رفتن به محتوای اصلی

در مرور آنچه بر سر ما آمد؛ و در دفاع از ابولفضل محققی
24.12.2020 - 13:42

انتشار سلسله مطالبی از ابوالفضل محققی، از فعالین جریان فدایی در قبل و بعد از انقلاب اسلامی 1357، واکنشهای تندی را در میان برخی از کسانی که پیشینه مشترک با وی داشته اند، بر انگیخته است. در میان این واکنشهای، از چند مورد آن نباید آسان گذشت.

اولین مورد، مربوط به چند ماه پیش، در درج پیامی ازسوی یکی ازاعضای رهبری سابق سازمان فداییان اکثریت مقیم ایران در فیس بوک بود. وی نویسنده را از "بزرگنمایی" نارساییهای شوروی سابق بر حذر داشته و با لحنی سوال برانگیز، از وی میخواست مواظب سخنان خود باشد.

دومین واکنش در هفته گذشته رخ داد، که در آن دوست قدیمی ما، طهماسب وزیری، با گذاشتن تراکتی در صفحه فیس بوکی خود چنین نوشت : "چقدر شرم آور است که آن فرد سیاسی سابق چپ، به پابوسی سلطنت برود" که متعاقبا، همزبانی وعصبیت کم سابقه عده ای از همفکران خود را با فریادهای" وامصیبتا" در تکفیر وتقبیح ابوالفضل محققی دامن زد. این واکنش، دست کمی از زجر کش کردن یک منتقد و سپس به دارکشیدن جسم بیجان وی در فضای مجازی نداشت.

اما سومین ومهمترین واکنش از سوی فرخ نگهدار، چهره نام آشنای همگی ما بود، که بر خلاف روال و رفتار معمولش، با تندی کم سابقه ای، به طرح گناهان بزرگی پرداخت که به سختی نشانه ای از آنها، در سلسه نوشتارهای ابولفضل محققی میشد یافت.

فرخ نگهدار، رهبرمعنوی-سیاسی واقعی سازمان فداییان اکثریت، نه تنها درگذشته بود، بلکه حتی درحال حاضر نیز هست. او پر آوازه ترین و تاثیر گذار ترین کنشگر سیاسی در سطح طیف فداییان اکثریت، از زمان بعد از انقلاب اسلامی 1357 تا به امروز است. هیچ یک از رهبران ومسئولین هم طراز وی در میان فداییان بعد از انقلاب، به اندازه او، با انرژی بی پایان جسمی و روحی، مصر و پیگیر درطرح و پیش برد ایده ها ونظریات خود، در سازمان اکثریت و یا در زمینه سیاست ورزی در بیرون از آن نبوده اند. کارو فعالیت سیاسی برای وی، از لذت بخش ترین اوقات زندگی در فعالیتهای شبانه روزی اش محسوب میشود. او از جمله نادر افرادی در میان رهبران فدایی اکثریت است که برای سالهای طولانی تقریبا بطور تمام وقت، فکر و قلم وانرژی خود را بطور کامل در خدمت به اهداف فعالیتهای سیاسی خود قرار داده است.

بر زمینه چنین خصوصیاتی، ایده ونظر وی در سازمان اکثریت و تا حد قابل ملاحظه ای در حزب چپ و اتحاد جمهوریخواهان انعکاس دارد. او بعد از استعفای تلویخی اش از عضویت در سازمان فداییان اکثریت و اتحاد جمهوریخواهان در سالروز 65 سالگی اش، تا همین اواخر دیگر رسما عضو "سازمان غیر فعال اکثریت" نبود، ولی برای بسیج نیروهای حامی خط مشی اصلاحات در جمهوری اسلامی، مقابله موثرتر با خط مشی "تحول طلبی به جای اصلاح طلبی" در درون حزب چپ، و ستیز با "شورای گذار" و بخش سرنگونی طلب اپوزیسیون مقیم خارج از کشور، دوباره به درون سازمان فداییان اکثریت برگشت و توانست با جلب حمایت بخش قابل توجهی از اعضای آن، این سازمان را از اجرای تعهد قبلی خود برای انحلال باز داشته، و نوعی حق ویژه در سیاستگذاری در حزب چپ را، برای پیروان خط مشی اصلاح طلبی در آن خواستار شود.

دوگانگی حرف و عمل

فرح نگهدار میگوید که تمامی تلاش وی بر این متمرکز است که سه گرایش اسلامگرایی، چپ گرایی و راست غربگرا در کشور را، نسبت به موجودیت، یکدیگر تحمل پذیر ساخته و کوشش کند هر سه را متقاعد سازد، که هیچ یک در پی حذف دیگری از جامعه ایران نباشند. وی ابولفضل محققی را به تندی ، شماتت میکند که چرا قلم خود را درخدمت به کسانی به کار گرفته که میخواهند چپها و اسلامگرایان را از صحنه سیاست ایران حذف کرده و کشور را در اختیار دست راستی های غربگرا قرار دهند.

با اطمینانی نزدیک به یقین میتوان گفت که خود وی نه تنها درگیرهیچ تلاشی برای تحمل پذیرتر کردن جریان اسلام گرا و چپ ها نسبت به راست غربگرا نیست، بلکه بر عکس، میکوشد همچنان از هر سیاستی که متعلق به آنهاست تا میتواند فاصله بگیرد و در هرفرصتی بر علیه آنها آهنگی تازه ساز کند.

این رفتار، اغلب تحت تاثیر دوعامل، در جهت پر رنگ تر کردن مرزهای سیاسی وی با جریان راست غربگرا قراردارد. یکی از این دو عامل، رعایت خطو ط قرمز حمهوری اسلامی در این زمینه است و عامل دیگر، با یک هویت چپ گرایانه متصل است که تقریبا هیچ نوعی از نزدیکی و تعامل با جریان راست غربگرا را تحمل نمیکند. گرچه فرخ نگهدار وقتی که ضرورت احساس کرده، و البته به ندرت خود را پیروسوسیال دموکراسی نشان داده است، اما سوسیال دموکراسی در

ذات خود بر علیه سرمایه داری و ارزشهای غرب گرایانه نیست و وی نیز در نزد خود چنین فکر میکند. اما اکثریت بزرگ محافل و احزاب چپ ایرانی آن را بر نتافته، حامیان سوسیال دموکراسی را جزو نیروهای چپ سوسیالیستی به رسمیت نمیشناسند و در هر فرصتی دست رد بر سینه آنها میزنند. فرخ نگهدار به خوبی با این روحیات آشناست، وی در این مورد بسیار محتاط بوده و اغلب مجبور است برای شامل کردن خود در درون چپهای سوسیالیست ایرانی، چندان بر روی باور واقعی خود تکیه واصرارنکند. وی، با تلفیق انتقاد از سرمایه داری و انتقاد از سیاستهای آمریکایی و غربی از یکسو، و با نشان دادن تعلق خاطر خود به چپ سوسیالیستی و بعضی شخصیتهای معرف سوسیالیسم از سوی دیگر، اعلب موفق میشود سمپاتی و همدلی چپ گرایان وابسته به سازمان اکثریت وحزب چپ را که رو به سوسیال دموکراسی ترش میکنند، و خواهان سمت گیری سوسیالیستی در سیاست و اقتصاد در بعد از جمهوری اسلامی هستند، به سوی خود جلب کند.

مضاف بر این، وی در لحظات عطف زندگی سیاسی خود، خیلی کمتر در نقش یک کارآکتر متحد کننده ( Unifying Figure) و بیشتر در لباس یک بازیگر تفرقه جو ( Divisive Figure) ظاهر شده است. کارنامه وی، مثل اغلب رهبران سیاسی محافل سیاسی چپ و راست اپوزیسیون ایرانی نیز همین را نشان میدهد. فعالیتهای اخیر وی برای بر افراشتن دوباره پرچم سازمان فداییان اکثریت که شکافهای بین حزب چپ و سازمان اکثریت را فعال کرده و آنها را به سمت رقابت وتقابل سوق داده است، آخرین نمونه از این نوع رفتارهای اوست. تاریح فعالیت بخش اصلی فداییان در بعد از انقلاب اسلامی 1357 تا کنون و تاریخچه جدایی ها در " اتحاد جهوریخواهان"، از جمله اثر انگشت وی را در خود ثبت کرده اند.

اما تلاشهای وی برای نزدیک کردن سیاست وخط مشی سازمان فداییان اکثریت به قدرت، که حتی گاها تا حد تسلیم آن به سیاستهای حکومتی در گذشته دور ونزدیک پیش میرود، حقیقت دارد ، منتهی در این بخش نیز عمده تمرکز وی نه درتشویق حکومتگران به کوتاه آمدن در مقابل چپ گرایان، بلکه برعکس، تشویق وترغیب نیروهای چپ به تعامل یک طرفه با جمهوری اسلامی بوده است.

آما آن چه که دوست ما ابولفضل محققی درپی آن بوده، دعوت از همراهان سابق خود برای نقد دیدگاهای گذشته خود در برابر راست غرب گرا ، و کوشش برای مدارا وتعامل با آن در اکنون بوده است و این درست همان چیزی است که فرخ نگهدار اخیرا در حرف وادعا آن را پیش کشیده ، اما در عمل از آن اجتناب کرده است و درست در همین نقطه است که او به جای حمایت از خواست ابولفضل محققی، به جنگ با وی رفته است. شاید او در ماههای اخیر، از سوی حامیان خود در سازمان اکثریت و حزب چپ، برای چنین واکنشی تحت فشار بوده است، اما احتمالا، عاملی که عزم وی را برای ستیزه جویی جزم کرده، دفاع ابولفضل محققی از خط مشی گذار از جمهوری اسلامی ومعرفی اسلام سیاسی حاکم بر کشور به عنوان عامل اصلی فلاکت و ویرانی ایران، و تشابهات بنیادی گفتمانی بین بخش از چپ گرایان (از جمله سازمان فداییان اکثریت) با جمهوری اسلامی بوده است.

یکی از پیشنهادات قابل حمایت و خوب وی در نقد نظرات دیگران این است که ابتدا باید فرمولی را یافت که به درستی نظر طرف مقابل گفتگوی خود را آنگونه که آن طرف میخواهد منعکس کند و یا حد اقل به نظرات وی خیلی نزدیک باشد. اما رفتار خود او در اغلب موارد، بر عکس توصیه خودش ست. آخرین نمونه آن واکنش وی به نظرات ابولفضل محققی بود. وی در بحث خود، با ابداع اتهاماتی که ربطی به نظر طرف مقابل نداشت، به عادتی کهنه ای برگشت که تصور میشد از آنها فاصله گرفته است و نشان داد که وی میتواند همانی باشد که دیروز بود.

درنگاه به تاریخ معاصر

نگاه فرخ نگهدار به گذشته معاصر کشور، بطور محسوسی با ایدئولوژی و سیاست چپ گرایانه وی عجین شده است (همانند بقیه گرایشات سیاسی دیگر). وی بر این باور است که گرایش چپ توده ای، مبشر، مروج و نماینده مدرنیته در کشور از سالهای 1320 به بعد بوده است، والبته قبل ازاین دوران هم معلوم نیست که نظر وی در مورد دوران رضا شاه و بعدها در مورد محمد رضا شاه، به جز دیکتاتوری و سرکوب چیز دیگری باشد؟ در نگاه وی، نقش نمایندگان وشخصیتهای متعلق به گرایش راست مدرن در فرهنگ وسیاست و ساختن کشور جایی را اشغال نمیکند، اگر چنین نبود، ما باید نشانه ها و اثاری از آن را در گفتار وی میدیدیم. او به خوبی آگاه است که واقعیت دولت-ملت دوران پهلویها، با همه اعوجاحات آن، نقشی غیر قابل انکار در تحرک بخشی به دینامیسم درونی رشد وتوسعه کشور، و درنگاه به بیرون وتعامل باجهان خارج و قافله تمدن معاصر داشت. جمهوری اسلامی، بعد از تثبیت اولیه خود موفق شد، بسیاری از

هنجارهای مثبت و سازنده جامعه ایرانی را درعرصه های فرهنگ واقتصاد وسیاست و حقوق، نابود کرده، و به جای آنها الگوهای اسلامی متعلق به اعماق تاریک تاریخ را بنشاند که نگاه به گذشته های دورواستقرارنرمهای زندگی قبایل بدوی را داشت وداعیه های ماجرا جویانه منطقه ای وجهانی آن در ستیزه جویی با دنیای خارج حدی نمیشناخت. این عقب گرد تاریحی بکلی در نظر و سیاست عملی فرخ نگهدارغایب است. ما در این زمینه، کلمه ای به جز تاکید و تکیه رضایت بخش وی براستقلال جمهوری اسلامی که در واقعیت امر، تنها خود را در ضدیت با غرب تعریف میکند و میشناسد، نمی یابیم.

اسلام سیاسی در ایران بعد از طی طریقی طولانی، بالاخره به تلفیق دین و و دولت و استقرار حکومت اسلامی در کشور ما منجرگردید. این جنبش از پنانسیلی به شدت ویرانگر بر علیه پیشرفت و توسعه کشور در بسیاری از عرصه ها از جمله بر علیه تولرانس و تعامل و همزیستی گرایشات مختلف در درون کشور برخوردار بود. علیرغم این، در نظر فرخ نگهدار، اسلامگرایی در ایران یکی از سه شریک اصلی سازندگی و پیشرفت و توسعه در کشور محسوب میشود و وی رسالت و وظیفه خود میداند که اپوزیسیون چپ گرا و بقیه مخالفین آنرا از هر طیفی، متقاعد به رعایت حال آن سازد. در تمامی این سالها، وی در برابر روش ورفتارغیر پاسخگوی راس حکومت و سلطه فساد ورانت خواری مفرط در همه ارکان آن، در حالت بی حسی به سر برده، و حداکثر سخنی که در این مورد گفته است، تقلیل غیر قابل باور نقش راس هرم رهبری، در خرابی فلاکت بار اوضاع کشور بوده است.

وی با قدری تعدیل، تقریبا همان مضمونی را با زبان وادبیات خاص خود بیان میکند که عطادالله مهاجرانی در برابر رهبر نظام میگوید: "می توان خیر خواهانه از بسیاری از امور جزایی وقضایی انتقاد کرد اما ساختار شکنی و انکار انقلاب ونظام امر دیگری است. منظور وی هم از ساختار شکنی این است: "آیت الله خامنه ای رمز اقتدار وعزت ملی و سربلندی ملت و نظام جمهوری اسلامی ایرانند*".

در ادامه همین تلقی است که کمتر کسی از فعالین منسوب به چپ به اندازه وی، با پایداری و چنین پر انرژی، بر علیه شکل یابی کانونی مرکب از گرایشان مختلف سیاسی که معتقد به اصلاخ نا پذیری نظام از درون بوده، و بر ضرورت برانگیختن جنبشهای اجتماعی برای گذر از این نظام پای میفشارند، تلاش کرده است. حساسیت منفی ویژه وی نسبت "به شورای گذار" و چهره های اصلی آن در این زمینه نمونه است. وی تا مدتی پیش فعالین چنین راهی را مستقیما به غرب، خصوصا آمریکا ومتحدین منطقه ای آن مثل اسراییل و عربستان وصل میکرد. اما از چندی پیش به موازات ادامه فعالیت آنها و نیاز به کارگیری ادبیات گفنگو، وی میکوشد این تصور را بازتاب دهد که گذار از جمهوری اسلامی و یا سرنگونی نظام، فقط با تکیه بر غرب و مداخله مستقیم آن در کشور قابل تحقق است و به همین خاطر هم، کسانی که بر این راه مصرند، خواهی نخواهی باید به آمریکا و غرب و متحدین منطقه ای آنها متکی شوند. پس باید، به هر طریق ممکن با مدافعان آن سرشاخ شد و اجازه نداد گفتمان آنها برفضای سیاسی اپوزیسیون ایرانی چیره شده وراه دخالت خارجیان در امور داخلی کشور ما را باز کند.

وی در ادامه این تلقی، خود را درگیر یک تناقض میکند. وی همیشه گفته است که اتکا بر مردم و نه خارجیان، باید درهر تحولی اساس استراتژی سیاسی نیروهای منتقد حکومت برای ایجاد تغییرات مثبت درکشور را تشکیل دهد. ما همگی مطلع ایم که کمتر کسی از نیروهای مسئول در اپوزیسیون برعلیه چنین رهنمود ی حرفی زده باشد . اما، وقتی صحبت از اشکال مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود در درون کشور برای ایجاد نغییرات معنا دار به میان می آید، ما تنها چیزی که از وی میشنویم، بسیج اپوزیسیون و مردم به هر طریق ممکن برای شرکت در انتخاباتی غیر ازاد ونا عادلانه، در زیر نظارت خامنه ایست. در عین حال، از نظر وی هر نوع تلاشی از سوی مخالفین حکومت برای ترغیب جامعه بین الملل به حمایت از اپوزیسیونی که در پی تضعیف، رژیم حاکم است، و تلاش برای کسب حمایت جهانی (که در تجربه وعرف مناسبات بین المللی به قاعده میماند ونه استثنا)، ناپذیرفتنی است. اما وی تا به امروز در مورد تکیه جمهوری اسلامی بر حمایتهای روسیه وچین در حفظ قدرت و کنترل وسرکوب مخالفین، کلامی نگفته است. امید وی به بایدن و حزب دموکرات در آمریکا، برای ایجاد گشایشی در کار خراب حکومت ایران به نفع جناحی از آن، خود به اندازه کافی بر علیه نظر خود اوست که در سخن عدم استفاده ازعامل خارجی برای برای هم زدن تناسب قوا در میان جناحهای رقیب حکومتی طرح شده است.

همدلی با چپ گرایان سلطنتی

یکی از جدی ترین ایرادات فرخ نگهدار، متوجه گرایشی از نیروی دموکراسی خواه چپ است که اتحاد عمل نیروهای خواهان گذار از جمهوری اسلامی را، بر اساس خواستهای حد اقلی مشترک آنها راهی به جلو در خروج از بن بست سیاسی موجود در سطح اپوزیسیون میداند. وی این سمت گیری را کمک به طرفداران سلطنت و غربگرایان برای کسب قدرت توصیف کرده و آن را مثل اغلب همراهان و همفکرانش با قوت رد میکند.

اگر نیک بنگریم، گرچه وی از چنین حرکتی دوری میکند، اما در مقابل آن، با طرفدار سلطنت سوسیالیستی، احساس نزدیک وهمدلی دارد، سلطنت فیدل کاستروی مرحوم در کوبا تنها یکی از این نمونه هاست. وقتی صحبت از زیان بخشی دخالتهای قدرتهای بزرگ در امورکشورهای ضعیف است، وی نیز مثل برخی دیگر در اپوزیسیون، دوست دارد با یک خیز بلند، از روی دخالتهای مستقیم نظامی وسیاسی شوروی سابق در روی کار آوردن حکومتهای سوسیالیستی در کشورهای اروپای شرقی و سایر نقاط جهان بگذرد و درعوض، با تسلیم بر رواشناسی و روحیات همراهان پشت سر خود، برسوابق و سیاست های غرب و در راس آن آمریکا متمرکز شود، وبه حکومتیان نیز نشان دهد که وی همدل با آنان بر علیه دشمنان غربی آنهاست.

حرف آخر

امید که این نوشته عاقبت به خیر شده و به ایجاد عصبیت درنزد فرخ نگهدار و پیروان وی دامن نزند.

چه خوش است راز گفتن به حریف نکته سنجی که سخن نگفته باشی، به سخن رسیده باشد

اصغر جیلو

24/12/2020

* مهاجرانی اصلا به روی خود نمیآورد، که وی خواهان برکناری این ستون عزت واقتدار، تحت عنوان حاکم فاسد وجائر در جریان جنبش سبز در سال 1388شده بود.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

اصغر جیلو
فیس بوک

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.