«از زمانی که انسان هویت پیداکرد براساس نژاد بوده است»-«من یک ترک هستم». این اندیشه چکیده مقاله است.-کورتاژ هویت و مقالات چهارگانه-با توجه به اینکه :در هیچ جا چیزی به نام نژاد وجود ندارد. همه انسانها از یک ریشه اند. و همه تفاوتهای ظاهری نتیجه تأثیرات محیط جغرافیایی ست. چیزیکه «نژادگرایی سیاسی-فلسفی» را میافریند « ارتباط نابرابر» و «برتری طلبانهء» آدمها با یکدیگر و حاکمیتها با مردم، در عرصه های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی ست.-و همینطور بر این پایه که:

ملت یا مردم آذربایجان کنونی حاصل و نتیجه در هم آمیختگی همه طوایف و اقوام ساکن و کوچنده ماقبل و مابعد تاریخ و عصر جدید در این منطقه بوده است. صرفاً «ترک» نامیدن آن اهداف سیاسی راسیستی را دنبال میکند .
زبان مردم آذربایجان « ترکی آذربایجانی» ست که یکی از شاخه های زبان ترکی ست . مردم این دیار « خواسته هایی» دارند که « هویت» کنونی آنان را تشکیل میدهد.

 هویت مردم به خاطر زندگی در طی قرنها در منطقه و جها ن از سه فرهنگ آذربایجانی، ایرانی و جهانی به درجات مختلف پدید آمده است. - از اینرو خلاصه اندیشه نویسنده مبنی بر اینکه «از زمانی که انسان هویت پیداکرد براساس نژاد بوده است»-«من یک ترک هستم» ؛ راسیسم عریان ملی ست. و ربطی به هویت و آمال و آرزوهای مردم ندارد. فرهنگ ایران در واقعیت آمیخته و چکیده فرهنگهای سرکوب شده همه ملتها و اقوام ساکن آنست. هما نطور که فرهنگ جهانی چنین وضعیتی را دارد. فرهنگ سرکوب شده ملت آذربایجان به همراه خواسته های بر حقشان، تحت تأثیر دو فرهنگ یاد شده، هویت آنان را - شخصیت جمعی و فردیشان را به صورت عام تشکیل میدهد.اگر به این شخصیت آگاهی داشته باشند. وظیفه روشنگران تلاش در این سمت و سو ست.

آقای طالبی در مقولات «نژاد» و «ترک» و « دییوس» و « دشمن» و «خون» و غیره که در نوشته هایش به کار میبرد گیر کرده است. اینگونه مقولات بازتاب نگرش راسیسم ملی ست. و ربطی به روشنگری علمی و انسانی ندارد.  نوشته اید « شما از دید مارکسیستی و حقیر از دید فلسفه شرق بررسی کرده ام...» -شمشیر اکسکالیبور آ.ائلیار- عبارت شما نشان میدهد که فاقد تشخیص تفاوت بین اندیشه آ.ائلیار و مارکسیسم هستید.

*
اجازه بدهید بگویم شما در مقولۀ « افتخار» هم گیر کرده اید. اینکه شخص کجا به دنیا آمده و متعلق به کدام مردمی ست هیچ افتخاری ندارد فقط یک «تصادف ساده» است. 

مقولات « دشمن گرایی » و « ترک گرایی» زیبایی شناسی نیست بل دیدگاه «نفرتگرایی» ست. تکیه به «هویت نژادی و خونی» اساس نژاد گرایی سیاسی و فلسفی ست که نتیجه اش راسیسم و فاشیسم است. کسی نمینویسد از دیگری برتر است. راحت مثل شما فلسفه «نژاد گرایی» را پیش میکشد. شما پای به راه گذاشته اید خود راه میگوید که چون میروید. 
 « افسار» در دیدگاه « نژادگرایی و دشمن جویی و فخر »نهفته است. روشنگری فاقد افسار است. بهتر است آزاد باشید.
---------

نوشته های مورد بحث رضا طالبی در مقاله:

-کورتاژ هویت و مقالات چهارگانه

-شمشیر اکسکالیبور آ.ائلیار