اگر ای شاه همه روسپیان، پاره کنی،
دفتر شعر مرا تا ندمد صبح سپید،
باز بر سینه دیوار نویسند برا،
مرگ بر شاه، براین عامل رسوای سیا
یاد مانده سرگرد جعفر وکیلی در زندان، از افسران انقلابی و کمونیست و میهن دوست کشور ما، عضو حزبتوده ایران
تازه معلوم شد که تمام دستورالعملهای « ملوکانه »! با وجود اختناق و سرکوب، ترور و شکنجه و اعدام هایآشکار و نهان… در میان مردم ایران بازتابی وارونه داشته. شواهدی هست مبنی براینکه حتی احتمال این «نافرمانی »! یک خیزش ملی و انقلابی، قیام همگانی و خود جوش از این دست برای لشگر نخبگان بارگاهیباور کردنی نبود، مورد عنایت در بار و درباریان، مداحان و جان نثاران پادو – شاهی پهلوی قرار نگرفت، و تاآخرین دم در جهل خود باقی ماندند…
پس بیخود نبود که خدایگان اعلیحضرت شاهن – شاه آریامهر… بر شیطون لعنت، مالک دهها واحد تولیدی وبازرگانی و خدماتی، نهادهای مالی و صنعتی و مستغلاتی، سهامدار بانک های بزرگ، کمپانیهای کلفت و مختلط،شرکت های داخلی و خارجی، صاحب زمینهای مرغوب، باغ و باغداری – شامل 19 هزار آبادی در شرق وغرب و شمال و جنوب کشور + کلی دارائی منقول، میلیاردها دلار نقدینه… با اولین نهیب دلاوران گمنام ایراندست و پای خود را گم کرد، می گویند که شاهن – شاه « شخصا و راسا »! باز بفکر نوعی سفر اضطراری –یک ماموریت آنچنانی برای وطن اش افتاد!؟ چه حرفا. حال آنکه مردک، ژاندارم سفارشی استعمار در منطقه،چاره ای نداشت، دستور گرفت، مامور شد، بیشتر برای حفظ اسرار نظامی امپریالیسم آمریکا و شرکاء درخاورمیانه، هرچه زودتر خود را کنار بکشد…
شاه خائن، حساب پس نداد و گریخت، همراه دمامه خانگی، دردانه سرهنگ دیبا، مامور ترورهای رضا شاهی،شه بانو و توله ها… با چشم گریان، کلی اسناد بها دار، جواهرات « سلطنتی »! پنهان در چمدان هایفرنگی… برای همیشه از دور خارج شد، این سارق، دلال سرسپرده، جنایتکار منفور منزوی، راز ولی نعمت رابا خود به گور برد. شاه در رفت…
با این حساب، صرفنظر از تعابیر مشکوک در مورد آرایش طبقاتی جامعه ایران، از آنجا که اقلیتی ممتاز، شاه وچاکران بلند پایه در درجه نخست + طفیلی های رام، مشتی روحانی و بازاری مومن، دلال و کارچاق کن و بسازو بفروش… طبق « قانون »! تمام وسائل تولید و مبادله را در منقار داشت… بنا براین اجرای فرامین شاهن– شاه، اوامر « ملوکانه »! می بایست هرچه بیشتر به تمرکز عمودی ثروت و توسعه عرضی فقر در سطحملی منجر شود. تردستی که نیست جناب نیلی، آقای دکتر زنوزی…
اصلاحات ارضی و تاثیر مثبت و منفی آن بر اقتصاد ایران فعلا مورد بحث نیستند. فقط یاد آوری می کنم کهاجرای این طرح کشاورزی سنتی را بکلی از کار انداخت و حاشیه نشینی در شهرهای بزرگ را اشاعه داد. درعمل، رژیم کودتا را، بیش از پیش، رسوا و منزوی کرد. ولی شاهن – شاه احمق، که جمع چاکران و خایه مالانبلند پایه، رهبری « خردمند »! می نمود، انگار نه انگار، با برگذاری جشن های پر خرج درباری، شب نشینیهای خاویار و شامپاین در فاصله ای نه چندان دور با گود ها و زاغه ها، حلبی آباد و حصیر آباد و مفت آبادها…مرتب « اصلاحات شاهانه » را به رخ می کشید، مردم را تحقیر می کرد.
