بیرون بروم ،تا از این وضعیت و از این بلا تکلیفی و آشفتگی فکری رها شوم. از سال سیاه ۶۰ تلاشم این بود که از یاسوج هر چه دورتر باشم . بعد از آن شیراز و اهواز را جای امنی برای خودم نمی دانستم .صدها ،بلکه هزارها جوان بیکار در یاسوج و روستاهای آن مثل میلیون ها جوان دیگر در سراسر کشور در بدر بدنبال کار می گشتند .تعداد دیپلمه های بیکار سال به سال بیشتر می شد و برای پایین تر از ديپلم اميدي برای کار پشت میز نشینی، دفتری ،معلمی و آنطور که در منطقه می گفتند قلم سر جیبی ، و برای آینده نبود. اما این بیکارها ماده خام حکومت برای کوره های جنگ و کارخانه شهید سازی آخوندها بودند و بخش زیادی توسط غیر بومی هایی که از اصفهان می آمدند آموزش بسیجی‌ در زدن با چماق، ششپر ، جنگ سنگی ،جنگ تن به تن با خنجر ، قمه و زنجیر می دیدند . همه این مهارتها بخصوص چماق زنی ، زدن با ششپر( یک نوع چماق آهنی است) و جنگ با سنگ تو خونشون بود وبا کمترین زمان از این مراحل می گذشتند و بعد برای کار با ابزار حربی گرم آماده می شدند . قسمت تئوریک و شرعی هم زیر نظر شاگردانی که سید ملک الملوک در شیراز تربیت کرده بود انجام می شد. آموزش بسیجی‌ اول از سیدهای ده برافتاب و سیوکی جلیل شروع شد که سابقا نوکر و رعیت و توسری خور خانها بودند. آنقدر داوطلب زیاد بود که چند مرکز پرورش بسیجی در یاسوج و دهدشت تأسیس شده بود و به خاطر مهارت‌های عملی در سراسر کشور در بین سران و فرماندهان چماق و چاقو زنی شهرت زیادی به هم زده بودند. در منطقه تعداد مخالفان و فعالین سازمانها ی سیاسی آنقدر نبود که به همه‌ی بسیجی های تولید شده نیاز باشد. تولید آنچنان زیاد بود که گروه گروه برای صادرات داخلی به گیلان و مناطق کردستان فرستاده می شدند .تعدادی هم به شهرهای اطراف مثل بهبهان،گچساران،شیراز برای ضرب و شتم شناسایی ودستگیری مخالفان و محاربین فرستاده می شدند . به همین علت دور از احتیاط بود که در آن شهرها بمانم. با شستن دست و رویم دیگر صورتم زبر نبود .نمک عرق را از پيشانی و اطراف صورتم پاک کرده بودم و خنکی آب آرام بخش بود . حوله کوچکی را که در کیفم داشتم بیرون آوردم و همزمان که از دست شویی بیرون می آمدم دست و صورتم را خشک می کردم و مستقیم به سمت یک باجه بلیط فروشی رفتم. از مردی که پشت میز نشسته بود سوال کردم: - آقا بلیط برای مشهد ،اینجا می تونم بگیرم. -نه جانم، از اون قسمت بپرس. به سمت همان جایی که اشاره کرد رفتم . چند نفر در صف ایستاده بودند . من در ذهن خودم محمل جدیدی ساخته بودم ،زیارت مشهد و در مورد شناسنامه خیالم راحت بود که یک جنگزده هستم. نوبتم که شد پرسیدم: - بلیط برای مشهد دارین؟ - برای امروز نه ظرفيت تکمیل است. - هیچ امکانی برای امروز نیست؟ -نه ، از جا های دیگر بپرس یا باید بر وی ترمینال شرق. جمعیت زیادی در سا لن بود و تعداد زیادی روی کف سالن با ساک و صندوق و کیسه های بزرگ و کوچک نشسته بودند .در سالن دایره وار قدم میزدم و در جلوی دفتر ایران پیما صف بزرگتری ایستاده بودند و در صف نجا گرفتم. نوبتم که شد همان سوال را از مردی که موهایش خاکستری و انگار تازه ريشش را اصلاح کرده بود پرسیدم . جواب داد قسمت آخر اتوبوس و ساعت ۷ شب پایین سوارمیشوید . اشاره به بیرون کرد. اسم را نو شت و بلیط را تحویل داد.

Missing media item.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.