رفتن به محتوای اصلی

پرسش روز: منافع مردم کار یا ملای بدکردار
12.12.2021 - 18:07

نیاز به پیچاندن ها، گنده گوئی ها و دادن تئوری های صدمن یک غاز آخوندی ـ ولائی نیست و چندان زیرکی زیادی هم نمی خواهد که بدانیم "اسلامِ ملا" چه بر سرمان که نیاورده است!؟، ما باید تنها چشمان کوتاه نظر و باورمند مذهبی خویش را یکبار و برای همیشه بیطرفانه از غبار ذهنی دیدگاه های اسلامی ـ عقیدتی با دستمال خردورزی تجربی، تاریخی و عقلی پاک کنیم تا بشود درست ببینیم. تنها آنگاه هست که بی گمان خوب خواهیم دید و بیشتر مرز منافع ربوده شده خویش را بهتر از پیش خواهیم شناخت، و سپس آسان تر به باخت یکسر تاریخی ساده دلانه از دکان دینی و ریاها و ترفندهای رنگین و بی پایان آخوندی ـ اسلامی پی خواهیم برد.

 

امروزه دیگر از خود می بایست پرسید و بدان پاسخ سرراست داد که این بساط خودسر و فاسد" دینِ دولتی" برای حق بهتر زندگی و منافع اجتماعی ـ طبقاتی کیست؟ برای ما مردم کار و کارمزد بوده! یا همچنانکه درین 43 سال آزگار بروشنی دیده، و با جان و خون و استخوان لمس کرده ایم، این کاست مافیائی، تبهکار، اشرافی و دین دکان، جز برای بقای سروری ملاها و مکلاها و سرمایه سالارهای هموند داخلی ـ جهانی آنها نبوده، و همزمان هدف آنها جز برای به بردگی و بندگی کشاندن ما نیست و نمی باشد؟! البته که در ترفندهای ریاکارانه ی این باندها و گروه ها حکومت اسلامی برای ما بوده که نبوده و هرگز هم نخواهدبود! چراکه حکومت اسلامی و چندش نظام ولائی اش دار و ندار ما را ربوده و خورده و با قساوت قضای الهی ـ اسلامی اش علیه دادخواهی ها و اعتراض ها، چه اعدام ها و کشتارها و ترورها نکرده، و بیرحمانه صدها هزار قربانیان بی گناه را بخاک و خون ننشانده است؟ پس پرسیدنی! حق و منافع زندگی ما 99% درصدی های گرفتار در دام دین و ملا در کجای کار حکومت اسلامی ـ ولائی است؟

 

جای هیچ تردیدی ندارد که منافع مشترک نیروی کار در برابر مفتخوری صاحبان انگل سرمایه و دینمداران است؛ و این نبرد آشکار میان " کار و سرمایه" همچون روز روشن است و باهم هیچگونه سازش تاریخی نداشته و ندارند و این دشمنی، بیگانگی و ستیز طبقاتی در دوران آخوندیسم چندین برابر ویرانگرترشده و بر علیه زندگی کارگران و کارمزدان بکارفته است. حق نداشته ی زندگی ما کارگران، کشاورزان، نیروی های کارمزد و زحمتکشان در برابر ملاها و سرمایه سالارها پایمال شده و تا بقای ساختارهای متنوع طبقاتی اینگونه هست و خواهدبود. ما ناگزیریم برای نجات جان خود و خانواده ها و همدردان طبقاتی ـ اجتماعی و دیگر نیازمندانِ یاری از سوی ما، تا بیش ازین دیر نشده پاسخ بایسته و شایسته، و راهکاری مشترک، سرراست، روشن و طبقاتی جستجوکرده و بکاربریم، و یکپارچه و همبسته برای گرفتن حق زندگی امروز خود و فردای فرزندِ فرزندانمان راه نبرد طبقاتی رهائی بخش خویش را بی نیاز به تشویق به خشونت، و تنها با همبستگی صف مستقل، و با رفتن و بودن در خیابان ها و کارگاه ها و تسخیر شهرها و کشورمان، خودباری ها و اعتماد به خویش طبقاتی مان را بیابیم و یکدست و باهم، و دست در دست برای پایان دادن به این روزگار سخت و سیاه ملائی ـ اسلامی بپاخیزیم و با پاسخ درخور و چاره ای مناسب، راه رهائی از اوضاع مرگبار بهره کشی انسان از انسان، و همزمان خوردکننده ی ساختار انگل ولائی اسلامی برای خود راه نان و کار و آزادی را بگشایم.

 

ای همدردان، ما مگرنه اینکه روزانه شاهد این روزمرگی ستم ها، رونق بیش از پیش و جاری فسادِ فامیل های حاکم و مافیائی سپاهی ـ بسیجی، و همچنین سیل تباهی های ویرانگر این قوم کلاش و بی وجدان هستیم و آنها هستی و دارائی های همگی ما  را بتدریج و بتاراج خود و سرسپردگان حزب اللهی شان در منطقه و ای بسا جهان اسلام به رهبری خود درآورده اند!؟ تاراج نان و آب مای گرسنه ائیکه با دست و دلبازی و پشتگرمی نوچگان ولایت و برای برتری و فاشیسم مذهبی و دشمنی افکنی آنان، پیگیر و پیاپی هدیه به مریدان آقا در منطقه شده و می شود و سال هاست که چه خود و چه جهانیان نوعدوست، این استراتژی پوچ و هولناک آنرا می بینم و می بینند. پرسیدنی چرا و تاکی؟ آیا نباید بدین برتریجوئی هولناک و خردستیز ملاها پایان داد؟ اگر چنین است که بوده و هست! پس چرا باهم و یکپارچه برنمی خیزیم؟ مگر نمی بینیم که نابرابری ها و بیدادزدگی های عصر الهی ـ آخوندی، نقل و نبات زمانه ی آخوندیسم خداپناه می باشد؟ مگر ندیدیم همین پریروز بود که وحشتِ بیدادگری کر و کور این نظام پلشت آخوندی و از ترس مرگ زودرس رهبر و نظامش، دیگر به گوهر عشقی نالان، دادخواه و داغدار ستار هم، رحم مصلحتی نکرده و نمی تواند بکند؟! و بی پروا قصد بریدن زبان دادجوئی او را هم همچون پسرش دارد. آین کمین زبونانه نظام بر مادرمان گوهر عشقی جز نشانه ی برباد دادگی اخلاق، انسانیت و در لجن فرورفتگی ها ملائی بیش نیست که حاکمیت آنرا به نمایش تراژدیک مسخره ای کشانده است.

 

ما بیدادزدگان دیگر خوب خوب می دانیم که حکومت اسلامی ـ ولائی جنایت پیشه و غارتگر ما و کشورمان را در یکسو، سران خود، باورمندان ساده دل، جیره خواران و درآمد نفت که مال ماست را در دیگرسو گذارده، و بیاری فروش مجانی اسلام ولائی و دستیابی به درآمد هنگفت نادانپروری، و با داشتن قدرت قدر و مرگبار سپاه و بسیج اش، روزبروز می تواند ستمکاری و چپاولگری را بی پروایش را ادامه داده و همه چیز ما را به بازی نابودی نچندان دور بکشانده، کشانده و می کشاند.

 

حکومت ولائی ـ اسلامی برای ما دیری ست این چنین معنی و مفهوم می دهد: یعنی ستمزدگی عقیدتی خودخواسته، یعنی تن دادن آگاهانه به خواری و ناتوانی ایکه اینک دیگر ژرف و جهانی شده است؛ یعنی زاری و زمینگیری کارگران و پاکباختگی مردمانی ست که روزگاری بلند در آرزوی برپائی حکون الله بودند و می خواستند بیاری همان وعده های رحمان و رحیمی خدا، انبیا و نمایندگان زمینی آنها، زندگی بهتری از دوران شاه داشته باشند که نه نشد بل، این شیخان دغل آبروئی بس گزاف بقیمت نابودی ما برای پهلوی های تبهکار و ضدبشری خریده اند!

 

ظلم و زورها، نابرابری ها، نداری ها، گرسنگی ها، تنگدستی ها، بیکاری ها در کشور ملازده موج بلند مرگ می زند، و برای شناکنندگان ناچار چنین زندگی دردناکی و مرگباری، جز جزغالگی در جهنم آخوندها و سرمایه سالارها هیچ امکان و فرصتی دیگر نمانده و نگذارده و نه تنها که نمی دهد، بلکه بسیارانی را در این کولاک زمستان و سرمای زندگی اسلامی ـ ملائی ای بسا، از داشتن نان و آب و اندکی گرما نیز در کشور بروی نفت نشسته هم محروم کرده است. و سرآخر این قوم کاخ نشین های ایران و جهان زندگی ویران ما در برابر خودکامگی ها، بیدادرسی ها، بی فردائی ها و چپاول ها همیشگی به جائی رسانده اند و رسیده است که یکایک کارگران و کارمزدان و کارمندان و زنان و جوانان و اسیران و دیگر اتنیک های ستمزده و عقیده مندان سرکوبشده در سراسر کشور را داد و فریاد دادخواهی های حقوقی صنفی بلند برکشانده و همچون اصفهانی ها، بختیاری ها، خوزستانی ها، بلوچ و سیستانی ها و کردستانی ها را بر صیانت جان از بردباری ها برجهانده است. و برپاخاستگان یکدست از دم و دستگاه بارگاه ولائی ـ اسلامی ـ سرمایه سالاری نه که بیزارتر بل این مجموعه را دشمن هستی خود می شناسد. و این رودرروئی ها و تضادهای آگاهانه و سازش ناپذیر ما با کلیت دین دولتی و سرمایه سالار بجائی بی بازگشت رسیده است که می بایست برای رهائی ازین کابوس ضدبشری فراتر از همیشه رویم. و آنهم جز با سرنگونی دین دولتی آغازنمی شود. این مهم نیز جز با خیزش همگانی کارگران و کارمزدان و صف مستقل طبقاتی و سراسری آنان میسر نمی تواندباشد؛ زیراکه برابر اهداف اجتماعی ـ طبقاتی ما دشمنان رنگین دیروز، کنونی و آتی آن نخواهندگذارد که راه کارگر جان بدربرد. دشمنان داخلی و جهانی که سرکردگی جهانی آن امپریالیسم آمریکای تبهکار و یاران ناتوئی آن باشد در کمین هرگونه خیزش مستقل، انقلاب کارگری ـ مردمی و اداره و اراده ی مستقل آن بوده و می باشند

 

ما در صورتی موفق و پیروز خواهیم شد که باهم و سراسری بپاخیزیم. اگر یکدست و خودباور بپاخیزیم توانائیم و نیروی مخرب و وحشی سپاه و بسیج و لباس شخصی ها از عهده ی رودرروئی با توان اجتماعی و کلان ما درنمی آید. ما خود یاورخویشیم و نه از سوی سران فاسد این یا آن جناح مکار اصلاچی و معترض رانده از بیت! که همگی و همچنان در حال دسیسه چینی، کشتار و چپاول در دوران خود بوده و می باشند. توان مشترک، خواست مستقل طبقاتی و سازمانیافته ی ماست که از سوی خود مای بجان آمده می بایست و می تواند مدیریت زنده و شورائی یابد و روزانه بیآموزد و تجربه مندتر و اداره مندترشود. توان کلان و سراسری مان به ریز تا درشت نظام اهریمنی می بایست هرچه زودتر پاسخ پایانی را بیابد و بدهد. گسل توده ها با ملاها روزانه است و ژرف تر شده و همچنان می شود. گسل واقعی میان مناقع نیروی کار و زحمت در برابر خودکامگی و بهره کشی بهره کشان و ستمکاران قرآن بدست، بیش از هر زمانی آشکارتر و سازش ناپذیرترشده و در هرکوی و برزن و میدانی فریاد رهائی و همبستگی نوع انسانی خود را بانگ بلند برمی آورد.

جدائی آشکار و گسل منافع مردم کار با ملاهای بدکردار ژرفتر شده و بهمین خاطر است که یکی ازین آیت الله های مفتخور بنام ناصری یزدی می گوید:  گسل میان مردم و روحانیت نه که عمری 43 ساله بل بگمان وی تازه ایجادشده است. و زیر کشور از پیشگامی زنان چنین ترسان شده و می گوید: اگر انقلاب بخواهد ضربه ببیند، از ناحیه زنان است؛ اگر موفق هم بشود باز هم از ناحیه بانوان خواهد بود. این رژیم ضدبشری و زن ستیز نیمی از شهروندان ما را 43 سال است که بخاطر زن بودنشان کامل نمی داند و از دادن آزادی و برابری و داشتن حقوق بشری آنها را بنام خدا محروم کرده است.

 

بهنام چنگائی 21 آذر 1400

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهنام چنگائی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.