اینها همه می رساند که رژیم منحط کودتا چقدر با نیازهای عاجل توده ها، فرودستان شهری و روستائی، دونپایه ها، نفرین شده ها… در بار سرسپرده پهلوی چقدر از مردم سخت کوش و دلیر و شرافتمند، مردم صبور ومغرور ایران فاصله داشت، چقدر با نیازمندی های مادی و معنوی « حقیران »! مطالبات کارگران وزحمتکشان، ارزش آفرینان کشور ما بیگانه بود. از شما چه پنهان که ایران و در دوران مورد بحث، شباهتزیادی با یک آتشفشان داغ و خروشنده داشت. آتشفشانی که شاهن – شاه احمق، آن را در قبضه خویش تصورمی کرد…
اینکه چرا کار « اصلاحات شاهانه »! به اینجا کشید و چه نیروهای « نامرئی »! همراه با لشگر هوادارانداخلی استبداد و استعمار… در سازماندهی آن دخالت داشتند، گزارش سال 1337 خورشیدی در مجله تهرانمصور، چاپ تهران، باندازه لازم گویاست: « … اکنون نمایندگی های 1048 کمپانی خارجی در رشته هایگوناگون سرگرم کارند که از جمله آنها، 320 شرکت آمریکائی، 258 شرکت انگلیسی، 151 شرکت آلمانی،160 شرکت فرانسوی، 53 شرکت ژاپنی، 40 شرکت سوئدی و غیره… می باشند. این شرکتها، کلید اقتصادایران را در دست دارند و سالانه بیش از 100 میلیون لیره استرلینگ سرمایه از ایران خارج می کنند… »!؟ماموریت فوری دربار…
شاهد از غیب رسید. ولی چه ایرادی می توان به حضور این شرکتهای سخاوتمند، حضور سرمایه های کلفتآمریکائی و انگلیسی و آلمانی و فرانسوی… در ایران گرفت!؟ پس آن « قانون ویژه »! که در سال 1334خورشیدی، دو سال و اندی بعد از تحقق کودتا ننگین ( شرح فوق )، تصویب و ضمن تشویق سرمایه گذاریخارجی در ایران، امنیت و انتقالشان را در هر موقع و به هر صورتی تضمین می کرد… برای چه منظوری،انجام چه کاری بود!؟ مهمان نوازی درباری..
با لغو قانون محدودیت بانک های خارجی در ایران بود که هجوم سراسری بانکهای 40 یا 50 درصدی، بانکهای رقیب، هم بالا گرفت – و به تاسیس « قانونی »! انواع بانک ها انجامید. که در بهترین حالت، دست کمسالانه بیش از 100 میلیون لیره استرلینگ از قدرت تولیدی کشور را کاهش می داد – یعنی نوعی راهزنی «قانونی »! نتیجه ماموریت شاه خائن…
از قرار معلوم، مثل اینکه رژیم کودتا موفق شده بود تا نوعی تقسیم « عادلانه »! حراج دارائی و اموال مردمایران برای تسهیل کار مدعیان و هم پیمانان دور و نزدیک خود سازمان داده و موقتا رضایت همگان را فراهمآورد! همزمان، مسئولیت بخش قابل توجهی از نوسانات احتمالی پولی و مالی و تجاری دول امپریالیستی را همبه عهده گرفت. گواینکه در داخل، با کوهی از تناقضات رنگارنگ و مشکلات لاینحل روبرو بود…
رضا خسروی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید