رفتن به محتوای اصلی

چراغی به آقای کرمی بدهید!!راه نزدیک است!(بخش نخست)-رضا طالبی
05.07.2012 - 21:28

 

(پاسخ به مقاله جناب کرمی در مورد بیانیه دریاچه اورمیه)

مقاله حضرتعالی را مطالعه کردم و چون حقیر نیز از کسانی بودم که از این کمپین حمایتی دریاچه اورمیه حمایت کرده ام.لازم دیدم چند مطلب را که بصورت گنگ وار در متن نوشته شده شما دیده میشود را توضیح دهم که شاید خالی از لطف نباشد.زیاد وارد بطن و عمق مفاهیم نادرست کاربردی از سوی حضرت مستطاب نمی شوم لیک موارد ذکر شده شما را همانطور که پارامتریک نوشته اید را پاسخ میدهم البته چون شما هنوز در مبانی اشکال کثیر دارید در دو مقاله مجزا به شما پاسخ خواهم داد تا برسیم به متن سطح بیانیه٬ابتدا اساس بعد متن٬ بخوانیم:

۱-نگارش متن اعلامیه به زبان مخاطب غالب آن عرفیست که نمیتوان آنرا مبنای آنالیز قرارداد .متن اعلامیه به خاطر احترام به همان قشریست که بخاطر دریاچه اورمیه ٬در اورمیه و تبریز و...وارد خیابانها شده و مجادله کرده اند حال آنکه بسیاری سکوت اختیار کرده اند.حال چه خوش که دوستان به دو زبان نوشتند وگرنه شما فرمان قتل آنها را صادر میکردید.آیا هر زمانی که اعلامیه ای به زبان غیر فارسی منتشر میشود حضرتعالی چنین واکنشی از خود نشان میدهد؟خوب اصلا گفته شما صحیح چرا شما دست به این کار نزدید اگر دریاچه اورمیه متعلق به همه است؟واقعا در مقابل سخنان شما نمی دانم چه منطقی بکار بگیرم٬آنچنان بدون پایه و اساس این افراد را متهم به همه چی مینمایید که حتی بحث بر روی آن نیز بسیار نادرست است لذا بنده به عنوان یک تاریخ نگار مبحث اصلی را بر روی تبار ماد که فرمودید و بدون هیچ مدرکی ان را به ملیتی نسبت دادید میگذارم و به بررسی گذارای این تبار می پردازم..ابتدا به اصلیت مادها که بودند و ترک بودن و نام آزربایجان.

ابتدا در مورد مادها:

ماد(مود-میدی) نام قومی است که به سرزمین‌های بخش غربی فلات ایران در هزاره اول پیش از میلاد مهاجرت کردند. مادها پایه‌های یکشاهنشاهی (۷۲۸-۵۵۰ پ.م )را درمنطقه پس از لولوبی ها ٬قوتیها٬اورارتورها و مانا که همگی التصاقی زبان بودند بنیاد نهادند٬ در آغاز سده ۶ پیش. م. با شکست آشور و فتح شرق لیدیه پادشاهی ماد تبدیل به شاهنشاهی بزرگی در آسیا شد..

هرودوت مینویسد:«اول ملتی که سر از اطاعت آشوریها پیچید.مادها بودند .اینها برای آزادی جنگیدند و رشادتها نموده و از قید اسارت آزاد شدند.مادها با برافکندن کاخ ظلم و گرفتن آزادی مردانگی خودرا به اثبات رسانیده سرمشقی برای سایر ملتها یاسیر گردیدند.پس از آن سایر مردمان نیز به مادها تاسی جستند و بزودی تمام مردم قاره آسیا ازاد شدند و مستقل شدند...»

آلتای ممدوف" محقق شهير در اين باره ميگويد: «آثار باستانی آذربايجان و کتيبه های آشوری و بابلی، نشان می دهد که از زمانهای خيلی قديمتر از تشکيل دولت ماد، نيز خلق های ترک زبان در آذربايجان ساکن بودند و آذربايجان جزوی از سرزمينهای ترکان محسوب می شد.»

شاهنشاهی ماد در زمان، هووخشتره به بزرگ‌ترین پادشاهی غرب آسیا حکومت می‌کرد و سراسر منطقه را آن چنان که در نقشه سرزمین ماد هویدا است برای اولین بار در تاریخ به زیر یک پرچم آورد. هوخشثره بنیانگذار اولین قدرت منطقه بود. پایه گذاری دولت ماد به عنوان نخستین دولت بر پایه وحدت اقوام مختلف ساکن فلات  با مشترکات و پیوندهای فرهنگی را باید به عنوان مهم‌ترین رویداد در تاریخ آزربایجان میتوان به شمارآورد.

 

مجموعه لشکرکشی‌های آشور به سرزمین ماد در قرن هشتم پ. م. و خطر حمله از غرب به‌وسیله دولت زورمند آشور، نیاز تشکیل یک دولت متمرکز را برای مادها که جدیدترین مهاجران به زاگرس بودند بوجود آورد.

با تغيير و تحولات در اوضاع سياسي آنروزگار آذربايجان، هفت قبيلة آذربايجان باستان كه قبلاً جزو اتحاديه ماننا و اورارتو و ساكايي بودند اتحاديه اي تشكيل دادند مه بعدها يونانيان باستان آنها را ميد يا آنچه ما ماد مي دانيم ناميدند.اين قبايل را هرودوت چنين نام مي برد:1-آستروخات-2-پارئلاکئنوی-3-بو آسای-4-بودیوبودیو-5-آریزانتو-6-مغ) مغان در نزد غربیان نیز به عنوان گروه اسرارآمیز شناخته بودند و کلمه Magic یا مشابهات آن در زبان‌های اروپایی (به معنی جادو) برگرفته از کلمه مغ است  در اسلام نیز به زرتشتیان مجوسی گفته میشود که از مغ گرفته شده است).-7-ماد(میدی-مود)

  امروزه معاني تمام هفت قبيله ماد در زبان تركي اشتقاق يابي شده است.

نخستین اشاره به قوم ماد در کتیبه‌ای است که گزارش حمله شلمانسر سوم به سرزمین موسوم به پارسوا، در کوههای کردستان، (سال ۸۳۷ ق م) بر آن ثبت شده. مادها از ترکان به شمار می‌روند و محتمل است که در تاریخ هزار سال قبل از میلاد از کناره‌های دریای خزر به آسیای باختری آمده باشند. اکنون با کاوش در مناطق غرب ایران از مادها آثاری در تپه هگمتانه در دست است. تپه هگمتانه (اکباتان یا آقباتان)تپه‌ای تاریخی با پیشینه‌ای متعلق به دوران ماد است. روایات مورخین یونانی نیز حاکی است که این شهر در دوره مادها (از اواخر قرن هشتم تا نیمه اول قرن ششم قبل از میلاد)، مدتها مرکز امپراتوری مادها بوده‌است و پس از انقراض آنها نیز به عنوان یکی از پایتخت‌های هخامنشی (پایتخت تابستانی) به شمار می‌رفته‌است. گفته‌های هردوت مورخ یونانی، در قرن پنجم قبل از میلاد، مهم‌ترین ماخذ تاریخی در این مورد است. در حقیقت برای نوشتن تاریخ سلسله ماد اولین بار در نیمه دوم قرن پنجم قبل از میلاد هرودوت مورخ یونانی کوشش کرده‌است.که البته گفته های او زیاد مورد اطمینان نیست.

