"؛ و افزود: "اصلا قصد نداشتم دیگران را به این کار تشویق کنم."
ین برخورد با هژبری به صورت گسترده از سوی صاحبنظران و حتی برخی از شخصیتهای دینی محکوم شد. یک روحانی، محمد تقی فاضل میبدی، استدلال کرد که: "کدام یک گناه بزرگتری است- رقص یا سرقت بیتالمال؟" از همه مهمتر این که هژبری الهام بخش همبستگی گستردهای در میان ایرانیان در فضای مجازی شد. بسیاری از جمله صدها زن ویدیوهای رقصشان را در حمایت از این نوجوان در اینترنت منتشر کردند؛ از جمله ریحانه طراوتی، عکاس ساکن تهران. طراوتی خود در سال ۲۰۱۴ به دلیل انتشار ویدیوی رقصش با آهنگ پرطرفدار 'شادی' از فارل ویلیامز به همراه دوستانش بازداشت شده بود. او توییت کرد: "شما مرا در ۲۳ سالگی به جرم شادی بازداشت کردید. حالا مائده هژبری را دستگیر کردهاید که فقط ۱۸ سالش است. با نسل بعد چه خواهید کرد؟"
این که رقص خطرناک و ویرانگر است، در واقع باوری عمیقا ریشهدار و بس گسترده است. در طول تاریخ، رقص خشم شدید و انتقاد تند خشکهمقدسها را برانگیختهاست. در قرن ۱۷، نویسنده و حقوقدان بریتانیایی، ویلیام پرین، رقص را زشت میشمرد زیرا آن را "آزادی برای هرزگی، دوستداری شرارت، و تحریک شهوت جنسی… و سرگرمی ناشایستی در نظر همه پرهیزگاران میدانست."
شور و هیجانی که رقص در میان مردم برمیانگیخت، به هیستری اخلاقی دامن میزد. نشانههایی از این برآشفتگیها را میتوان در آثاری همچون 'از اتاق رقص تا جهنم' (۱۸۴۹) و 'میراث دوزخ' (۱۹۴۲) دید. در اثر دوم، دن گیلبرت، نویسنده امریکایی، از رقص جیترباگ ("که در جهنم نطفه بسته و در روسپیخانه بالیده و سلطه غیراخلاقیاش استیلا یافته") خونش به جوش می آید. رقص در هر جای جهان و هر برهه از زمان و با هر ضرباهنگ، به هرحال خطرناک قلمداد میشود، که آزادی جنسی به همراه میآورد و یا موانع اجتماعی را در هم میشکند. از همین روست که رقص در سراسر دنیا همواره کنش شورشگرانه واجد اهمیتی بوده است.
مسیح علینژاد،روزنامهنگار ایرانی ساکن آمریکا، درباره ویدیوهایی که در حمایت از مائده هژبری منتشر شده، میگوید: "این فقط رقصی ساده نیست، بلکه حرکتی اعتراضی است."رقص در مبارزات در گوشه و کنار جهان نقشی حیاتی داشته است. در دوره آپارتاید در آفریقای جنوبی، معترضان تظاهرات رقص برگزار میکردند و در واکنش به سرکوب نژادی میرقصیدند. آنها رقص پرتحرک و گروهی تویی-تویی را،که آزادیخواهان زیمبابوه پیشگام آن بودند، گرفتند و در تظاهرات علیه آپارتاید به شیوهای موثر به کار بردند.ا ین رقص به مثابه روشی برای بیان اعتراض همچنان در آفریقای جنوبی رواج دارد.
حرکات تند رقص تویی-تویی، با پرسش و پاسخ و بانگ دسته جمعی رقصندگان همراه میشد، از جمله شعار"آماندا! آوهتو!" (در زبان زولویی یعنی"زنده باد مردم"). در مقالهای با عنوان"هر چیزی را هم که بگیرید، نمی توانید رقص را از آفریقای جنوبی بگیرید"، منتشرشده در مجلهای در کیپتاون، لیزا نویت، روزنامهنگار، توضیح میدهد: "رقص تویی-تویی بسیار تماشایی است؛ انبوه جمعیت کمر و سرین را میجنبانند، به جلو هجوم میآورند و شعارهای سیاسی آهنگین را بانگ میزنند. چنین نیرویی در دل ماموران مسلح که میکوشیدند مردم را محاصره کنند و به عقب برانند، ترس میافکند. افزون بر این، تویی-تویی ترس را از مردم، که می دانستند پس از پراکنده شدن جمعیت پلیس برای آزار و اذیت سر وقت تک تک شان خواهد رفت، به طور موقت دور میکرد."
حق نشر عکسRAJESH JANTILALImage captionرقص تویی-تویی ترس را از مردم، که می دانستند پس از پراکنده شدن جمعیت پلیس برای آزار و اذیت سر وقت تک تک شان خواهد رفت، به طور موقت دور میکرد."
گام من و راه من
میراث رقص به مثابه حرکتی اعتراضی در آمریکا، تغییر مسیرهای غیرمنتظرهای داشته است. از چهرههای برجسته آن ایدث سیگال، یهودی ساکن نیویورک، است که زیر نظر مارتا گراهام، پیشگام رقص مدرن، آموزش دید. سیگال که از کمونیسم شوروی تاثیر پذیرفت، گروه رقصندگان سرخ را در ۱۹۲۸ بنیان نهاد و آثاری با موضوع همبستگی بین نژادها خلق کرد. در همین دوره با آغاز رکود بزرگ، گروه "نیودنس" نیویورک اعلام کرد که "رقص سلاحی در نبرد طبقاتی است." دکتر استیسی پریکت، استاد دانشگاه، در مقالهای شرح میدهد که رقص چگونه "در افشای واقعیات ناخوشایند جامعه در دهه ۱۹۳۰ و آشکار کردن عواقب اجتماعی ویران کننده سقوط بازار در ۱۹۲۹" نقشی انقلابی ایفا کرده است.
چنین رقصهای رادیکالی بویژه در دوران جنگ سرد بسیار مخاطرهانگیز بودند، زیرا کمیته فعالیتهای ضد امریکایی و کمیته عملیات دولتی سناتور جوزف مک کارتی هر فردی را که به نظر میرسید با کمونیستها همدلی دارد دستگیر میکردند. با این همه، رقص هیچ گاه آن روح مخالفخوان و معترضش را در آمریکا از دست نداده است. در آمریکای مدرن رقص به مثابه اعتراض، بخشی از جنبش 'جان سیاه پوستان مهم است' به شمار میآید. این نتیجه تلاش هنرمندانی است از جمله شمل بل، طراح رقص و رابط فرهنگی و هنری در لس آنجلس، که میگوید: "رقص خیابانی شیوهای است برای نزدیکی انسانهابه یکدیگر… به رغم همه اتفاقات ناخوشایند...هدف ما دوست داشتن یکدیگر است."
حق نشر عکسMARK WALLHEISERImage captionفعالان ال جی بی تی کیو در آمریکا، از رقص برای مقابله با تعصب و نیز فقدان مدارا استفاده میکنند
فعالان ال جی بی تی کیو در آمریکا، از رقص برای مقابله با تعصب و نیز فقدان مدارا استفاده میکنند. مثلا ماه گذشته در 'مهمانی رقص همجنسگراها'، آنان با رقصی پرجنب و جوش و تماشایی به معاون اول رئيس جمهور مایک پنس، که در حال بازدید از کلمبوس در اوهایو بود، اعتراض کردند. جی اسمیت، ترتیبدهنده این برنامه، رقصکنان میگوید: "ما میخواستیم مثبتاندیشانه با یک مهمانی رقص بزرگ و دوستداشتنی به آنان که با ال جی بی تی کیو ضدیت دارند، واکنش نشان دهیم."
عنصری در رقص نهفته است که تنش را به نیرویی برای تغییر بدل میکند. رقص فرمی است که معمولا در مواقعی که اصلا انتظار نداریم، دلیرانه درونمایهاش را بیان میکند. در سال ۲۰۱۲ گروهی از دختران رقصنده در ویترینهای محله روسپیها در آمستردام رقصیدند. آنها با رقص توجه افکار عمومی را به کمپین 'تجارت انسان را متوقف کنید'، جلب کردند (شعار این کارزار ضد بردهداری این است:'انسانها را نباید خرید و فروش کرد'.)
در یونان پاتریشیا آپرگی، طراح رقص، از این طریق به بحران مهاجرت واکنش نشان داد. او استدلال میکند که رقص به صورت طبیعی مدیومی مرتبط با مهاجرت است ("زیرا همه در آن در جنبش و جابهجاییاند، پس از طریق رقص میتوان به آسانی با حس نقل مکان فیزیکی در مهاجرت همدلی کرد.")
حق نشر عکسALAMYImage captionفیلم موزیکال 'کفشهای قرمز'، کار فیلمسازان بریتانیایی پاول و پرسبرگر، اقتباسی از داستان پریان سنگدلانهای نوشته هانس کریستین اندرسن، به رقص مرگ پرداخته شده است
رقص مرگ، یا جهانشمولی مرگ، در عرصه هنر و فرهنگ جهان، موضوعی همیشه بحثبرانگیز است. در این رقص، شرکتکنندگان ممکن است تا سرحد مرگ برقصند. در 'پرستش بهار'(۱۹۱۳) ساخته جنجالی استراوینسکی؛ باله 'میز سبز' از کورت جوس، طراح رقص آلمانی در دهه ۱۹۳۰؛ یا فیلم موزیکال 'کفشهای قرمز'، کار فیلمسازان بریتانیایی پاول و پرسبرگر، اقتباسی از داستان پریان سنگدلانهای نوشته هانس کریستین اندرسن، به رقص مرگ پرداخته شده است.
سیدنی پولاک در فیلم 'آنها به اسبها شلیک میکنند؟'(۱۹۶۹)، ماراتن رقصی کابوسوار را در زمان رکود بزرگ به تصویر میکشد که رقصندگان آن اندازه با یکدیگر رقابت میکنند تا بیفتند و بمیرند. در فیلم 'قوی سیاه'، ساخته دارن آرنوفسکی، تلاش ناتالی پورتمن برای رسیدن به کمال، در نقش بالرین اصلی، به بهای جانش تمام میشود.
حق نشر عکسALAMIImage captionسیدنی پولاک در فیلم 'آنها به اسبها شلیک میکنند؟'(۱۹۶۹)، ماراتن رقصی کابوسوار را در زمان رکود بزرگ به تصویر میکشد که رقصندگان آن اندازه با یکدیگر رقابت میکنند تا بیفتند و بمیرند
در جهان واقعی نیز رقص، نیرویی زندگیبخش است- و شبکههای اجتماعی این بیان صمیمانه را تاثیرگذارتر میکنند. مثلا نیروی وحدت آور رقص محلی دبکه را در نظر آوریم، که فلسطینیان دست در دست یکدیگر در یک صف اجرا میکنند. میتوانیم از رقص معترضان سیاسی در کارناوال ریو بگوییم - که امسال گروهی از مدرسه رقص سامبای 'پاراییزو دو تیوتی' در آن قطعهای را به نام 'خدای من، خدای من، آیا بردهداری از میان رفته است؟' اجرا کردند. شاید هم به گروه تونسی 'شهروندان رقصنده'، متشکل از زنان رقصنده به رهبری طراح رقص- بحری بن یحمد- بنگریم، که یکی از آثارشان قطعهای است به نام 'به رغم همه موانع خواهم رقصید'. بن یحمد توضیح میدهد که: "رقص قالب مبارزه ما علیه خشکاندیشی دینی و اجتماعی است."
در آن چه به نظر بعضی سبکسرانه به نظر میآید، نیرویی عظیم نهفته است. حق با مدونا بود که در قطعه 'لذت رقص'(۱۹۸۵) خواند:" تنها وقتی میرقصم، احساس آزادی میکنم." رقص جاری و ساری است و به دیگران نیز سرایت میکند. به مثابه مصادیقی از شیوع این تب فراگیر میتوان به هنرمندان بریتانیایی از اکرم خان تا بوی بلوی مشهور اشاره کرد. کنش رقص طبیعتی مهارناپذیر دارد- و در دوران عسرت جنبشهایی سرکشانه از این دست ضروری است.
حق نشر عکسREUTERSImage captionدر آن چه به نظر بعضی سبکسرانه به نظر میآید، نیرویی عظیم نهفته است. حق با مدونا بود که در قطعه 'لذت رقص'(۱۹۸۵) خواند:" تنها وقتی میرقصم، احساس آزادی میکنم."
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید