رفتن به محتوای اصلی

خیزش جنبش مدنی و توحش حاکمیت
24.11.2019 - 12:11

 

در ایران چه رخ داده است؟

 برای نخستین بار جامعه مدنی(مردم) در گستره ای کشوری و در همه استان های کشور به خیابان ها آمدد و مخالفت خود را به تصمیمات خودسرانه نظام نشان دادد. اعتراضات  مردمی در چهل سال گذشته به دفعات علیه نظام انجام شده بود، اما اعتراضاتی که از جمعه گذشته آغاز گردید از جهت وسعت مشارکت و قدرت مقاومت بی سابقه بوده است.

آیا چنین خیزش هایی به این همه جان باخته می ارزد؟

مطالبه گران مدنی(مردم) برای این به میدان نمی آیند که بکشند و یا کشته شوند. آنها برای طرح خواست های خود به خیابان ها می آیند تا خواست های خود را بیان کنند. مردم از آنجا که در اخذ تصمیمات نادیده گرفته می شوند و درب های نهادهای تصمیم گیری و دولتی نیز به روی آنها بسته شده است، به خیابان ها روی می آورند تا حرفشان را بزنند. حالا مردمی که نه به مجلس راهی دارند و نه دادگستری به داد آنها می رسد چه باید بکنند؟ در دولت اسلامی فقها، حق اعتراض در چهار دیواری خانه نیز ممنوع است تا چه رسد به خیابان. هر قطره خونی که تا کنون در خیابان های ایران از مردم به زمین ریخته شده به گردن دولت است. دولت مسول حفاظت از کنش های مدنی از جمله تظاهرات به حق مردم است و نه آنکه دستور کشتار آنها را بدهد. خواست مردم در این اعتراضات خود جوش  که تمام ایران را در بر گرفت، کاملا روشن و شفاف بود. مردم شب خوابیدند، صبح بیدار شدند دیدند که قیمت بنزین سه برابر شده و در مقابل چنین تصمیم غیر مسولانه به خیابان ها ریختند. آیا چنین خواسته انسانی و واقعی را باید با گلوله پاسخ داد؟ آیا مردمی را که از فقر و ییکاری و بی خانمانی به ستوه آمده اند و بطور مسالمت آمیز به خیابان ها آمدند که حرفشان را بزنند باید کشت؟

 مردم وقتی به صورت خودجوش به خیابان ها می آیند حساب سود و زیان را در معنای حسابگرانه آن نمی کنند. اتفاقا حسابگران کسانی هستند که دستور کشتار صادر کرده اند.

 آیا فکر نمی کنید که در فرمول «مبارزه مدنی بدون خشونت» با توجه به قدرت سرکوب دولت باید تجدید نظر شود؟

 در اینکه مشت و درفش با هم همخوانی ندارند یک واقعیت است. اما یک مشکل دیگر تفسیرها و استنباط هایی است که در این سال ها از مبارزه مدنی و بدون خشونت به عمل آمده است. جنبش های مدنی ماهیتا مسالمت آمیز هستند. اما درجه مسالمت آمیز بودن اعتراضات به کنش های سیاسی و عملی که دولت در مقابل خواست های مدنی انجام می دهد گره می خورد. اگر دولتی نفهمد که با مشکل چگونه برخورد کند و یا بفهمد و تعمدا به خشونت متوسل شود، در این صورت باید انتظار داشته باشد که ممکن است جنگ مغلوبه شود. در این صورت دولت مسول خشونت و عواقب آن خواهد بود. لذا برداشتی از مبارزه مدنی خشونت پرهیز که گزاره اش بر آن باشد که جامعه مدنی صرفا واحدی منفعل در مقابل خشونت است، با تجربه های میدانی فاصله دارد. جامعه مدنی آغازگر خشونت نیست، اما در مقابل خشونت دولتی بی تفاوت نمی ماند. در یک وضعیت ویژه واکنش جامعه مدنی می تواند به سطح « زدی ضربه ای، ضربه ای نوش کن» ارتقا یابد. در اینصورت ضربه متقابل جنبش مدنی(مردم) از جنس دفاع مشروع خواهد بود.

 چطور می شود که آتش اعتراضات مدنی دفعتا در چندین شهر همزمان شعله ور می گردد؟

 در ایران با یک نظام توتالیتر(تمامیت خواه) و آنهم از بدترین نوع آن که توتالیتاریسم مذهبی است روبرو هستیم. هر چه ماهیت توتالیتر رژیم بیشتر نمود می یابد به همان اندازه مردم بیشتر از سیستم دولتی سرخورده می شوند و از آن فاصله می گیرند و با آن احساس بیگانگی می کنند. چون سیستم دولتی(در مفهوم کل نظام) یک سیستم سراسری است و کل کشور را در بر می گیرد، لذا عدم اعتماد به چنین نظامی نیز سراسری می شود. زهر تصمیمات سیاسی و اقتصادی نظام، همه مردم کشور را تحت تاثیر قرار می دهد و به این جهت است که واکنش ها زنجیروار از شهری به شهری دیگر واز  استانی به استانی دیگر سرایت می کند و همه کشور در مقابل نظام حاکم قد علم می کنند. حالا اگر دولتی از مردمش یبگانه شده باشد و نتواند و یا نخواهد به علل واقعی نارضایتی ها بپردازد، دست به ادعاهای شگفت آوری می زند. همانطور که رژیم، اعتراضات مدنی در مقابل سه برابر شدن قیمت بنزین و سختی معیشت را به آمریکا و اسراییل و قدرت های خارجی منسوب کرده است. و یا اعتراض مدنی به حق مردم را، طغیان و شورش هایی اعلام می کند که بوسیله گروه های سازمان یافته هدایت شده است. این ادعاها نشان می دهد که رژیم از آنچه در جامعه می گذرد و مشقت و سختی که مردم در لحظه لحظه زندگی شان شاهد و ناظر آن هستند فاصله عظیمی دارد. آنها نمی فهمند که بیکاری یک جوان چه معنایی دارد، آنها درک نمی کنند که مادری که فرزند بیمارش را در بغل گرفته و از این بیمارستان به آن بیمارستان می رود و به دلیل نداشتن پول کسی بدادش نمی رسد چه حال و روزی دارد، آنها نمی فهمند پدر و مادری که قادر به خرید مایحتاج ابتدایی فرزندانشان نیستند چه می کشند. انها شدت خودکشی ها را نمی بینند، آنها خود را مسول معتاد کردن ملیون ها زن و مرد ایرانی نمی دانند و. .. . علاوه بر این وجود رسانه های دیجیتال به عنوان یک وسیله در این میان نقش ایفا می کنند . اما نقش اصلی در همان شکاف عظیمی است که بین کل نظام و مردم بوجود آمده است. دولت به اشتباه تصور کرده است که با قطع ارتباطات دیجیتالی قادر به حل بحران است.

چرا اعتراضات مدنی(مردمی) در ایران تا کنون نتیجه نداده است؟

جنبش های مدنی آنهم به این گستردگی خاص ایران نیست. جنبش های مدنی گسترده بویژه در بیست سال اخیر فراوان بوده اند که جا دارد که به آنها به عنوان یک پدیده نو نگریسته شود. این جنبش های مدنی گسترده هم در دولت های استبدادی و هم دولت های دمکراتیک مشاهده شده اند. بطور مثال یک جنبش مدنی 17 میلیونی در سال 2013 در مصر سبب سقوط محمد مرسی رییس جمهور اسلامگرای مصر از قدرت شد. و یا تظاهرات 100 میلیونی هندی ها در سال 2015 علیه اصلاحات قانون کار  و جنبش جلیقه زردها در فرانسه. اینگونه اعتراضات توده ای اختصاص به قاره خاصی نیز ندارند. در حال حاضر در ایران، عراق، لبنان، شیلی، بلیوی، اسپانیا، بریتانیا، هنگ کنگ و اندونزی شاهد چنین اعتراضاتی هستیم. از ویژگی های این اعتراضات درهم آمیختگی مطالبات سیاسی و اقتصادی است. به عبارت دیگر جنبش های اعتراضی گسترده اخیر چیزی بیش از مطالبات صنفی و اتحادیه ای و فرای آنهاست. در این جنبش ها مردم به عنوان یک آکتور سیاسی مستقل از احزاب وارد عرصه خیابان ها می شوند تا بر سیاست و قانونگذاری اثر گذارند. این وضعیت از بی اعتمادی به الیت سیاسی و اقتصادی آغاز می گردد و به بی اعتمادی به احزاب سیاسی می انجامد. در نظام های استبدادی یک عامل سوم نیز به دو عامل پیشین اضافه می گردد، و آنهم بی اعتمادی به نظام سیاسی است. در نتیجه جامعه در یک بحران عمیق فرو می رود. این بحران ها در دولت های استبدادی معمولا به تغییر نظام سیاسی منجر می گردند. اینکه نظامی که از درون این بحران ها سر در می اورد چگونه نظامی باشد، رابطه مستقیم با رهبری تحولات دارد. از جنبش های اعتراضی در بهار عربی گرایش های استبدادی جدید جای دولت های اتوریتر سابق را گرفتند و از جهاتی وضع بدتر شده است.

 آنچه این روزها در سراسر ایران شاهد آن هستیم زنجیره ای از همین جنبش هاست. توده های مردم برای مطالبات عادلانه و دمکراتیک کردن نظام و احترام به حقوق انسانی شان پا به میدان گذاشته اند.

 اما در این باره که چرا جنبش های بزرگ مدنی در ایران تا کنون به تغییرات سیاسی مطلوب نیانجامیده اند از جمله می توان به این موارد اشاره کرد.

 1-بالا بودن نسبی شعور عمومی. مردم از انقلاب اسلامی سال 1357 درس آموخته اند و بسیار با احتیاط عمل می کنند. دیر به میدان می آیند اما هر بار که در صحنه حاضر شده اند، جضورشان گسترده و توفنده بوده است. حساب شده به میدان می آیند و حساب شده عقب می نشینند. با آنکه تا کنون از رهبری مستقیم محروم بوده اند، اما مانند یک لشکر آبدیده تاکتیک هایشان را به اجرا می گذارند. متمدنانه به خیابان ها می آیند و با مواجه شدن با خشونت مسلحانه، صحنه را ترک می کنند تا به این طریق از جان برادران و خواهران و شهروندان بی دفاع خویش حفاظت کرده باشند.

2-همانگونه که جنبش های مدنی از یکدیگر الهام می گیرند، رژیم های سرکوبگر هم از تجربه های یکدیگر کپی برداری می کنند. رژیم اسلامی در سرکوب مخالفان حد و مرزی نمی شناسد. تعداد کسانی که در تظاهرات این روزها کشته شده اند بقدری زیاد است که رژیم از افشای آن وحشت دارد. هنوز خون های ریخته شده در خیابان ها خشک نشده است که امامان جمعه رژیم از تریبون های حفاظت شده فریاد کشتار مردمی را می دهند که در تظاهرات مسالمت آمیز دستگیر شده اند. اکنون جان حد اقل 2000 نفر از بازداشت شدگان در خطر محاکمات ظالمانه و اعدام قرار دارد. ابعاد و شدت سرکوب نیز از عامل های دیگر ی است که اجازه نداده است خواست های جنبش های اعتراضی به نتیجه برسد.

3- ضعف اپوزیسیون. نیروهای مخالف به دلایل معلوم تا کنون از ایجاد ساختی سازمانی که بتواند رهبری جنبش های خود انگیخته را بدست گیرد ناتوان بوده اند. در ضمن در میان اپوزیسیون آکتورهایی هستند که نمی خواهند جنبش های مردمی به سمت دمکراسی جهت گیری کند و در روند آن اخلال می کنند. چنین نیروی اخلال آفرینی در این سال های سیاه استبداد خود را گاه در پس عکس مصدق و گاه در پشت عکس شاهزاده رضا پهلوی، گاه به نام جمهوریخواه و گاه به نام سلطنت طلب پنهان کرده است. واژه «دمکراسی» در قاموس بخشی از اپوزیسیون یک واژه منفی و زشت تلقی می گردد. یکی از دلایل حملاتی که از سوی بخش هایی از مخالفان به شاهزاده رضا پهلوی می گردد، ریشه در اعتقادی است که او به دمکراسی دارد. بی جهت نیست که بخش هایی از جمهوری خواهان که علی القاعده باید مدافع دمکراسی باشند، زیر پوشش احیای بخش مغفول مانده جمهوریت نظام اسلامی، به مدافعان سرسخت نظام اسلامی مبدل شده اند و مواضع دمکراتیک شاهزاده رضا پهلوی را نادیده می گیرند. در مختصات سیاسی که کشور در آن قرار گرفته است، به نظر می رسد ایجاد یک ساخت جایگزین در زیر چتر مواضع دمکراتیک ایشان کم هزینه ترین راه برای عبور از استبداد باشد.

 آیا جنبش مدنی و اعتراضی مجاز است دست به آتش زدن و تخریب موسسات و ساختمان ها بزند؟

 هیچ انسان عاقلی طرفدار تخریب و آتش زدن اموال دیگران نیست. اما تحلیل جنبش های مدنی و اعتراضی صرفا از زاویه نگاه به ساختمان های سوخته ما را به همانجایی می رساند که خاتمی امام جمعه موقت تهران به آن رسیده است. او آتش سوزی ها را کار سر دسته ها، آشوبگران و یاغیان می داند. علم الهدی نیز در مشهد از همین زاویه حرکت اعتراضی مردم را به زیر سوال برد. کافی است به جنبش جاری در هنگ کنگ و جنبش جلیقه زردها در فرانسه نگاه کنیم. تخریب ها فراوان و نگران کننده اند  اما کجا نیروی پلیس اینگونه بیرحمانه مردم را به قتل رسانده است. وقتی در جامعه ای بنا به آمار خودشان 60 میلیون نفر و یا 18 میلیون خانوار فاقد درآمد لازم برای تهیه قوت لایموت خویش هستند، بحث از نهب و تخریب اولویتش را از دست می دهد.

 احمد تاج الدینی

24 نوامبر2019/سوم آذر 1398

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

احمد تاج الدینی
سایت نویسنده:سیاست و جامعه

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.