بیوَر اسب*
هان؛ مغز آن جوان که چنین هایهو گرفت
ماران ِ خسته بین؛ که چه سان در گلو گرفت
در جوی، خون دواندی و گویی :" مطهّرم"**
وز آب ِ خون چگونه توانی وضو گرفت؟
بازیّ ِ چرخ را تو به بازی گرفته ای
باشد زتیر ِ آهی، پشتت دوتو گرفت
افتاده ای به تخت؛ چه تاریک و ترسنا ک
بی خوابِ صبح شو؛ که تو را چون عدو گرفت
نانت فسرد در رگ و جانت جهنم است
ــ وین گول بین؛ که فتح ِ وطن آرزو گرفت ــ
این شب سحر شود به هزاران نوید ِ نو
تا کی کلاله اش ز نسیمی سبو گرفت
فردا چو نسل نو به مزار تو بگذرد
بر خاک ِ وی، همه گل و بر تو تفو گرفت
محمد بینش (م ــ زیبا روز)
http://zibarooz.blogfa.com/post/282
*بیوراسب، به معنی ده هزار اسب، لقبی ست که ایرانیان به ضحاک داده بودند
**اشاره ای ست به "یزیدبن مُهَلّب" معروف به ابوخالد، یکی از سرداران دوران
امویه که پس از شکست از اسپهبد طبرستان، و پرداخت غرامت به وی و تطمیع
او،بر سر مردم گرگان تاخت و قسم خورد از خون آنان آسیاب گردانده گندم آرد
کند و از آن نان بخورد . پس خون گرگانیان را در جوی آب روان کرد تا آسیاب
بگردد.گویند عمرش به پنجاه وچهاربیش نرسید و در شرف مرگ از سردی تن
می لرزید .نک،تاریخ طبری ص 18
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید