رفتن به محتوای اصلی

امپریالیسم آمریکا و نوچه اش صهیونیسم
12.04.2018 - 23:51

پیدایش امپریالیسم آمریکا با استقلالش از بریتانیا در سال 1776 آغاز و تنها به 242 پیش برمی گردد که پس از جنگ جهانی یکم و دوم بمرور این کشور با جنگ های پیاپی و بیرون از خاک آمریکا ابر قدرت جهان شد. و امروز با 16.8 تریلیون دلار در سال، 24% تولید ناخالص جهان و با 19% توان و قدرت خرید جهان، بزرگترین اقتصاد در میان کشورهای جهان را داراست. این درحالی ست که 99% مردمان کارمزد جهان که آمریکائی ها جزو آنانند بیرون از وابستگی های اتنیکی و دلبستگی های تاریخی فرهنگی سرزمین های شان، بیشترین آنها بخاطر تنگدستی خوشبخت از زیستن نیستند. زیرا بجای پیشرفت، رفاه و آسایش، پیوسته دچار تلنباری از نداری ها، ستم ها و سختی های ساختار ضدبشری سرمایه سالاری نالان می باشند. نیروی کار جهانی با همه تفاوت های دستمزدی اش، در هرگوشه ای از زمین که باشد توسط روابط سرمایه سالارانه خودی و گلوبال خونش مکیده می شود وزین رو چالش های پیچیده تاریخی و سازش ناپذیر سیاسی اقتصادی یکسانی علیه چپاولگران امپریالیست و بویژه آمریکا و وابستگان داخلی به آنها دارد. و درد نارسائی های کهنه و کشنده زندگی نوع بشر در این سرای ناگوارائی ها با تفاوت های اندکی پیوسته، جاری و همگانی ست و می باید برای زدودنش راه ها و چاره های یکدست و مشترکی جهانی بیابد.
بزرگترین ناسازگاری موجود جهان هستی ما همچنان بهره کشی بی شرمانه "انسان از انسان" است. و ناگزیر نبود نان کافی، و از همه بدتر دامنه ی بیکاری و نداشتن دسترسی به بهداشت و درمان و آموزش و سرپناه و... مصیبت نوع بشری می باشد. و هرکجا در برابر این ناخوانائی ها فریاد ضدبهره کشی زده شده و یا زده می شود؛ یا جنبش رهائی بخش مردمی راه می افتد، توسط همین گردکشان سرمایه سالار جهانی و با اهرم ارتش ناتو، یا بوسیله ی دست نشاندگان شان در کشورها با بهانه های پوچ، مبارزان نان و آزادی تروریست نامیده شده و بسرعت و دقت سرکوب می شوند. بدتر از آن در نبود نان و آزادی برای نیروی کار، امکان مقاومت و ایستادن پیشاروی نیروی سرمایه و وابستگانش، همچنان بر دامنه ی شکست ها و سرخوردگی اجتماعی افزون تر گشته است. و حاصل هر شکست کار در برابر سرمایه، جز لهیدگی نیروی کار نیست که از هستی خود بیگانه شده و زندگی اش تباه می گردد.
بنابرین ما تنگدستان، کارگران و کارمزدان، اگر بگوئیم جهان موجود بیش از همه مال چند گروه مالی تجاری گلوبال ها، تراست ها و کنسرن های جهان خوار است و بخواست و اراده ی آنها و سرسپردگان داخلی شان می چرخد، گزاف نگفته ایم. زیراکه جز این نیست و کم و بیش می بینیم که تلاش قریب به اتفاق ما کارگران روی زمین تنها، صرف کار تولیدی و خدماتی و زندگی ناچیز ما، و ایجاد نیروی ذخیره ما، تنها برای انجام کارهای فردای سرمایه است. برای کارمزدان بیش از این سهمی وجودندارد. آیا این قابل پذیرش نیست اگر بگوئیم که منابع کشورها و توان شهروندان آن مال سرمایه سالاران داخلی و جهانی ست؟ مگرنه صاحبان سرمایه، از برداشت ارزش افزوده کار تولیدی و خدماتی کارگران و زحمتکشان خودی انگل وار بهره برده و در قله های شکوه ایستاده و فرمان می راند؟! این یک واقعیت است که زنجیر سرکردگی سرمایه داخلی و جهانی بهم قفل شده، و نمونه یکه تازاش، امپریالیسم آمریکاست که با سیاست داخلی و جهانی خود، اقتصاد جهانیان را بسان سگ به بند زده و بدنبال سرگردگی بی چون و چرای خود کشانده و تاکنون و پس از استقلال از بریتانیا با جنگ های 225 ساله خود در بیرون از مرزهایش، توانسته سروری جهان را جز برای خود مجاز هیچکس نداند و نگذارد و همچنان می خواهد هستی جهانیان را ببلعد و سرور آنان باشد. کشوری که مادر تروریسم، فناتیسم، میلیتاریسم هست و با زور، دستآوردهای نوع بشر را یکجا در تصاحب و تسخیر چند گروه وابسته بخود تراست ها و کنسرن های گروهی و فردی کند و کرده است. در یکسو میلیون ها انسان از گرسنگی می میرند و در دیگر سو طرح های فضانوردی و جنگ افزارهای مرگبار رادار ناشناس بی هوده و بر علیه مردم بی دفاع تولیدمی شوند.
امپریالیسم آمریکا با هزینه میلیتاریستی سالانه 650 تا 700 میلیارد دلار تنها کشوری ست که بتنهائی 44% درصد کل هزینه‌های نظامی دنیا را بخود اختصاص داده است. پرسیدنی ست چرا؟ اما خوشبختانه شرایط جهانی دگرگون گشته و این توان ویرانگر نظامی دیگر نمی تواند سرکردگی خود را بسان گذشته و بسادگی بر جهان بیدار و بیزار از تنگدستی و بیکاری و جنگ بقبولاند. بویژه پس از 11 سپتامبر 2001 روند چپ و کمونیست ستیزی ناتو و سرکرده اش آمریکا در سازماندهی بنیادگرائی مذهبی در سرتاسر جهان و خصوصا خاورمیانه شکست خورده، و آسیب پذیری این کشور در تجهیز و تربیت نیروی بنیادگرائی داعش ها، اینک امنیت و تضمین سرمایه خود آنها را نه که بخطر بل به بحران ریشه ای کشانده که ظاهرا با شیوه ی پیشین ناتوئی ـ امپریالیستی چاره پذیرنیست. آنها حتی اگر بخواهند با دسیسه های انسان دوستانه و دمکراتیک نیز نمی توانند ثبات سرمایه و دلار آنرا به جایگاه پیش از 11 سپتامبر برگردانند. همه شواهد جهان و رسانه ای مدرن نشان می دهد که امپریالیسم آمریکا و یارانش نه در عرصه ی نظامی که تا بحال زور مطلق بکاربرده است، همچنین در میدان بازار آزاد نیز شکست جبران ناپذیری خورده است. چین بتنهائی با داشتن بیش از 450 میلیون نیروی کار و کارآمد فنی و تکنولوژیک، رقابتِ بازار آزاد را ربوده و در عرصه های بسیاری از علوم بر امپریالیسم آمریکا و یارانش پیشی گرفته است.
با پیدایش اوبامای سیاه و وعده "چنج" او، توده های ساده دل آمریکا و جهان همچون همیشه فریب تحول سیاسی اقتصادی دمکرات ها را خوردند و 8 سال دیگر را سوزاندند. این بار نقطه ی مقابل او ترامپ، رسما بعنوان یک میلیاردر می خواهد فرصت زندگی را میان مردم آمریکا مهیا و هموارکند و این بسیار چندش برانگیز است که او توانسته توده های کارِ بیکار را در پی خودبکشاند. داستان گله و گرگ است! چراکه نه ترامپ غارتگر مردم دوست است و نه ساختار فرسوده آمریکای جهانخوار چنین توانائی ای دارد! زیرا، سرمایه ی ترامپ و ساختارِ چپاولگر نئولیبرال هردو در هم تنیده اند و بقای شان وابسته به انباشت سرمایه است. همچنین این ژاندارم جهان دیگر همان امپراتوری سازمانگر راست هار جهان پیشین نیست که همچنان یک تنه بتواند با جنگ های بیرون از آمریکا ثروت ملت ها را غارت و بر اراده آنها سوارشود. یا همچنان بتواند بسادگی (صهیونیسم راسیست اسرائیل را 70 سال آزگار بجان جهان عرب، مسلمان، فلسطین و خاورمیانه بیندازد، و سودش را ببرد؛ و سرنوشت مردم منطقه را به آشوب و کشتار و ناامنی بکشاند؛ و مردم کشورهای مذهبی و بجان آمده بجان هم اندازد و خود جهان را بسان کدخدا کنترل و فرامانروائی کند.) آن دوران گذشت! جابجائی های برزگی روی داده و در حال تکوین است. ما در میان دیدگاه های فراوانی برای اهداف نوع بشری قرارداریم. اگر چه سرمایه سالاری یگانه نیروی بازدارنده شکوفائی اجتماعی ست، و چینِ به اصطلاح کمونیست نیز یکی از آنهاست؛ با اینوجود ما ایرانیان و مردم هرکشوری برای فردای مان برنامه ها و ایده های تازه ای داریم و دیگر نمی خواهیم از نقشه ها و سیاست جهان امپریالیسم در زندگی خود پیروی کنیم.
چندی ست توان رقابت سیاسی، اقتصادی و نظامی چین و روسیه، در برابر قطب قدرت جهانی منشأ تعادل دیپلماتیک سیاسی شده است و بیش از پیش این وزنه برای امپریالیسم آمریکا که می خواهد همچنان بر سرسپردگان جهانی و منطقه ای و دست نشاندگان گوش بفرمانش حکم راند، دیگر خوشآیند نیست و بردباری ای برایش نمانده و چماق سرگندگی اش در فرهنگ غربی نیز، همچنان متمرکز و موفق نیست، و با اهداف اروپائی ها هم چندان سازگاری ندارد. البته توان رودروئی نظامی نیز با چین و روسیه بسادگی قابل پذیرش جامعه بشری و خود پنتاگون و...نیست. این در شرایطی ست که اغلب سیاستمداران ناشایست اروپائی به واشنگتن ایرادمی گیرند، که با آوردن ترامپ، او به رشد در همریختگی ساختار نئولیبرالیسم افزوده و رئیس جمهوری ترامپ فاشیست و راسیست و گستاخ جایزنمی دانند.
بهر رو، امپریالیسم آمریکا وجه اخلاقی و آبروئی سیاسی در پهنای جهان ندارد. زیرا در تازه ترین مورد: از یکسو ظرف 7 روز که (فلسطین ها در راهپیمائی بازگشت به سرزمین شان دست به اعتراض مسالمتجویانه برعلیه اشغالگران راسیست زدند) مقاومتی که براستی درس تازه ای از دادخواهی مدنی و بدون خشونت برای صهیونیسم اسرائیل داشت. شگفتا که باردیگر با فرمان نتانیاهو ارتش مدرن او بسادگی دو تن از روزنامه نگاران و 40 نفر دیگر از شهروندان فلسطین را با شلیک مستقیم گلوله ترورکرد و 2000 زخمی هم برجاگذاشت. و سپس دو درخواست نشست محکومیت صهیونیسم اسرائیل توسط سازمان ملل، بمیل شخصی ترامپ وتو شد. و چرا؟ این در حالی ست که ما و جهانیان می دانیم که دسیسه های پرورش و گزینش و بکاربری نیروهای واپسگرای آدمخوار طالبان ها، القاعده ها، داعش های شیعی سنی و ... همه محصول ساختار جنایتکار آمریکاست. و ایجاد بی شرمانه ی آنها تنها و تنها برای زدودن روشنگری ها و افشاگری ها و مبارزه های نوعدوستان چپ و کمونیست ها بکارگرفته شد. ترفندی که بیاری این جهانخوار همه ی بنیادگرا ها توانستند در منطقه نسل کشی ها داشته اند که بشریت مترقی و نوعدوست فراموش نخواهدکرد که پدیده ی آمریکای تبهکار چیست! و امروز بنیادگرایانی که خود محصول فقر و چپاول امپریالیسم آمریکا بوده، توانسته ثبات و تضمین سرمایه را در پهنه ی جهان نابودکند و کرده؛ و عملا علیه خود جهانخواران بایستد . ایستاده اند؛ زیرا می بینند که نان و امنیت شان را همین امپریالیست تباه کرده است.
و حالا هم این دست نشانده ی پنتاگون و صنایع نظامی که ترامپ نوپا و میلتاریست باشد در پی یافتن سوراخ دعا، و فرصت های ناامنی بیشتر در خاورمیانه و افریقاست. و طبعا کشف و ساختن بازار فروش اسلحه اینجا و آنجا در دستور هست، و مهمتر از همه با شکست طرح "داعش های شیعی و سنی اش" شاید دوباره بتواند در منطقه جای پای تازه ای در سیاست در همریخته ی خاورمیانه بیابد که آرزویش راغ دارد و برایش خواب ها دیده است. و ترامپش می خواهد با بهانه ی استفاده از بمب شیمیائی* توسط سوریه، برنامه آنرا هم به گوش مالی اسد، ولایت و روسیه از یکسو، و به تبع آن پشتیبانی مالی سعودی، قطر و مصر و... را بیابد و پیاده کند تا بهتر به اهداف صهیونیسم که چیرگی بر خاورمیانه است یاری رساند! بی دلیل نیز نبود که ترامپ بسرعت اورشلیم را برای اسکان سفارت خویش برگزید. ترامپ و ساختارش آسیب پذیرتر از آن است که حماقت کند و دست به ماجراجوئی های تازه علیه روسیه زند.
خلاصه کنم: ولایت فقیه مطلق می باید سپاسگزار شاه خائن و شیادی همچون امپریالیسم آمریکای جنایتکار باشد که توانست بیاری بی دریغ "هردو" و توسط بهانه الکی و توطئه های صهیونیسم ضدبشر در ایران 40 سال آزگار زبان دادخواهی ها را ببرد و هرچه را تصورِ وقوع اش سخت و ناممکن می نمود را یکجا بر سر کارگران، زنان، جوانان، ملیت ها، مرام و مذاهب دیگر مردم، زیست محیط ها و محیط زیست و هستی همگانی و دارائی های کشورمان بیاورد. هشداری هم بدهم به دلبستگان و سرسپردگان این جهانخوار ویرانگر که نه باور به اراده ی طبقاتی دارند و نه امیدی به مردم و مبارزه ی مستقل آنها! این جریان های عمدتا راست باید بدانند که در تدارک گذر از کلیت استبداد مذهبی، شایسته نیست که دست گدائی بیاری این درنده برند که او در حال روزشماری برای طرح هایش می باشد. این جریان های مردمفریب: لااقل بیادآورند چگونه همین جهانخوار و انگلیس سه انقلاب دمکراتیک مردمی ما را سرکوب کرد و دزدید و گماشتگان خود را سوار کول ما کرد و خود در پشت پرده مدیر ما و زندگی شاهی و شیخی مان شدند. بنا برین دنباله روان پهلوی ها، رجوی ها و دیگران هم شان باید بدانند که گذشته بازگشت پذیرنیست و ما کارگران و توده های زمینگیر اجازه نخواهیم داد.
بهنام چنگائی 23 فروردین 1397
*جیمز ماتیس، وزیر دفاع آمریکا، می‌گوید آمریکا مستنداتی که مستقیما نشان دهد دولت سوریه در شهر دوما حمله‌ای شیمیایی انجام داده در اختیار ندارد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهنام چنگائی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.