رفتن به محتوای اصلی

«اهداف بلند مدت و کوتاه مدت جنبش آذربایجان» قسمت سوم
02.07.2011 - 12:50

برای یافتن پرسشها و پاسخهای موضوع «اهداف بلند مدت و کوتاه مدت جنبش آذربایجان» ، نظریاتی در دو مقاله زیر عنوان مذکور، از سوی علاقمندان ، بیان و جمع آوری شد. با اینکه روش عمل نخست طرح سئوالات و بعد انتخاب آنها و یافتن پاسخهای مشخص بود، ولی عملاً سئوال و جواب و گردآوری مطالب قدم به قدم پیش نرفت و در هم آمیخته شد.

عمل نشان داد که پیگیری موضوع بصورت متدیک ممکن نیست . اگر چه برخی علاقمندان متد را رعایت کرده بودند.

*

نظریات را میتوان در دو بخش در نظر گرفت. مستقیم مربوط به موضوع - و خلاف آن. با احترام عمیق به دوستان کلمه « آقا» را از اصطلاحات حذف میکنم. نتایج گرفته شده نظر آ. ائلیار نیست، بلکه بر داشتم از نظر دیگریست. من نظر خود را جداگانه خواهم نوشت.

خلاصه پنج سئوال ینیلیک: استفاده از تضاد رژیم با همسایگان، مدیریت گسست سیاسی - فرهنگی ، و نه ارضی آذربایجان از مرکز ، داشتن 50 درصد رأی ها در مجلس کشور.

نتیجه میگیرم ایشان میاندیشند حفظ استقلال سیاسی- فرهنگی ، عدم همکاری با دیگر نیروها، تصاحب نصف قدرت سیاسی فرهنگی در مرکز و کشور؛ از اهداف جنبش است.

چکیده هفت بند بر گرفته از پیام حامد ایرانی : جنبش آذربایجان جزیی از جنبش عمومی موجود در ایران. پیگیری خواسته های ملی-دموکراتیک از جمله سیاسی، اقتصادی، فرهنگی. برقراری دموکراسی بدون رفع ستم ملی در ایران ممکن نیست. به رسمیت شناختن همه فرهنگها ، حقوق بشر، دوری از مواضع فاشیستی و ضد کمونیستی و تکیه به مواضع ملی - موکراتیک و عدالت اجتماعی و همبستگی جویانه ء پیشه وری. توجه به اشکال مختلف مبارزه در برابر دیکتاتوری.

نتیجه میگیرم ایشان فکر میکنند همبستگی با دیگر جنبشها، کسب برابری حقوقی همه جانبه، حقوق بشر، مخالفت با فاشیسم و مواضع ضد کمونیستی ؛ برقراری عدالت اجتماعی و بر خورد زنده به اشکال مبارزاتی، میتواند جزو اهداف باشد.

از پیام تبریزلی سیامک نتیجه میگیرم از نظر ایشان حفظ محتوای مترقی جنبش و نقد انحرافات، داشتن مرز با ترکیه گرایی،عدم تمرگز گرایی در کشور داری، خواست عدالت اجتماعی، دموکراسی، رفع ستم ملی.دفاع از ملت آذربایجان و حرکت آزادی بخش آن. میتواند حزو اهداف جنبش باشد.

عمران قادری فکر میکند کسب استقلال بتنهایی هدف جنبش است.گرميلی میاندیشد تأمین استقلال از طریق تشکیل هسته های مسلح، ارتش خلقی ؛ با آماده کردن شرایط داخلی و جهانی برای پیروزی؛ هدف جنبش است.

حسین کرامت فکر میکند بیانیه آمستردام اهداف را مشخص کرده است.حرکت ملي آذربايجان بدنبال اعمال حاکميت ملي در آذربايجان است.نگاه ايدئولوژيک ندارد. دموکراتيک است. ماهيتي ضد راسيستي و ضد فاشيستي دارد. چپ آذربایجان را به سه دسته بخش میکند: آذربايجانيهائي که در احزاب سراسري مانده اند. چپ آذربايجاني که خود را بصورت تشکيلات خاص آذربايجاني سازمان دهي کرده؛ و آنان که هنوز تکليف خود را با خود روشن نکرده اند. و به وجود بخش دیگری بنام مانقورتها در میان مردم اشاره میکند. او مینویسد بحث پذيرش موجوديت حرکت ملي آذربايجان و شناخت اهداف آن و همگرائي متقابل با هدف ساختمان جامعه اي دموکرات و مدرن در ايران آينده ميباشد.

*

در قسمت دوم مقاله نظر عمران قادری ، پاسخ آ. ائلیار به مسایل طرح شده از سوی ایشان و نوع فدرالیسم کانادا برای حفط «اتحاد و استقلال » مردمان گوناگون ایران از سوی رضا ملکان پیشنهاد شده است.

عمران قادری میاندیشد «کسب استقلال هدف جنبش» است. ملکان معتقد است « اتحاد و استقلال» از راه فدرالیسم یا سیاست عدم تمرکز در کشور داری، میتواند از اهداف جنبش باشد. آ. ائلیار میاندیشد : «ایجاد همبستگی» بین جنبشهای گوناگون، رفع ستم ملی یا کسب برابری حقوقی در تمام زمینه ها ، جهت استقرار دموکراسی در ایران، و بدین ترتیب تعیین سرنوشت ایران، به همراه تعیین سرنوشت مردمان مختلف بدست خود، رفع جنگ داخلی احتمالی و عدم دخالت بیگانگان، پیروزی بر حکومت فاشیستی، جدایی دین از حکومت، اجرای عدالت اجتماعی نسبی ؛ پیشبرد سیاست عدم تمرکز در کشورداری،

مخالفت با «راسیسم و فاشیسم و ژنگرایی»، میتواند از اهداف جنبش آذربایجان باشد.

*

اصول بیانیه آمستردام( با جمع 600 نفری) که با شرکت اکثر جریانات نظری صادر شده تفکر پایه ای را نشان میدهد بد نیست اینجا نگاهی به آنها بیندازیم. این اصول درسال 1997 تدوین شده است . کوشیده اند اهداف جنبش را در آن جمعبندی کنند. گذشته از ضعفهای این بیانیه، تشکلهای آذربایجانی عملاً توجهی به این اصول ندارند و هر یک از آنان اهداف گروهی خود را دنبال میکند :

1. كنفرانس، جمهوري اسلامي ايران را به عنوان سمبول كنوني راسيسم فارس در راه مبارزه براي آزادي ملي ملت تورك آذربايجان جنوبي مانع اساسي ميشمارد، چرا كه اين رژيم در تقابل با هرگونه تحول دمكراتيك است.

[ آ.ائلیار: منظور از «فارس» ملت فارس است. یعنی حاکمیت راسیستی سمبل ملت فارس است. درست اینست که حاکمیت فاشیستی ناقض حاکمیت مردمان مختلف از جمله مردم فارس است و ربطی به آنان ندارد. این اندیشه راسیسم را به «مردم فارس» مربوط ساخته و از اینرو فاقد توانایی شناخت ماهیت خواسته های مردم فارس است. لذا فکریست نادرست. مقابله با خصلت دیکتاتوری حکومت هم به فراموشی سپرده شده است. مبارزه برای دموکراسی نیز مطرح نیست.]

2. هدف جنبش آزاديخوهانه ملي آذربايجان، برقراري دولت ملي-دموكراتيك در آذربايجان و دفاع از حقوق ديگر خلقهاي تورك خارج از حدود سرزمين تاريخي آذربايجان است. حق تصمیم نهائی برای تعیین سرنوشت خود، فقط در ید صلاحیت ملت ترک آذربایجان می باشد.

[ آ.ائلیار: هدف کسب قدرت سیاسی ست. انعکاس دیدگاه چپ قدیم در مورد بدست گرفتن

قدرت . سخن از تأمین برابری حقوقی با دیگر خلقها در میان نیست. حل مشکل قدرت گرچه مثبت است ولی همه مسئله نیست. ]

3. جنبش ملي آذربايجان طرفدار تشكيل دولتي سكولار است و در اين راه مبارزه مي­كند.

4. زبان توركي (توركي آذربايجاني) بايد زبان رسمي و دولتي آذربايجان باشد و براي تمامي توركاني كه در كشور زندگي مي­كنند، بايد شبكه­هاي رسانه­اي توركي تأسيس شود. بايد رشد علمي، تكنيكي و اقتصادي آذربايجان تأمين شده و سطح زندگي ملت ما به سطح كشورهاي توسعه يافته دنيا ارتقا يابد.

5. جنبش ملي آذربايجان براي تأمين برابري حقوق زنان با مردان در تمامي عرصه­ها مبارزه مي­كند.

6. كليه آزاديهاي مدني چون آزادي دين، مذهب، اعتقاد، وجدان، مطبوعات، سنديكاها، احزاب سياسي، لباس و طرز زندگي بايستي بدون هيچ قيد و شرطي تضمين شوند.

7. جنبش ملي آذربايجان با اعدام و هر نوع شكنجه بطور قطعي مخالف است.

8. جنبش ملي با سياست تغيير تركيب جمعيتي آذربايجان از سوي جمهوري اسلامي ايران بعنوان نماينده راسيسم آريايي مخالفت كرده و خواهان مبارزه مشترك همراه با ديگر ملتهاي تحت ستم بر عليه اين رژيم است.

[ آ.ائلیار: اگر منظور از «راسیسم آریایی» راسیسم حکومتی، سومکایی باشد که ربطی به ملت فارس ندارد درست است. ولی با توجه به توضیح بند یک میدانیم که چنین نیست . ]

9. نيروهاي آذربايجان فعال در خارج بايستي براي نيل به اهداف فوق، سير مبارزه ملي در داخل را با دقت تعقيب نموده و براي اين مبارزه از نهادهاي بين المللي حقوق بشر كسب حمايت بكنند، بايكوت خبري رسانه­ها عليه آذربايجان را بشكنند و در تمام دنيا براي تأمين منافع آذربايجان به سازماندهي فعاليتهاي لوبيستي بپردازند.

10. جنبش ملي آذربايجان جنوبي، جرياني مستقل، دموكراتيك و مدرن است.

11. جنبش ملي آذربايجان جنوبي براي اجراي مفاد بيانيه جهاني حقوق بشر و كونوانسيونها و معاهدات بين المللي وابسته بدان در آذربايجان مبارزه مي­كند.

12. كنفرانس ديالوگ آمستردام با تكيه بر اصول پايه فوق، تمامي سازمانها و اشخاص فعال در درون جنبش ملي آذربايجان را به ايجاد مكانيزمهاي مناسب براي همكاري في مابين فرا مي­خواند.

[ آ.ائلیار: متحدین جنبش مسکوت گذاشته شده است. یعنی آذربایجان میخواهد به تنهایی به اهدافش برسد. این یعنی خودکشی و شکست.]

*

نتیجه میگیرم اگر چه بیانیه اصول مثبت زیادی دارد ولی در مورد ندیدن متحدین ، عدم تفکیک ماهیت حاکمیت و ملت فارسی زبان دچار خطای بزرگی شده است. برای تعیین استراتژی و تاکتیک جنبش نیز کافی نیست.

*

جنبش ملی دموکراتیک آذربایجان نیاز به استراتژی و تاکتیک روشن دارد ، تا بر پایه آن بتواند جبهه متحد خود را بوجود آورده و در همبستگی با خلقهای تحت ستم دیگر راه پیروزی را هموار سازد. در قسمت چهارم این نوشته میکوشم نظریات خود را در پیرامون این مسئله در اختیار علاقمندان قرار بدهم.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناشناس

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!