رفتن به محتوای اصلی

سیاست نوین برای خیزش عمومی
26.02.2011 - 11:50

خصلت دیکتاتوری حاکم بر ایران «واکنش سریع و حداکثری» در برابر حرکت آزادیخواهانه مردم برای «شکست و نابودی» آن است. حکومت بدنبال خیزش دوباره جنبش خیابان با دستگیری رهبران نمادین تصمیم به سرکوب شدید و نابودی حرکت دارد. و پروژهء به خون کشیدن هرچه بیشتر حرکت خیابان و اعدامهای بیشتر و به ویژه اعدام رهبران نمادین آقایان موسوی و کروبی را در سر میپروراند.

 روند پاسخ به حکومت نیز ضرورتاً با گذراز پله های درهم آمیختهء«مقاوت مدنی»،«تظاهرات خیابانی»، «اعتصابات عمومی»، و «تسخیر ارگانهای قدرت» از سوی مردمان با سرعت بیشتری طی خواهد شد، اگر جنبشهای مطالبه محورموجود جامعه نقش خود را بدرستی ایفا نمایند.

 خصلت جنبش خود ویژهء ایران، هم در مناطق بپاخواسته و هم در مناطق ظاهراًساکت «مطالبه محوری» ست. ضرورت دارد برای پی افکندن یک «بنیاد قدرتمند دموکراتیک » در جنبش جاری « مناطق ساکت ملیتها» نقش تاریخی و رهاییبخش خود را به عهده گیرند. این «بنیاد دموکراتیک» عمیق و پرقدرت که ضامن «طی پروسه دموکراتیک جنبش» میشود فقط از طریق «ژرفا بخشیدن به حرکت موجود» ممکن است. جنبشهای مطالبه محوری گوناگون جامعه به عنوان نهنگان اقیانوس شرایط حاضر و موتورهای خیزش عمومی اند.

 حکومت خصلت رفرم پذیری نداشته و ندارد. رهبران جنبش سبز نتوانسته و نخواهند توانست جنبش خیابان و مردمان گوناگون را در چهار چوبه «رفرمیسم» خلاصه کنند. جنبش گروههای اجتماعی مدتهاست از این مرحله عبور کرده است. «سیاست نوین مطالبه محوری» سیاست حاکم و جاری تمام حرکات اعتراضی ایران است. جا دارد افراد و نیروهای سیاسی به این خصوصیت بهای لازم داده و از «سیاست کلاسیک» ماقبل « انقلاب رسانه ای» که « پیگیری خواسته ها و مطالبات را به بعد از پیروزی موکول میکرد» فاصله گرفته و بدانند که « توافق نسبی و روشن روی خواسته ها پیش از پیروزی برای خیزش عمومی» ضرورت تام دارد.

 «افراد و جریانهای افراطی» که در رسانه ها علیه «سیاست مطالبه محوری» قلمفرسایی میکنند باید متوجه باشند نتنها «اتحاد داوطلبانه» مردمان گوناگون ایران را در مقابل حکومت، و همینطور برای «آینده»، با «ایجاد کینه و دشمنی» بین انسانها به تأخیر انداخته و میشکنند، بلکه ضد مطالبات گروهای اجتماعی زنان و جوانان و کارگران و همه زحمتکشان و دیگران نیز عمل میکنند. چنانکه گفته شد سیاست جاری از سوی توده ها در جنبش ایران سیاست نوین مطالبه محوریست. این روند را به رسمیت بشناسیم و در جهت خیزش عمومی بکار گیریم.

 جنبش کشورهای عربی ، با تأیید درس آموزی از آنها، مخصوص به خودشان است. جنبش ایران نیز مخصوص به خود ایران است و خصوصیات خاص خود را دارد. نباید در استفاده از تجربه های آنها شباهت سازی و کپی برداری پیشه کرد.

 بررسی مبارزات دهه اخیر ایران و بیانیه ها و اعلامیه ها در زمینه های گوناگون بخوبی نشان میدهند که «سیاست مطالبه محوری» سیاست نوینی ست که بجای سیاست کلاسیک از سوی گروههای اجتماعی مختلف بکار گرفته شده است.

