در قسمت اول این بحث تعدادی از عزیزان نظریات خود را در پیرامون مسئله بیان کردند. میکوشیم در این بخش نیز موضوع را دنبال کرده و با اندیشه های جدید علاقمندان مطلب را کامل کنیم . بحث را با مطالعه نوشته «عمران قادری » آغاز میکنیم. همه دوستان علاقمند، در صورت تمایل میتوانند در پاسخ پرسش زیر ما را یاری کنند: [ از نظر شما« چه باید کرد جنبش آذربایجان» شامل چه اجزاء و سئوالاتی میتواند باشد؟ ].خواهش میکنم مطالب در داخل موضوع اصلی « چه باید کرد» آذربایجان؛ باشد. یعنی اینکه «اهداف بلند مدت و کوتاه مدت جنبش آذربایجان چه چیزها میتوانند باشند»؟ یعنی اینکه راه پیروزی آذربایجان برای حل مشکلات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی خود در شرایط موجود کدام است؟ در پایان گفت و گو ها اهداف را جمعبندی خواهیم کرد. آقای قادری خود را پان ترکیست مینامد ببینیم چه برداشتی از این مقوله دارد . میکوشیم مطلب با نظریات جدید خوانندگان مرتباً تکمیل شود.

عمران قادری:

من پان ترکیست و تجزیه طلب هستم

عمران قادری- مراغه - ژوئن 2011

Omranghaderi@gmail.com

زمانی که از حقوق اولیه مان صحبت کردیم و خواستیم خودمان باشیم و به ترک بودن خودمان افتخار کنیم و به زبان مادریمان درس بخوانیم و بهترین جمله ها را به زبان مادری خودمان بنویسم برای ما اسم ترکسیست و تجزیه طلبی گذاشتند. چرا این نگرش در افکار حکومت حاکم در ایران اتفاق می افتند و تاب تحمل زبان من را ندارند؟ این زبان و فرهنگ من چه ویژگیها و پتانسیلهایی را دارد که حتی صحبت کردن از آن هم خطرناک است برای کسانی به عنوان حکومت و فرهنگ حاکم هستند؟

وقتی بچه بودم همیشه در مدارس و کتابهای آموزشی ترکها همیشه به عنوان اقوام وحشی و غارت گر معرفی می شدند همیشه می خواستند به من القا کنند که تو نژاد پست هستی و با این می خواستند تا من تاریخ و فرهنگ و زبان پرافتخارم را فراموش کنم و زبانی را به عنوان زبان مادری به خودم بقبولانم که متعلق به آن نبوده ام و نمی توانستم به مادرم با آن زبان بهترین احساساتم را بگویم. نمی توانستم به آن زبان احساس تعلق به وطنم آذربایجان را داشته باشم چون آذربایجان را با ترکی می شناسم و تصویر آذربایجان همیشه با زبان ترکی در ذهن من نقش بسته است. بدون زبان مادریم وطنم هم برای من مفهومی واقعی از آنچه هستم ندارد. نمی توانستم عاشق وطنم با زبان بیگانه که هیچ وقت به آن تعلق ندارم باشم. احساس پوچی و بیهوده گی به من دست می داد که وطنم را با زبان دیگران بشناسم. همیشه به من می گفتند که تو ایرانی اصیل هستی و ایرانی همیشه اصیل است و سلجوقیان و مغولها شماها را ترک زبان کرده اند . برای من همیشه سوال بود اصیل بودن یعنی چه؟ مگر همه را خدا نیافریده است؟ چگونه می شود یکی اصیل و یکی پست باشد تا جایی که من می دانستم به حیوانات لقب اصیل بودن می دهند. الان فکر می کنم چگونه ممکن است قومی در ایران فقیر و جهان سومی که در دنیا با بی نامی و تروریستی از آن یاد می کنند به عنوان نژاد اصیل باشد ولی به اروپاییها و آمریکاییها که با علم و دانش خودشان دنیا را به تصرف خود درآورده اند عنوان اصیل بودن داده نشود. امروز وقتی فکر می کنم که پاسپورت ایرانی که یکی از بی ارزش ترین پاسپورتهای دنیا است و نمی توان با آن ویزا گرفت چگونه مردمش ادعای اصیل بودن می کنند؟ چگونه می شود بزرگترین حکومتهای بعد از اسلام که شاید از حکومتهای قبل از اسلام هم بزرگتر باشند وحشی و غارتگر باشند ؟ آیا این احساس خود بزرگ بینی نمی تواند ناشی از عقده و حقارت درونی فارسها در جهت اصیل شناختن خودشان به عنوان نژاد برتر در حالی که در دنیا به عنوان مردمان وحشی و تروریست شناخته می شوند باشد؟ همان های که به اندازه کشور آذربایجان و ترکیه هم در دنیا اعتبار ندارند. کشورهایی که با ارتباطات خوب با دنیای پیشرفته توانسته اند به پیشرفتهای قابل توجهی دست پیدا کنند و دارای اقتصاد قوی و پیشرفته و قابل دفاعی باشند ولی ایران جز هم پیمانان حزب الله یا سوریه یا کره شمالی فقیر و بدبخت باشد.

وقتی فکر می کنم چرا اینگونه به فرهنگ و زبان ترکی در ایران تاخته می شود پی می برم این ناشی از غنی بودن و تاریخ و ادبیات عظیم زبان ترکی است که امروز تاریخ و ادبیات زبان ترکی در بهترین دانشگاههای دنیا تدریس می شود و در ایالت متحده مرکز ترکولوژی ایجاد می گردد برای مطالعه و تحقیق درباره زبان و فرهنگ ترک تا بتواند منبعی برای پژوهشگران در ایالات متحده و دنیا باشد. این عظمت را کسانی را آشفته می کند که همیشه سعی در ایجاد فرهنگ ساختی برای ایران و پارسیان بوده اند وقتی به اهمیت آن در دنیا و نگرش مردم دنیا به زبان و فرهنگ ترک نگریسته می شوند در اینها احساس حقارت و کمبود دیده می شود و سعی در نابودی فرهنگ ترکی حداقل در سرزمین ایران را دارند.

امروز جوانان سرزمین من آذربایجان به جای فریب خوردن و خود را فارس دانستن دنبال هویت ترکی خودشان هستند و هرروز برای آشنا شدن با آن تلاش می کنند و رشد هویت طلبی در آذربایجان گواه بر آن است که این آگاه بودن و هویت طلبی در آذربایجان لرزه به جان پان فارسیتها افکنده و برای مبارزه با آن سعی در افترا و پان ترکیست و تجزیه طلب خواندن ملت آذربایجان اقدام می کنند تا بتوانند مانع از گسترش هویت طلبی در آذربایجان گردند ولی غافل از آن که تمام اقدامات که بر علیه ملت ترک با تحقیر و تمسخر و فشار و اختناق اعمال نمودند امروز نتیجه عکس آن را مشاهده می کنند و حرکت ملی آذربایجانیها خواب راحت را از چشمان آنان ربوده است و ترس و وحشت از ترکها زندگی را بر آنها حرام کرده است. بعد از انتخابات 88 هم شاهد بودند که عدم همراهی ترکها با حرکت جنبش سبز چیزی فراتر از انتظار آنها بوده است و نتیجه آن را در شکست جنبش دیدند و امروز فهمیدند که ترکها خاموش نیستند بلکه برای خودشان تلاش می کنند و در راه آزادی وطنشان آذربایجان مبارزه می کنند تا فرزندانشان در سرزمینی آزاد زندگی کنند.

آری من پان ترکیست و تجزیه طلب هستم چون شما برای من ارزشی ندارید و راهی که شما برای خودتان انتخاب کرده اید برای من بی مفهوم است چون عقیده من بر این است که این یک بازی سیاسی است و برای به قدرت رسیدن مبارزه می کنند نه برای آزادی و دموکراسی. همچین این حرکت برای من به عنوان یک آذربایجانی هیچ سود و منفعتی ندارد و نتیجه آن بعد از به قدرت رسیدن بزرگان جنبش سبز جز فشار و اختناق و تمسخر و استهزا برای ملت من چیزی دیگری نیست پس به چه دلیلی برای آن مبارزه کنم و نیرویم برای به قدرت رسیدن دشمنان فرهنگ و زبانم تلف کنم؟

آری من پان ترکیست و تجزیه طلب هستم چون برای وطنم در مقابل شما قرار گرفته ام و کاری که می کنم شما مخالف آن هستید و من از شما انتظار تعریف و تمجید ندارم . آری من پان ترکیست و تجزیه طلب هستم و برای من اصلا مهم نیست که شما در باره من و تفکرات و اهداف من چه تصوری داشته باشید چون مبارزات من در جهت اندیشه های نژادپرستانه شماست.

آری من پان ترکیست و تجزیه طلب هستم چون.....

آ. ائلیار:

راه دموکراسی در ایران از راه رفع ستم ملی میگذرد:

من انتظار داشتم روشنفکرانی که به نقش تعیین کننده آذربایجان در پیروزی جنبش های موجود در ایران آگاهی دارند مسایلی را که آقای عمران قادری مطرح کرده اند جدی تلقی کرده و در پی پاسخ رهگشای مسایل بر آیند چرا که نظریات آقای قادری فردی نیست و این نظریات در بین بسیاری از آذربایجانیها وجود دارد.یک بینش وسیع هست.اما انگار کسی توجهی به این مسایل ندارد. چون اینان فکر میکنند پیروزی بر حکومت و برقراری سکولاریسم و دموکراسی بدون آذربایجان و کردستان و غیره نیز ممکن است. یعنی تغییر حکومت بدون در نظر گرفتن مسئله ملی عملی ست. و با سکولاریسم و دموکراسی نیز مشکلی بنام مسئله ملی نخواهیم داشت. همانطور که قبلاً نیز نوشته ام باز تکرار میکنم:

1- بدون شرکت جنبش «مردمان گوناگون» نه تنها جنبش تهران امکان پیروزی ندارد بلکه هیچ جنبشی در ایران شانس پیروزی ندارد.

2- برقراری دموکراسی در ایران بدون حل مسئله ملی ناممکن است و راه دموکراسی در ایران از راه رفع ستم ملی میگذرد.

3- حفظ ایران و حذف جنگهای داخلی ، پیروزی بر حکومت فاشیستی، برقراری برابر حقوقی در تمام زمینه ها و دموکراسی و جدایی دین از حکومت، و عدالت اجتماعی نسبی، کلیدش تنها در حل مسئله ملی در ایران نهفته است.

4-حقوق بشر، حقوق شهروندی، و غیره و غیره تنها با حل مسئله ملی در ایران میتواند بسیجگر و قابل لمس و درک و پیاده شدن برای مردمان این سرزمین باشد.

5- هیچ جنبشی و مردمی به تنهایی توان پیروز شدن بر حکومت و واقعیت بخشیدن به اهداف و آمال انسانی خود را ندارد.

6- حل مسئله ملی یعنی رفع ستم ملی با تأمین برابر حقوقی در تمام زمینه ها از جمله حقوق سیاسی، فرهنگی ، اقتصادی، عدالت اجتماعی ، جنسی و مذهبی و غیره ممکن است.

7- بر پایهء این اصول راههای دیگر کجراهه، اتلاف نیرو، افزودن به طول عمر حکومت ، دادن فرصت به غولهای جهانی برای تعیین سرنوشت ایران است.

بر این بنیاد به توضیح کوتاه مسایل مطرح شده از سوی آقای ع.قادری میپردازم:

1-خواستیم خودمان باشیم و به زبان مادریمان درس بخوانیم برای ما اسم ترکیست و تجزیه طلب گذاشتند.

- با تأمین برابر حقوقی میتوانیم هم« خودمان باشیم» و هم «مشکلات فرهنگی» را حل کنیم. طلب برابر حقوقی و مبارزه با ستم ملی نه پان ترکیسم است و نه تجزیه طلبی. تجزیه طلب آنانی هستند که این حقوق را نادیده میگیرند.

2-وقتی بچه بودم همیشه می خواستند به من القا کنند که تو نژاد پست هستی.

- در هیچ جا چیزی به نام نژاد وجود ندارد. همه انسانها از یک ریشه اند. و تمام تفاوتهای ظاهری نتیجه تأثیرات محیط جغرافیایی ست. چیزیکه «نژادگرایی سیاسی-فلسفی» را میافریند « ارتباط نابرابر» و «برتری طلبانهء» آدمها با یکدیگر و حاکمیتها با مردم، در عرصه های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی ست.

3- می خواستند زبانی را به عنوان زبان مادری به خودم بقبولانم که متعلق به آن نبوده ام.

- اعمال ستم ملی جنایت علیه بشریت است.

4 نمی توانستم عاشق وطنم با زبان بیگانه که هیچ وقت به آن تعلق ندارم باشم.

- عشق از زبان و فرهنگ جدایی نا پذیر است.

5-چگونه می شود یکی اصیل و یکی پست باشد؟

- همه انسانها آمیخته ای از یکدیگرند.

6- پان فارسیتها برای مبارزه با هویت طلبی سعی در افترا و پان ترکیست و تجزیه طلب خواندن ملت آذربایجان می کنند.

- هویت طلبی یعنی آگاهی و مبارزه برای رفع ستم ملی . ضرورت دارد هویت طلبی را به رسمیت بشناسند.

7-عدم همراهی ترکها با حرکت جنبش سبز چیزی فراتر از انتظار آنها بوده است و نتیجه آن را در شکست جنبش دیدند و امروز فهمیدند که ترکها خاموش نیستند بلکه برای خودشان تلاش می کنند.

-هیچ جنبش و مردمی به تنهایی توان پیروز شدن بر حکومت و واقعیت بخشیدن به اهداف و آمال انسانی خود را ندارد.

8-عقیده من بر این است که این یک بازی سیاسی است و برای به قدرت رسیدن مبارزه می کنند نه برای آزادی و دموکراسی.

9-به قدرت رسیدن بزرگان جنبش سبز جز اختناق و تمسخر برای ملت من چیزی دیگری ندارد.

8-9

- اصلاح طلبان در پی برقراری جمهوری اسلامی دوم هستند.

10-آری من پان ترکیست و تجزیه طلب هستم چون برای وطنم در مقابل شما قرار گرفته ام.

-طلب برا بر حقوقی پان ترکیسم نیست و آنان که این حقوق را ندیده میگیرند تجزیه طلب واقعی هستند.

11-مبارزه من در جهت اندیشه های نژادپرستانه شماست.

- نژاد پرستی و ژنگرایی از اصول فاشیسم است.

رضا ملکان

در کشوری مانند ایران که نژاد پرستی آریایی نهادینه شده است تنها سیستم فدرالی از نوع کانادا میتوانداز تجزیه ایران جلوگیری کند.

1-انتخاب زبان انگلیسی به عنوان زبان رابط.

2- تقسیم ایران بر اساس خواسته ملل تحت ستم در چهار چوب کشور کثیرالملله ایران به ایالتهای آزه ربایجان .کوردستان.عربستان.ترکمنستان. بلوچستان و فارسستان.

3-ایجاد دولتهای ایالتی با اختیارات کامل(زبانی.اقتصادی.ارتش وپلیس ایالتی.بهره برداری از منابع ایالتی بدون مداخله حکومت مرکزی وغیره).

4-حکومت مرکزی تنها تصمیم گیرنده در موردسیاست خارجی .دفاع ملی.واحد پولی وپارلمان خواهد بود.

5- اختصاص بخشی از درامدهای ایالتی به حکومت مرکزی.