ژان اوپرت" محقق شهير فرانسوی،« مادها را تورانی ( ترکی) و اصلا از منطقه آلتای ميداند. »

در کتیبه‌های تیگلت‌پیلسر سوم که در قرن هشتم پیش از میلاد نوشته شده‌است، و سناخریب و اسرحدون و شلمانسر سوم نیز به ناحیه ماد اشاره کرده‌اند.

از برخی از مطالب تورات نیز برای اطلاع از تاریخ ماد، می‌توان استفاده کرد. لیکن در حقیقت برای نوشتن تاریخ سلسله ماد اولین بار در نیمه دوم قرن پنجم قبل از میلاد هرودوت مورخ یونانی کوشش کرده‌است.

به نظر مورخین یونانی اول شاه ماد "دیوک"یا دیاکو بوده است.در نوشته های آسوری نیز این کلمه به صورت دیاکو نوشته شده است.مشیرالدوله  حسن پیرنیا در کتاب ایران باستان از انجام اصلاحات گسترده توسط دیاکو و رسیدگی کامل به شکایات مردم مینویسد.

«از دوره امپراطوری ماد، كتيبه اي به زبان ايلامي با خط ميخی در منطقه "خلخال" و همچنين دو لوحه (سند تجارتي) نيز در غرب قم و "تپه سيلک" پيدا شده است كه نشانگر آن است كه زبان ايلامي، زبان رسمي و اداري ماننا - ماد بوده است ، حقيقتي كه دانشمنداني چون "آكادئميك مار" آن را ثابت كرده اند. نوشتجات ميخی روي مهر هاي استوانه ای پيدا شده از تپه "مارليك " نيز التصاقی زبان بودن بودن ماد ها را ثابت ميكند.»

ماد نام سرزمینی بود که مادها در آن ساکن بودند.البته کلمه "مادای" در بين اقوام آلتايی بصورت اسم مرد رايج بود، امروزه "ماداو" نام تپه، کوه و خرابه ی قدیمی در ترکمنستان ميباشد این سرزمین دربرگیرنده بخش غربی فلات ایران بود. سرزمین آذربایجان فعلی در شمال غربی فلات ایران را با نام ماد کوچک و ناحیه امروزی تهران (ری)، حوزه شمال غربی کویر مرکزی، همدان، کرمانشاه، لرستان‌، و کردستان را با نام ماد بزرگ می‌شناختند. پایتخت ماد در گذشته هگمتانه نام داشت که بعدها به اکباتان(آق باتان-اوخ باتان) تغییر نام داد. 
«در زبان سومری نيز واژه ی "مادا" به معنی سرزمین، سرزمین متمدن و واژه ی "ماتو" به معنی سرزمین آمده است
کلمه "ماد ، مه ته، ماتان" از زمانهای قديم در بين اقوام قوتتی به صورت اسم استفاده ميشد ولی با شروع، از قرن 8 ق . م تا قرن 6 ق . اين اسم بتدريج عموميت يافته و اقوام قوتتی ماد مرکزی ( منطقه بين ميانه وکاشان امروزی) بدان اسم ناميده شدند. در بين خلقهای آلتايی در آسيای ميانه، داستان حماسه "مادای قارا" مشهور بود و با کوچ گروههايی از ترکهای ايشغوز در حوالی 8-9 ق . م به آذربايجان، اين حماسه در بين مردم آنجا نيز مشهور شد، بطوری که اشعار قهرمانيهای "مادای قارا" را در جنگهای شان با آشوريان تجاوزگر ميخواندند، لذا رواج اين حماسه نيز در عموميت يافتن کلمه ماد موثر بوده است.« امپراطوری ماد يک اتحاديه بزرگ از اقوام مختلف ترک - آلتائی بود و احتمال وجود طايفه ای با نام "ماد، مادای" در بين آنها وجود دارد ولی اثبات شده نيست»
هرودت مورخ یونانی می گوید مادها که در اواسط نیمه دوم و یا اوایل هزاره اول قبل از میلاد به ایران آمده اند، دارای حکومت مرکزی و پایتخت نبوده‌اند و تا هنگامی که دیوکس(دیا اکو) ، یکی از داوران خردمند یکی از روستاها با به کارگیری تمهیدات زیرکانه موفق شد به عنوان نخستین پادشاه برگزیده شود، در روستاها زندگی می‌کردند . به فرمان دیوکس ، کاخی با استحکامات لازم بنا شد و مردم نیز در شهر مستحکمی که گرداگرد کاخ ایجاد شده بود مستقر شدند. این شهر همان هگمتانه قدیم ، یا به زبان یونانی اکباتان ، یا همدان امروزی است. هرودوت به طور دقیق توضیح می دهد که شهر به وسعت آتن و روی تپه واقع شده بود. این شهر شامل هفت دیوار دایره‌ای شکل متحدالمرکز بود. هر دیوار داخلی بلندتر از دیوار خارجی بود و کاخ در میان بلندترین دیوار داخلی قرار داشت. جان پناههای دیوارها، به رنگهای گوناگون رنگ آمیزی شده بود. دیوار ماقبل آخر، نقره‌ای و درونی‌ترین دیوار و کاخ طلایی رنگ بود.. 
نوشی جان در جنوب همدان ، گودین تپه در شرق کرمانشاه و باباجان در لرستان ، مراکز مهمی از هزاره اول قبل از میلاد می باشند، که از میان آنها نوشی جان اهمیتی بیشتر از دیگر محلها داشته است اما هیچ یک از آنها قادر به همتایی با هگمتانه نبودند. شهر کهنسال شوش نیز که از هزاره چهارم ق ، م، وجود داشته و پایتخت پادشاهی ایلام بوده ، «بنا بر روایات متون آشوری ، در سال 640 قبل از میلاد به دست آشوریان به کلی با خاک یکسان شد» به عقيده "م . دياكونوف" دولت ماد ادامه حاكميت قوتتي ها بود، اما او همزمان وجود محتمل ميداند.

این قوم، در کوههایی که به عنوان جایگاه خود انتخاب کرده بودند، مس، آهن، سرب، سیم و زر، سنگ مرمر، و سنگهای گرانبها بدست آوردند و چون زندگی ساده داشتند، به کشاورزی بر دشتها و دامنه تپه‌های منزلگاه خود پرداختند.

هرودت"، آن شهر را "آق باتان" ناميده است. همه اين کلمات در بين اقوام قوتتی، بنيانگذاران آن شهر، رايج، و مربوط به ترکی باستان ميباشند. «زمانی که اقوام بدوی هندوايرانی پا به فلات ايران گذاشتند، حداقل 2000 سال از عمر اين شهر گذشته بود و با نام همدان معروف بود.»
منابع ايلامی از آن شهر با نام "هال ماتا، هال ماتا نا" که به معنی "سرزمين ماتاها، سرزمين مادها" ميباشد، ياد کرده اند. کلمه "ماتا ، ماتانا" همان کلمه ترکی "مه ته؛ ماتا؛ ماتان و مادا" ميباشد. در لوحه ای از "تيقلت پيله سر اول" از 1100 ق . م اسم اين شهر بصورت "امدانه" ذکر شده است که نزديک به کلمه "همدان" ميباشد.حتی همانطور که در سمرها گفتیم در یک کتیبه سومری شاعره سومری بیدا(به معنای یگانه در ترکی باستان)در شعر خود از کلمات آراز و همدان و ساز و تار و... که همگی ترکی هستند استفاده میکند

مطابق منابع کهن آشوری و یونانی در مجموع معلوم می‌گردد که سه طایفه از شش طایفه تشکیل دهندهً اتحاد مادها یعنی بوسیان (کردوخی‌ها و میتانی‌ها)، ستروخاتیان  وبودیان در غرب ایران  و سه طایفه مادی دیگر عبارت بوده‌اند ازآریزانتیان (طایفه نجبای ماد) که درحدود کاشان (قاشان یا خاقان کهن)میزیسته‌اند و مغها که در ناحیهً بین رغهً آذربایجان (مراغه) و رغهً تهران (ری-راگا) ساکن بوده‌اند و سرانجام پارتاکانیان (یعنی مردمی که درکنار رود زندگی می‌کنند) همان اطراف اصفهان بوده است.

مطابق منابع یونانی، در سرزمین کمانداران ساگارتی (زاکروتی، ساگرتی) مادی‌های ساگارتی میزیسته‌اند که شکل بابلی - یونانی شدهً نام خود یعنی زاگروس (زاکروتی، ساگرتی) را به کوهستان های غرب فلات ایران داده‌اند.

مجموعه لشکرکشی‌های آشور به سرزمین ماد در قرن هشتم پ. م. نتوانست قدرت مادها را در هم بشکند و بیشتر حملات غارتگرانه بودند. دولت ماننا اتحادیه طوایف ماننایی منطقه و خود، از گذشته جزیی از سازمان‌های حکومتی لولوبیان - گوتیان بودند. دولت ماننا در سده هفتم ق.م. جزیی از دولت بزرگ ماد به شمار می‌رفت. اخرین لشکرکشی اشور به ماد در سال ۷۰۲ پ. م. بود. خطر حمله از غرب به‌وسیله دولت زورمند آشور، نیاز تشکیل یک دولت متمرکز را برای مادها بوجود آورده‌است.

به گفته مورخین یونانی، پس از حملات شدید و خونین آشوریان به مناطق مادنشین، در حدود سال ۷۰۸ قبل از میلاد، رهبر یکی از قبایل مادی دیاکو به‌وسیله مجلس اتحادیه، به عنوان رهبر قبایل مادی انتخاب شده و وظیفه تشکیل یک دولت مرکزی به عهده وی گذاشته می‌شود. این رهبر، دیاکو (دیووکوس در یونانی) با متحد کردن قبایل پراکنده مادی و برقراری قوانین مختلف، به عنوان اولین رهبر ماد شناخته می‌شود و اوست که پایتخت خود را در همدان امروز (هنگمتان، همریشه با هنگمن ، به معنای محل جمع شدن) قرار می‌دهد.(البته یکی از شهرهای تاریخی ماد در شمالغرب عراق وجو دارد که بطور کامل نابود شده است.)

یکی از کتیبه‌های آشوری از شخصی به نام دیاکو(دیوک)، بیست سال قبل از تاریخ انتخابش به عنوان شاه مادها، نام می‌برد. این شخص آغاز کننده چند شورش برعلیه دولت آشور است که برای خواباندن آنها، حضور شخص امپراتور آشور سارگن دوم‌ لازم است. دیاکو و تمام اعضای خانواده اش به تبعید محکوم می‌شوند و نام او در کتیبه‌ها دیگر نمی‌آید. بیست سال بعد، دیاکو به عنوان شاه ماد انتخاب می‌شود و با پایه گذاری دولت ماد، به عنوان یک دشمن متمرکز آشور، دوباره به صحنه تاریخ بازمی گردد.

اما در مورد زبان ترکی شاخه آزربایجانی:

در ريشه شناسي توركي نام آزربايجان چندين تئوري وجود دارد. در همه اين تئوريها (به استثناي روايت برهان قاطع كه آذر را به تركي به معني بلند شمرده است) وجود پسوند اسم تبار و قومساز "ار" در هجاي دوم اين نام مدافعه ميشود. كلمه "ار" "آر" در تركي غربي و چوواش، "اير" در توركي شرقي، "هر" در توركي خلج٬ "يئر" در توركي ساري اويغور، "اور" در زبان  سومری به معاني انسان، مرد، مردم، جوانمرد، قهرمان، سرباز، رزمنده است. اين كلمه در توركي باستان و قديم به عنوان پسوند براي ساختن نام اقوام، تبارها، گروهها و ايلات و طائفه ها نيز بكار رفته است. مانند قاجار، افشار، ساوار- سووار- سابير، يازه ر -يازر- يازير، آجار - آجير، تاتار، خزه ر- خزر، كنگر-كنگه ر، آوار-آپار، ماجار، ميشه ر، هونقار، بالخار- بالكار، خومار-خمر-خمار، بوله ر- بولقار- بلغار٬سومر-تمر-... (معادل پسوند باستاني نام قومساز "ار" در توركي مدرن پسوند "-لي"، "-لو" مي باشد. جالب آنكه "لو" به زبان سومري نيز به معني انسان و مرد است). برخي منابع ريشه شناسي٬ بخش دوم از نام گروههاي معروف به پروتوتورك مانند "كيمر-جومر، سومر" و حتي "توخار" را نيز همين كلمه "ار" دانسته اند.(شهر امروزی سومار حاکی آن است) كاربرد "ار" در نام اشخاص و در نامگذاري گروههاي مختلف انساني در دوران توركان سلجوقي بويژه سلجوقيان و غزنویان در آزربايجان و آسياي صغير٬ حتي در دوره عثمانيان بسيار رايج بوده است. به عنوان مثال: گون اري=گونري (مرد روز - با توتم خورشيد)٬ قوم اري (مرد ريگزار- شخصي كه در دشت زندگي ميكند)٬ آغاج اري=آغاجري (انسان بانماد درخت٬ شخصي كه در جنگل زندگي ميكند-نام یکی از طوایف اوغوز و نام  قوم ترک ومحلی در جنوب غرب ایران)٬ داغ اري (شخص كوهستاني)٬ دو ٬ اؤلوم اري (محكوم به اعدام)٬ سو اري (شخص نظامي)، قز اري-غز اري (شخص منسوب به اوغوزها)، دنيز اري، قويون اري٬ يابان اري (بيگانه)٬ ايل اري (محلي).

عده اي نام "آزر" را مركب از دو بخش "آز" و "ار" دانسته اند. در شماري از متون تاريخي پيش و پس از اسلام به اقوامي بنام "آز" و اسامي مشابه آن اشاراتي شده است. از جمله در سنگ نوشته هاي گوک تورك  ها. نوشته هاي تورفان، جامع التواريخ(رشیدالدین فضل الله همدانی-بانی ربع رشیدی تبریز)، مروج الذهب (مسعودی مورخ عرب)، المسالك و الممالك (ابن خردادبه)، سفرنامه ابن بطوطه مراکشی، ديوان الغات الترك  ملامحمود کاشغری (به شكل "آز كيشي"، يعني انسان آزي یا اهل سرزمین آزها)، كتاب دده قورقود هنوز آشكار نشده است اين گروههاي متعدد قومي یکی هستند . همچنين در منشا تباري اين اقوام نيز مباحثه وجود دارد. در تاريخ و روزگار معاصر در ميان ملل ترك نيز به اقوام و تيره ها و در محل سكونت و حاكميت اين اقوام در ناحيه بسيار وسيعي در اوراسيا به نامهاي جغرافيائي بيشماري مي توان برخورد كه در نام خود عنصر "آز" و مشابه آنرا داشته باشند. يكي از اين اقوام آلتائيك در پيرامون درياي خزر بنام آز، آس، آسي (آسيانيها، آسيناها، و آلانها)، ياز (در زبانهاي اسلاوي) است. اين طائفه پروتوتورك در طول تاريخ خود با اقوام اسلاويان روابط نزديك انساني داشته كه خود را از جمله به شكل ازدواج مخصوصا ميان رهبران و روساي طوائف دو طرف جلوه گر ميساخته است. گروهي طائفه ياز -ياس - يازيق  را كه در نواحي مولدواي و اوكراين فعلي در اروپای شرقی و در نزدیکی ترکان گاگاووز(گاگاو+از) مي زيسته و بر اقوام اسلاويان آن منطقه و اروپاي(ار+یوپا) شرقي حكم مي رانده اند و از اجداد مجاريان بشمار ميروند را نيز منسوب به همين طائفه پروتوتورك "آز" دانسته اند. عده اي از محققين قوم قيرقيز را نيز منسوب به قوم آز دانسته و نام قيرقيز را به شكل "قيريق+آز" (چهل آز) تقطيع كرده اند.البته به قرقیز ها چهل تیر نیز گفته میشود به علت افسانه ای که در آن هر وقت یک کودک قرقیزی متولد میشد چهل تیر کمان رها میکردند. در سنگ نوشته هاي تون يوقوق، آزها وابسته به اقوام ترك، تورگيش و قيرقيزها شمرده شده اند. در اين سنگ نوشته ها علاوه بر تركيب "آز بودون " قوم آز، مملكت آز، حتي تركيبي عينا به شكل " آز اري به معني "انسان منسوب به قوم آز" وجود دارد.

طبق معتقدان اين تئوري، آذر كه نام آذربايجان از آن ماخوذ است نام حكومت ايلي و دولت قومي تورك در منطقه شمال غرب ايران، جنوب قفقاز و شرق كشور تركيه بوده كه قرنها پيش از ميلاد مسيح بر بسياري از اقوام و قبايل ديگر آن منطقه از جمله بر اوزها حكومت ميكرده است. پانصد سال پس از سقوط دولت آزان، در اين نواحي دولت ميديها تشكيل شده است. در عهد عتيق در آزربايجان و نواحي دور و نزديك ديگر در آسيا به نامهاي جغرافي به شكل آزار مي توان برخورد كرد. از جمله شهر "آراز" بين اورميه و كركوك در عراق کنونی .ناحيه "آزار" در ايروان یا چوخورسعد . معبد "آزاري" در جنوب ماد (قرن اول) ...عده اي نامهاي ارس (آر+از)، سلماس (سالم+از) حتي آسيا را با نام اين قوم مربوط دانسته اند(آس+یوآ). نام طائفه "آز" در زبان مونقولي به شكل آزوت و در متون فارسي به شكل "آزان" جمع بسته شده ، هرچند امکان دارد كه اين شكل فرس نبوده و جمع كلمه "آز" با استفاده از پسوند جمعساز تركي باستاني "-ان" بوده باشد در منابع عربي از زبان اين قوم بنام "الاذيه" (منسوب به قوم آز) و يا "الاذريه"ياد شده است. بنابراين، ظن عده اي كه فرم "آذري" را مخفف كلمه آذربايجان دانسته اند، كاملا نادرست است. "آذري" مخفف نام آذربايجان نيست، "ي" آخر كلمه "آذري"، ياي نسبت بوده و "آذري" در زبانهاي فارسي و عربي بيگمان به معني "منسوب به آذر" است.

اما برخی نا مطلعین ماند احمدکسروی تبریزی وحمدالله مستوفی با استناد به چند لهجه تاتی و هرزنی و حتی کردی در روستاهای آذربایجان زبان این مردمان را آذری قدیم و مرتبط با پهلوی میدانند در حالیکه اگر به عقید ه احمد کسرو ی تبریزی نویسنده رساله آذری یا زبان باستان و کارند و غیره و امثال او مانند مینورسکی و فلای و مستوفی این زبان بر اثر هجوم اقوام مغول از بین رفته چرا زبان فارسی از میان نرفته است؟

با اینکه ترکان سلجوقی و مغولان اکثریت بر مرکزیت مناطق فارسی بودند چرا زبان آنان از میان نرفته است و حتی مغولی نشده است حال از نظر بی ربط مینورسکی که میگوید« اکثر سربازان مغولان ترک بوده اند بگذریم که مستند تاریخی ندارد.

چرا با وجود اینکه اقوام ترک زبان و حتی مغولان بر افغانستان و هندوستان مدتهای مدیدی حکومت کردند زبان انها از بین نرفت؟طبار وزبان ترکان قشقایی و خراسانی را چطور میشود توجیه نمود؟

افرادی مانند مستوفی و احمد کسرو ی حتی برای خود نمونه هایی میاورند.حمدالله مستوفی  یک جمله از مردم تبریز نقل میکند:

"تبارزه(تبریزی‏ها) اگر صاحب حُسنی را با لباس ناسزا یابند، گویند «انگور خلوقی بی چه در، درّ سوه اندرین»؛ یعنی انگور خلوقی(انگوری مرغوب) است در سبد دریده!!!!صرف این جمله همه تبریزی ها تات شدند!!!.

در شعرهای فارسی آمیختگی از زبان‏های دیگر نیز هست.این یک شعر از همام تبریزی است که با لهجه تبریزی و لهجه دری آمیخته شده‌است:

بدیذم چشم مستت رفتم اژ دست - کوام و آذر دلی کویا بتی مست -- دل‌ام خود رفت و می‌دانم که روژی --به مهرت هم بشی خوش کیانم اژ دست -- به آب زندگی ای خوش عبارت -- لوانت لاود جمن دیل و کیان بست --دمی بر عاشق خود مهربان شو -- کزی سر مهرورزی کست و نی کست-- به عشق‌ات گر همام از جان برآیذ -- مواژش کان بوان بمرت وارست -- کرم خا و ابری بشم بوینی -- به بویت خته بام ژاهنام

انانک قده فرجشون فعالم آندره اووارادا چاشمش نه پیف قدم کینستا نه پیف حدوث»
معنی:«چندانک فرج را در عالم آورده‌اند چشم او نه بر قدم افتاده‌است نه بر حدوث»

تماما تاتی و هرزنیست و در چند روستا وجود دارد و جالب انکه هیچ کتیبه ای به این زبان وجود ندارد!!!و اینها اقوام مهاجر فارس زبان هستند که وارد آزربایجان شده اند نه اینکه ترکان مهاجر بوده اند.حال آنکه خود پارسیها از سیبری هجرت را تجربه دارند.

سفینه تبریزی شامل جملات و شعرهای از زبان باصطلاح آذری می‏باشد.در یک قسمت از این کتاب نویسنده خود مستقیما این زبان را زبان تبریزی می‏خواند؟!!!!!!!!!!!!!

دَچَان چوچرخ نکویت مو- ایر رهشه مهر دورش
چَو ِش دَ کارده شکویت- ولَول ودَارد سَر ِ یَوه
پَری بقهر اره میر دون- جو پور زون هنرمند
پروکری اَنزوتون منی- که آن هزیوه
اکیژ بحتَ ورامرو- کی چرخ هانزمَویتی
ژژور منشی چو- بخت اهون قدریوه
نه چرخ استه نبوتی- نه روزو ورو فوتی
زو ِم چو واش خللیوه زمم حو بورضی ربوه

یک جمله از زبان تبریزی موجود است که به وسیله بزاز اردبیلی در صفوت الصفا ترجمه شده‌است.(کسروی میگوید)حال آنکه این لهجه هرزنیست و آنرا تعمیم به تمامی ترکان آزربایجان میدهد!!!
علیشاه چو در آمد گستاخ وار شیخ را در کنار گرفت و گفت حاضر باش "بزبان تبریزی گو حریفر ژاته یعنی سخن بصرف بگو حریفت رسیده‌است. در این گفتن دست بر کتف مبارک شیخ زد شیخ را غیرت سر بر کرد.» »

واقعا من نمیدانم این چه زبانیست.به نظر بنده این زبان بیشتر شبیه زبان کردی است و چگونه زبانی است که از آن حتی یک کتیبه و کتاب باقی نمانده است. این زبانی را مستوفی با آب و تاب تعریف میکند بیشتر شبیه تاتی و کردی است و جز چند بیت از همام و قطران و نفیسه موردی ندارد  و البته واقعا مهمل است که اگر یک شاعر به یک زبان دیگری چند بیتی را بگوید اورا آنزبانی بنامیم.همانطور که فضولی را عرب زبان  بنامییم.

تا کنون هیچ کتیبه وارتباطی بین این زبان ساختگی و اقوام موجود در آذربایجان ندیدیم.جالب است اگر ما بر فرض نظریه ترک شدن مردم آذربایجان را بپذیریم باید  کسروی زبان شدن اورارتو ها-مادها-لولولبیها را هم بپذیریم زیرا با پهلوی نزبان شدن آنان امکان بروز این زبان نمیرود؟

نکته دیگر آنکه نمونه ای از این زبان در هیچ جای این ایران شما جز آذربایجان دیده نمیشود؟این زبان کسروی به احتمال قوی همان تاتی و هرزنی میباشد که ایشان حتما دچار یک نوع ابهام شدید شده است و خود نیز بعدا معترف این شد.

در این مورد شده است.لویی بازن تورکولوگ برجسته فرانسوی مینویسد:

«اینکه گفته شود اقوام مهاجر بزور زبان ترکی را به مردم آذربایجان تحمیل کرده اند نادرست است و نمی تواند واقعیت داشته باشد.بلکه منطقی است گفته شود که با آمدن ترکان مهاجر ساکنان بومی تقویت شدند.»

روشن خیاوی در مصاحبه ای که با مرحوم دکتر هشترودی انجام میدهد از او در مورد زبان اذری میپرسد:«مسله زبان یک فرضیه علمی نییست که اگر به اثبات نرسد کنارش بگدارند......اما زبانی که با انتشار رساله(آذری )کسروی بر زبانها افتاد داستان دیگری دارد...من فقط این را میدانم و خبر دارم که کسروی در اواخر عمرش از این نظر برگشته است و عده ای گفتند پشیمان شده است و برگشته است و در جایی نیز ثبت کرده است.»

عده اي دیگر از محققین برجسته  نام آزر را تخفيف نام طائفه باستاني توركي يازير (يازر-يازار- يازغير و يا يازقير) دانسته اند. اين نام به معاني كسي كه بر ممالك بسيار هجوم برده، آنها را تصرف نموده و بر آنها حاكم است؛ آنكه ديگران را وادار به اطاعت كردن ميكند، طائفه ساكن در دشت (يازي=آزی=دشت آزی)، فرمانروا ويا صاحب ممالك بسيار و وسيع، بزرگ خلق .... آمده است. بسياري از قوم شناسان و زبانشناسان اين نام را به صورت يازي+ار به معني انسان دشتي تقطيع ميكنند، برخي نيز با تقطيع آن به شكل ياز+ار در صدد ايجاد ارتباط بين قوم ياز-ياس با قوم آز-آس فوق الذكر برآمده اند. يازير-يزر ويا يازرها مانند كنگرها٬ بلغار-بولقارها٬ سابير-ساوورها٬ خلج-قالاچها٬ آوار-آبيرها٬ خزرها٬در زمره قديميترين گروههاي توركي شناخته شده پيش از اسلام در آذربايجان٬ ايران و آسياي صغير ميباشند. اين گروههاي توركي بويژه در دوره ساسانيان در بسياري از مناطق روستايي و شباني آذربايجان پخش شده و اسكان گزيده بودند. بخش آسياي ميانه اي يازرها در آخال تركمنستان كنوني، دولتي مستقل به پايتختي تاق و يا تاق يازير تاسيس نموده اند. يازيرها در دوره اسلامي به عنوان يكي از طوائف ٢٤ گانه  اوغوز، از شاخه بوز اوخها  (تير خاكستري ها) و از فرزندان آيخان(آیهان) شمرده ميشدند. پس از حمله مونقول(مغولها)، آنها در موجي دوم به نواحي گوناگوني از جمله آزربايجان و آسياي صغير (در اطراف اسپارتا و بورسا در ترکیه کنونی) پراكنده شده اند.

گروهي از محققين، نام آزر را تخفيف قاسر-قاسه ر و يا قازر-قازه ر ماخوذ از نام طائفه باستاني توركي كاس( یا کاسپیها)،دانسته اند. (قاسر: قاس+ار، قازر: قاز+ار، آزر: آز+ار). قاسهاي ساكن در غرب درياي خزر و قفقاز، همچون توركهاي خزر قومي جزيره نشين و با چشماني آبي رنگ و موهايي بلوند توصيف شده اند. نام اين قوم در ريشه شناسي نام ملت "قازاق" و كلمات "قفقاز"، "قزوين" و "كاسپي" نيز مطرح گرديده است. البته برخي از محققين مانند محمود كاشغري در ديوان لغات الترك، نام شهر قزوين را با نام قاز، دختر افراسياب(آلپ ار تونقا) مرتبط دانسته و آنرا به شكل قاز+اويون و يا بازيگاه قاز، دختر افراسياب ريشه يابي كرده اند: "كوز- قاز " نام دختر افراسياب "خاقان" بنيادگزار خاندان سلطنت "خان"ها، "تگين" ها و "تريم" ها، و پدر قاز، بارمان، و بارس قان كه هر كدام به نام خويش شهري پي افكندند مي باشد. شهري كه به اسم "قاز" نامگذاري شد شهر قزوين در آزربايجان ايران، كه اصل آن " كاز اويني- قاز اوينو" (به تركي محل قازبازی) مي باشد است، زيرا كه وي در آنجا ساكن بود و بازي مي نمود.

عده اي نام "آزر" را با قوم توركي "خز ر" مرتبط دانسته اند. نمونه متاخر جالبي از اين دست، شاعر ملي و بزرگ مردمان تركمن مختوم قلی فراغی است كه در اشعار خويش از آزربايجان به شكل "خزه ربايجان" نام برده است. وي ميگويد: "من گزميشه م ائيران`ي، خزه ربايجان`ي". در فولكلور تركمني نيز از آزربايجان به شكل خزربجان و خزيربيجان ياد مي شود. از اين نمونه ها ارتباط نام آزربايجان با توركهاي باستاني خزه ر استنباط مي شود. علاوه بر اين، برخي از محققين، بر اين اعتقادند كه گاسپي و خزر هر دو نام يک واحد ائتنيك هستند که در سواحل شمال و شمال غربی دريايی که در زبانهاي گوناگون نامهای آنها را به خود گرفته، زندگی می کرده اند. اين محققين گاسپی و خزر هر دو را از ريشه گاس، خاس، خاز فوق الذكر دانسته و بر آنند که اين دو نام با افزوده شدن دو علامت جمع "پی" ايلامي و "ار" توركي به دو صورت مذکور در آمده اند. برخي از محققين نام "خيزير" پيغامبر افسانه اي شخصيت ميتولوژيك كه دربرخی نقاط آذربایجان بنام وي دو عيد مردمي برگزار مي شود (خيدير نبي بايرامي و خيديرائللئز بايرامي) را نيز مرتبط با خزه رها و در نتيجه مرتبط با نام آزربايجان دانسته اند.(لازم به ذکر است خدر نبی همان خضر(ع) است که در قران کریم به عنوان استاد در مرحله ای از زندگی موسی پیامبر(ع) معرفی شده است که در مورد پیامبر بودن او برخی علما تشکیک دارند.در آذربایجان  گویند هرکس چهل صباح قبل از اذان صبح جلوی درب خانه خود را آب و جارو کند خضر بر وی نمایان میشود.)كلمه و تركيب "آذري " هم به لحاظ املاء (داشتن ذال معجمه ، هم به لحاظ دستور زبان داشتن ياي نسبيت فارسي-عربي )، هم به لحاظ تلفظ (تلفظ با "آ" ممدود فارسي ) و هم به لحاظ مفهومي (ارتباط با آذر و آتش فارسي) تركيبي فارسي و غيرتوركي است. در املا تركي معاصر حرف و صداي "ذ" (ذال معجمه و در زبان تركي معاصر علي القاعده صداي "آ ممدود " وجود ندارند. (براي الف ممدود فارسي و الف كوتاه توركي به بحث باي بك و بابك زيرين مراجعه كنيد). پسوند "ي- " در آخر كلمه نيز ياي نسبيت فارسي-عربي است. اين "ي" فارسي به شكل كشيده و ممدود " ادا ميشود كه بر خلاف فونئتيك توركي كه در آن صرفا "ي" كوتاه "آی" وجود دارد است. البته عده اي از مدافعين توركي منشا بودن نام آذري، اين نام را داراي تركيب توركي "آز اري" به معني انسان آز قبول مي كنند. اما اين نظريه مبتني بر حدس و گمان، غير منطقي و ناپذيرفتني است و از نظر لغوي هم قابل قبول نيست. چرا كه در زبان تركي تركيبات به شكل "نام قوم خاص+ اري"، به معني فردي منسوب به آن قوم خاص (تورك اري يعني فرد منسوب به قوم ترك)، و تركيبات به شكل "نام قوم خاص+ار" به معني ايل و يا گروه خاص بكار رفته است مانند تاتار به معني قوم تاتار و همه ديگر نامهاي اقوام ترك در تاريخ كه با تركيب ار ساخته شده اند (قاجار، افشار، ساوار- سووار- سابير، آپار، ماجار، ميشه ر، هونقار، بالخار- بالكار، خومار، بوله ر- بولقار- بلغار). تنها استثناء در اين مورد نام قوم آغاج اري (آغاجایری هم اکنون نام منطقه ای در جنوبغرب ایران و همچنین منظقه ای در غرب کشور ایران و البته نام یکی از اقوام ترک اوغوز)است كه اين تركيب ويژه نه به معني فرد منسوب به قوم، بلكه به معني خود قوم بكار رفته است.البته عده ای نیز اعتقاد دارند که آذربايجان از نام «آتروپات» (در يوناني:  ازآتروپاتس مشتق است. البته یک فرضیه است و ثابت نشده است ابوالقاسم فردوسي طوسی در شاهنامه به جهت رعايت وزن شعر «آذر آبادگان» گفته است كه بيانگر تلفظ واقعي مردم نبوده است. البته برخی محققین نام آذربایجان را مرتبط با آتش بدلیل وجود آتشکده ها ی بسیار و زادگاه زرتشت بودن میدانند که مبتنی بر مستندات تاریخی نیست و تنها یک رابطه یابی است که وجود نام آذر را قبل از زرتشت نمیتواند توجیه کند.!!!

غیر از اشارات و تصریحات در مورد ترک نژاد بودن مادر  شاه هرمز چهارم از سلاطین ساسانی,برخی کشفیات تازه از سکونت و قدمت ترکان در محدوده ایران و محدوده آذربایجان اشاره دارد که اینجا به برخی از انها در زمان ساسانیها اشاره میکنم:

ظبق نوشته یانوش هارماتا محقق مجار,مزاری که در اوچ تپه (جمهوری آذربایجان)کشف شده است «متعلق به افسری ترک میباشد که رییس گارد سلطنتی بوده است.سنگ مزار نام اورا سیلیگ ذکر مینماید که از اسامی رایج ترکان بوده و دردیوان اللغات الترک ملا محمود کاشغری نیز آمده است.»

همانطور که محقق مذکور اشاره مینماید در تاریخ و در اشاره عصرحیات افسر مذبور حدود سنه 540 میلادی از دو ناحیه امپراطوری ساسانی به عنوان محل اسکان ترکان بحث میگردد:

1-«دهستان(استر آباد یا گرگان کنونی) طبری از سکونت طایفه صول(چول)در آنجا و جزیره ای از بحر خزر سخن میگوید»

 

 

خسرو انوشیروان در خاطرات خود به صراحت ازآذربایجان سخن به میان می آورد:

«در آغاز سی و هفتمین سال پادشاهی ما چهار دسته از ترکان ناحیه خزر که هرکدامرا فرمانرواییبود به ما نامه نوشتند واز تنگدستی که به انها روی آورده بود و از سعادتی که از بندگی نمودن به ما نصیب آنها میباشد یادآور شد و خواهش کرده بودند که به آنها اجازه دهیم که با یاران خود به خدمت ما در آیندو فرمانبردار ما شوند و نیز خواهش کردند که از لغزشهای گذشته آنها چشم بپوشیم و آنهارا در ردیف دیگر بندگان خود در آوریم...

من در پذیرفتن درخواست آنها چند سود میدیدم ازآن میان سختی و دلاوری آنها و نیز ترسیدم که نیازمندی انها را به درگاه قیصر روم یا یکی از فرمانروایان بکشاند و دشمنان ما از همرهی اینان نیرو گیرند و از دلیری ایشان شوکتی یابند......من به  اینها پاسخ دادم ما میپذیریم»

«و هرکه بخواهددر فرمانبرداری ما در آید و به کسانی که نزد ما هستند از انچه داریم دریغ نمیورزیم.آنگاه به مرزبان دربند نوشتم و اورا فرمودم که ترکان را یکی پس از دیگری اجازه ورود دهد.مرزبان به من نوشت که پنجاه هزار نفر از ترکان با زنان و فرزندان و خانواده انها و نیزسه هزار تن  دیگر از سران آنها با خانواده و زنان و فرزندان خود نزد او امده اند و چون این آگهی به من رسید دوست داشتم که آنها رابه خود نزدیک گردانم تا بخشش و بزرگداشت مرا درباره خود ببینندو نیز به سران سپاه ما دلگرم شوند تا هرگاه خواستم انها را با یکی از سران سپاه خود سویی فرستیم هر یک را به دیگری اعتماد باشد و خود به آذربایجان رهسپار شدم.پون به انجا رسیدم به انها اجازه امدن نزد خود دادم... و چون به آن پنجاه و سه هزار ترک رسیدم فرمان دادم تا ترکان صف کشندو در آن روز از سواران خود من و کسانیکه به من وارد شده بودند و کسانیکه به ما فرمانبرداری و بندگی من در آمده بودندآنقدر زیاد بودندکه مرغزاری که درازیش حدود ده فرسنگ بودگنجایش آن را نداشت خدارا بسی سپاس گذاشتم فرمان دادن که این ترکان با خاندانشان به هفت دسته تقسیم شوند و هر دسته را سروری از خودشان بر گماشتم و به هریک  آب و زمین دادم و مردان را پوشاک دادم و بر ایشان روزانه معین نمودم.و فرمان دادم به انها هم آب و زمین دهند. گروهی از ایشان را یکی از سرداران خویش به سیرجان و گروهی با دیگر سردارم به آلان وپاره ایی را در آذربایجان اسکان دادم....از آنگاه تا کنون پیوسته از خیرخواهی و کوشش آنه برخوردار بودیم و به هر سویی از شهرها و مرزها فرستاده ایم مارا خرسند ساخته اند.»

البته این نکان مربوط به اسکان اتراک در زمان ساسانیان میباشد که به اسکان قبل از آن نیز اشاره کرده ایم.با بررسی بیشتر در مورد اقوام قبل آرییاییها در ایران به وجود اقوام ترک و التصاقی زبان در ایران پی میبریم.در ادامه فصل به عنوان نمونه چند قوم شاخص ساکن در اذربایجان را در دوران کهن را بررسی مینماییم که به نوعی آنها رامیتوان در تاریخ منطقه تاثیر گذار دانست  و از توضیح درباره اقوام کهن دیگر به علت اطاله کلام و خارج شدن از موضوع اصلی اجتناب شده است.

 

بلعمی از وزرای عهد سامانیان كه كتاب تاریخ طبری را ترجمه و تخلیص كرده است، در مورد حدود آذربایجان چنین می‌نویسد: «اول حد از همدان گیرند تا به ابهر و زنگان(زنجان) بیرون شوند و آخرش به دربند خزران(داغستان) و بدین میانه، هر چه شهرها است همه را آذربایگان خوانند ... راه‌ها به آخر آذربایگان كه از آن جمله بلاد خزران شوند، گروهی برخشك و گروهی از دریا، كه از هر راهی دربند خوانند و به تازی باب گویند.»

دکتر رحیم رئیس‌نیا نویسنده و محقق بزرگ آذربایجانی در كتاب  ارزشمند"‌آذربایجان در سیر تاریخ ایـران"، به نقشه‌ای اشاره كرده است كه شریف ادریسی  جغرافی‌دان و نقشه نگار مراكشی در حدود سال 549 ق كشیده است. به نوشته او، شریف ادریسی در نقشه‌ای كه كشیده، اراضی میان كوه‌های قفقاز و كورا- را – شروان – "‌آدری آذربایجان" (آذربایجان پسین و یا عقبی) و اراضی بین رودهای ارس(آراز) و كر را "‌بقیه آردی آذربایجان" و آذربایجان كنونی ایران را ((‌بلاد آذربایجان)) نامیده است.البته در برخی منابع بسیار مهم نیز در مورد حدود آذربایجان توضیح داده شده است که به چند نمونه اشاره مینماییم:

  1. آمار مالی و نظامی در ایران در سال 1128 ه.ق. و یا تفضیل عساکر فیروزی ماثر  شاه سلطان حسین صفوی از میرزا محمد حسین مستوفی .به کوشش محمد تقی دانش پژوه.مجله فرهنگ ایران زمین.جلد بیستم.تهران.1353.ص39

در این منبع به برخی موارد زیر برمیخوریم:

الف-ساحل دویم در سرزمین ایران کناره دریای قلزم است که از سمتی ملک روس و از سمتی ملک ایران است که در باب الابواب نیر گویند از اعمال آذربایجان و انتهای او مشهد سر که از اعمال  مازندران است و ساحل قلزم از کناره سه بیگلر بیگی نشین است:

چنانچه او از آذربایجان دربند و بادکوبه(باکو) و سالیان دویم از گیلان زمین,....ص404

ب-اما خلقت آذربایجان تابه اهل روم بودند رای برخی از اهل تاریخ ان است کهاصل آنها ترکمان است قریب العهداند که شامل ایران شده و به مذهب تشیع داخل گردیده اند مگر قلیلی از اهل شروان وشماخی که به دستور از اهل تسن اند.ص 404-405

ج-اما سرحد مملکت روم از جانب آذربایجان  جماعه{جماعتی}از قجر افشار را در ارومی و ایروان جا داده اند.ص 406

اشاره به سکونت ترکان افشار و قاجار در ایروان:

طایفه دوم از جمله ترکان قاجار و قجراند که اعاظم این طایفه در استر آباد(گرگان) و ایروان و مرو شاهجهان می باشند.ص 413

د:آذربایجان از تبریز و مراغه تا شیروان و دربند و سالیان تمام و کمال سه صد هزار تومان مالیات و صادر که بیست و چهار لک روبیه میشود.نصف بابت مالیات نقدی به خزانه پادشاهی داخل میشود ونصف در ملک خرج میشود.ص۴۲۰

 

منبع دوم:

میرزا علینقی مشیر لشکر نایینی ,ماآثر الصدریه,در دفتر تاریخ:مجموعه اسناد و مدارک تاریخی به کوشش:ایرج افشار تهران,بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار(1380)ص 55-133 تاریخ رساله 1274 ص 88

رساله فوق در تمجید از صدر اعظم ها و شاهان بی کفایت قجریست و تقبیح مخالفان آنان میباشد:

-تا به حال به لطایف حیل چند ولایت آذربایجان را به ان دولت{روسیه} واگذار و هشت کرور وجه نقد از خزانه سلطانی داده یک کرور نیز بر ذمه قبول نمودند....ص 60

منبع سوم:

میرزافضل الله شیرازی ,تاریخ ذوالقرنین,تصحیح و تحقیق :ناصر افشارفر.تهران :وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی,سازمان چاپ وانتشارات:کتابخانه و موزه اسناد مجلس شورای اسلامی-1380-جلد اول

الف-شهرهای مشهور این شانزده ایالت از آذربایجان,تبریز و اردبیل و خلخال و مراغه و خوی و ارومی و ایروان و شوش و گنجه و نخجوان است.ص 14

ب:اهلش{ایران}جمعا داخل طبقه اسلام مگر ارامنه گرجستان و آذربایجان و قلیلی از طوایف مجوس یزد و کرمان.ص 16

ج:و در ازا آن همه زحمات ایالت وسیع المساحت آذربایجان را از قاپلان کوه تا دربند به عهده اهتمام ولیعهد دوران محول و احکام قضا به امضای صاحبقران قضا امضا مسجل آمد.ص 230

د:این معنی محقق است که جماعت بد  عاقبت روسیه از روزی که پای به خاک گرجستان و حدود آذر بایجان نهادند هیچ یک از ولایات را به ضرب و زور نگشادند.شهر تفلیس را گرگین خان والی-از قراری که ذکر شد در گشود و ایشپخدر ولایت گنجه را به سبب حرام زادگی نصیب بیگ شمس الدینلو و ارامنه آنجا مفتوح نمودند.قلعه شوشی را به سبب خرافت  ابراهیم خلیل خان جوانشیر تصرف نمودند و هریک از ولایات آن طرف رود ارس را به نهجی که ایراد می گردد به حیله و تزویر به دست آور{د} ند.ص 257

منبع چهارم:

میرزا محمد صادق موسوی نامی اصفهانی ,تاریخ گیتی گشا,با دو ذیل آن و مقدمه:سعید نفیسی(تهران:اقبال 1366 چاپ سوم)صحفه :430

:رود ارس که از مشاهیر رودهای کبیر است و در وسط آذربایجان جاری و متصل به دریای خزر و باب الابواب بلاد  و الکای مذکور آنچه در ماورای رود مذبور واقع گردیده است مشهور به ولایات ان طرف آب که غرض از آن شیروانات و سالیان و بادکوبه و قبه و شاپوران و دربند و باب الابواب {است} ص110

منبع پنجم:

احمد بن ابی یعقوب,البلدان ترجمه:محمد ابراهیم آیتی .تهران:بنگاه ترجمه و نشر کتاب

-پس هر کس اهنگ آذربایجان کند از زنجان بیرون رود و چهار منزل تا شهر اردبیل رهسپار گردد و وارد اردبیل نخستین شهریست که از شهرهای آذربایجان می بیند و از اردبیل تا "برزند" از  استانهای آذربایجان سه روز راه است و از "برزند"تا شهر ورثان از استانهای آذربایجان و از ورثان و از "ییلقان" تا شهر مراغه که مرکز آذربایجان بالاست و استانهای آذربایجان عبارت است از:اردبیل.برزند.برذعه.شیز.سراب.مرند.تبریز.میانه.ارومیه.خوی و سلماس.ص46

در دوران هزار ساله بعد از اتمام حاکميت اعراب، آذربايجان بعنوان يک مملکت خودگردان و مستقل در ترکيب امپراتوری های تورک غزنوی، سلجوقی، اتابکان آذربايجان، ايلخانيان، قاراقويونلو و آغ قويونلو ها، صفويه، افشار و قاجار بود. آذربايجان در بخشهای طولانی از اين دوران، مثلا دوران ايلخانيان، قارا قويونلوها و آق قويونلوها، صفويان تا زمان شاه عباس کبير و قاجار، خود مرکز قدرت بود و بر ساير قسمتهای اين امپراتوری ها حاکميت داشت.

اولين اثری که به يک زبان اروپايی در باره اراضی جغرافيايی آذربايجان نوشته شده است کتابی است به زبان روسی که توسط سرهنگ دی.بورناسف نوشته شده است.این کتاب با عنوان اوضاع سیاسی ولایات در سال ۱۷۹۳ در روسيه چاپ شده است. اين کتاب که قبل از اشغال مناطق شمالی آذربايجان توسط روسها چاپ شده است. در صفحه ۴ اين کتاب آمده است :" در وضعيت امروزی اراضی آذربايجان، از شمال که شروع کنيم به گرجستان چسبيده و در آنجا مناطق به روسیه راه دارد، در سمت مشرق به دريای خزر و ولايت گيلان ختم ميشود و در مسافتی نيم روزه از آنجا به عراق عجم در جنوب همدان ختم ميشود از طرف مغرب با عثمانی هم مرز است."

ادامه دارد

 

 

 

1-      (Louis      bazen-les    turcophones     d  iran-sarbonne      nouvelle.paris1988-editions             cnrs)

2-      (مقاله نقد ادبی.هردم از این باغ بری میرسد.روشن خیاوی.19 اذر سال 1381..شماره 269.نشریه  نوید آذربایجان.چاپ اورمیه)

3-      ابن خردادبه، الفهرست

4-      Janos Harmatta .A Turk Officer of the Sasanian King Xusro I : inActa Orientalia Academiae Scientiarum Hungaricae, Volume 55, Numbers 1-3, 10September 2002, pp. 153-159(7)

5-      رجوع شود به:عبای زریاب خویی.بزم آورد:شصت مقاله درباره تاریخ.فرهنگ و فلسفه(تهران:محمد علی علمی,1368 صفحه 545)

6-      ترجمه فارسی از تجارب الامم ابن مسکویه رازی:علی مرزبان راد,خسرو انوشروان در ادب پارسی]انتشارات دانشگاه ملی(شهید بهشتی).تهران

7-      صفرخان-امیرچهره گشا-اختر ۱۳۸۵-تبریز

8-      تاریخ حقوقی .علی پاشا صالح.صص-89 88-

9-      تاریخ ۱۹۱۵-ارامنه و سملمانان-رضا طالبی-تک درخت ۱۳۸۸-تهران

10-  ((S.Kramer, Tarih Sumer’de Başlar, s.106    

11-  حقوق تاريخي،علي پاشا،ص 581 و580)

12-  (تورات.هزاکیل.باب19:صص 2-9)

13-  (تاريخ ديرين ترکان ايران،ص۸۷۴، پروفسور زهتابی.اختر.تبریز)

14-  مقالات مهران بهارلی

15-  هروزونی-جامه کبیر شرقی.ص161)((( From the tablets of sumer، samuel noah Kramer-1956-kramer-page258)) (مردم شناسی.ص)175هنری فیلد)

16-  Inanna ، Queen of Heaven and earth" 1983kramer-page 130

(استر آبادي، ميرزا مهدي خان، سنگلاخ، ويرايش : روشن خياوي،‌ نشر مركز، چاپ اول 1374)

17-  تاریخ دیرین ترکان.محمد تقی زهتابی.ص874.تبریز.اختر

18-  (ر.ک. به : ایران تورکلرینین اسکی تاریخی ، پروفسور محمد تقی زهتابی ، نشر اختر ، ج.۱ ، ص ۱۳۷)

19-  (Muazzez İlmiye Çağ, Sumerli Ludingirra, Kaynak Yayınları, 3. basım, S.14-15)

20-  (تولستف.اس.پ.1948 صفحه 341).

21-  (میر فاتح زکیف.مقاله سه هزار سال قبل از میلاد.دانشگاه غازان.تاتارستان.روسیه.2007)

22-  .(همان.میر فاتح زکیف)

23-  تاریخ هرودوت،کتاب سوم.صفحه 93

24-  تاریخ هرودوت .جلد هفتم.صفحه 62

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناشناس

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.