 سیاست کلاسیک» در گرد آوری نیرو برای خیزش عمومی، همان سیاستی ست که در انقلاب شکست خورده بهمن در پراتیک تحقق یافت. یعنی چه؟ یعنی اینکه مردمان گوناگون کشور امید و آرزوها و خواسته های خود را به این اندیشه بسته بودند که «با سرنگونی حکومت دیکتاتوری شاه به آزادی، و استقلال و زندگی سعادتمند خواهند رسید». تمام نیروه ها در شعار«سرنگونی حکومت» بهم گره میخوردند. یعنی سیاست کلاسیک در « پیگیری خواسته ها بعد از سرنگونی حکومت» با اعتماد روحی و قلبی به رهبران خلاصه میشد.

 نتیجه تحقق این سیاست، اتحاد اکثریت مردمان ، اما نشستن دیکتاتوری جدید به جای دیکتاتوری پیشین بود. این سیاست نه تنها در ایران 57 بلکه در بسیاری از کشور ها پیش از آن پیاده شده و کم و بیش به نتیجه یکسانی رسیده بود.

 بعد از گذشت سی و چند سال از انقلاب شکست خورده بهمن و تحقق «انقلاب رسانه ای» در جهان، اکنون ماهیت سیاست کلاسیک به درستی دگرگونی کیفی پیدا کرده است. من این دگرگونی عمیق را در بالا «سیاست نوین» جنبشها نامیدم.

 روند دگرگونی کشورهای عربی و حتی خودجنبش « رای من کو» در ایران و پایه های اجتماعی سی ساله آن و کنون ادامه اش همه از «سیاست نوین» پیروی کرده و میکنند.

 «سیاست نوین» سیاست مبارزه مشترک است برای اهداف وحقوق به رسمیت شناخته شده. یعنی «سیاست مطالبه محوری » ست. یعنی سیاست کلاسیک که در « پیگیری خواسته ها بعد از رفع دیکتاتوری» خلاصه میشد عملاً تبدیل شده به « توافق روی خواسته ها برای رفع دیکتاتوری». شخص در این سیاست دقیقاً میداند برای چه مبارزه میکند،وچه چیزی گیرش میاید.

 خیزش عمومی تنها با به رسمیت شناخته شدن خواسته های گروههای اجتماعی و ملیتها و غیره میتواند شعله ور شود.

 مهمترین علت عدم خیزش مناطق «ساکت»، عدم درک و توجه و بکارگیری سیاست مطالبه محوری موجود از سوی اکثر نیروهای سیاسی ست.

 قلمزنان و کسانیکه سکوت مردم ستمدیده و نیرو های پیشرو آنان را در خدمت حکومت ارزیابی میکنند اساس تفکرشان « سیاست کلاسیک» است و از درک «سیاست نوین مطالبه محوری» عاجزند.

 اشکال در مردم یا مردمان گوناگون نیست اشکال در سیاست است. سیاست کلاسیک. و در آن پیشروان سیاسی که در این سیاست درجا میزنند.

 بکارگیری آگاهانه ء سیاست نوین با دو مشکل روبروست . از یک طرف درجازنندگان سیاست کلاسیک اند که درکی از آن ندارند و از سوی دیگر مطالبه محورانند که به علت وجود درجازنندگان از «حرکت و اعمال سیاست نوین برای ایجاد پایه های پرتوان دموکراتیک » در جنبش ایران خوداری میکنند.

 هیچکس سیاست مطالبه محوری را به رسمیت نخواهد شناخت، و هیچکس در برابرخواسته ها تمکین نخواهد کرد مگر اینکه حامیان آن با حرکت خود و خواسته ها و سیاستشان دیگران را به حقانیت و درستی راه خود مجاب کنند.

 پتک های سنگینی لازم است که از هردو طرف بر دیوار سکون و سکوت فروآیند تا این بن بست بشکند.

 ضرورت دارد «جنبش خیابان»، مستقل از رهبران نمادین و در عین حال در همبستگی با آنان با آگاهی کافی از دو نوع سیاست یاد شده در جهت شکستن بن بست مستقلاً گام بردارد.

 این نوشته را میتوان پیش درآمد مقاله «اعدامها،ملیتها و خیزش عمومی » به حساب آورد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناشناس

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!