برای سعید طوسی هم این حکم و این برائت بیش از آنکه تبرئه و آرامش باشد، روسیاهی و استرس است و از روزی که جزئیاتی از اتهام و پرونده او به رسانه ها درزکرد تا الان و از الان تا آخر عمر، بدون تردید مجبور خواهد بود زندگانیی شبیه «سلمان رشدی» در جوامع اسلامی داشته باشد. یعنی هر لحظه بیم از انتقام توسط یکی از قربانیان یا بستگان آنها، یا انگشت نما شدن در هر جایی که از انظار عمومی که حاضر و ظاهر شود به عنوان نمونهای از قوم لوط که مورد لعن و نفرین کتاب خدا و نفرت عمومی مردم هستند. تنها یکی از این بهانه ها برای عذاب روحی و روانی او کافی است و اگر در ظاهر به قولی خود را از تکوتا نمی اندازد، بدون شک دستور آنانی است که در جرم و سپس اعمال نفوذ در تغییر رای دادگاه با او همراهی کردهاند و ای بسا همان ۱۰۰ نفری باشند که او تهدید کرده بود باید با او پایین کشیده شوند و اکنون بالا مانده اند تا نظام و آبروی و نظام پایین کشیده شود.
رسولی محلاتی تنها روحانی روشنفکر و شجاعی بوده که بر خلاف «ناصر نقویان» بدون ذکر نام «سعید طوسی» خواستار «سختگیری مضاعف دین در جرایمی که به توعی پای دین» در آنها در میان است شده است.
اینجا نخستین گلوگاهی است که مردم یک پرونده فراموششده قدیمی را از بایگانی حافظه اشان البته به کمک «علی رازینی» قاضی وقت پرونده پیش خواهند کشید و تازه خواهند کرد و از آقای محلاتی خواهند پرسید اگر سختگیری مضاعف در مورد این پرونده لازم است، در مورد «موسوی تبریزی» که هم داماد «نوری همدانی» یک مرجع تقلید بود و هم دادستان کشور بود، و هم روحانی بود و هم سید بود و هم مجتهد که به طریق اولی باید سختگیری میشد و اتفاقا به همه این دلایل مضاعفبودن آن هم باید سفارشی و با تاکید میبود، اما چرا اینگونه نشد؟ و به دستور یک مرجع تقلید دیگر که مورد وثوق حضرتعالی است، سفارش برعکس شد و پرونده مختومه و منجر به رای برائت آن جناب شد؟
توضیح اینکه «حسین موسوی تبریزی» که گرچه داماد «آیتالله نوری همدانی» است، اما از اصلاحطلبان و اکنون عضو مجمع مدرسین حوزه علمیه قم، در سالهای نخستین انقلاب دادستان کل کشور بود و به زنا با یکی از زندانیان اوایل انقلاب متهم شد. ولی پرونده وی با سازوکاری شبیه پرونده همین آقای طوسی و البته بدون وجود تلگرام و شبکههای اجتماعی در آن زمان مختومه و منجر به صدور رای برائت شد. البته سالها بعد در غیاب بنیانگذار جمهوری اسلامی که رای برائت به سفارش و تاکید او صادر شده بود، «علی رازینی» که از مطلعین پرونده بود و اکنون در جایگاه و جناح مخالف سیاسی آقای موسوی تبریزی قرار داشت، اندکی از پرده آن پرونده را بالا زد و نشان داد که جرمی اتفاق افتاده و به مصلحت نظام روی آن خاک پاشیدهاند و اکنون مصلحت جناح سیاسی آنها ایجاب میکند، خاکها را قدری کنار بزنند تا پرده برافتد. اما غافل از این بود که به تعبیر خیام چون پرده برافتد، نه تو مانی و نه من.
از این دست پروندههای به حاشیه و سکوت رفته بیش از اینهاست که این تبرئه بهانه مناسبی به دست میدهد تا بر تاریکخانه آنها نور تابیده شود.
اما یک پروندهای هم هست که تقریبا با زمان پرونده آقای موسوی همزمان است اما آن پرونده و آن اتهام نه تنها لطمه ای به آبروی نظام نمیزده، بلکه از ظواهر چنین برمیآید که نظام برای دست و پای یک آبروی جعلی، چاره ای در رسیدگی به پروندهی اتهام جنسی آن هم از نوع شنیع لواطی نداشته که به نظر میآید اصل داستان هم جعلی و ساختگی بوده تا بواسطه آن بهانه برای فشار بر بیت آیتالله منتظری و در نهایت اعدام برادر داماد آن مرحوم و در ادامه پرونده سازی های مقدمات برکناری وی از قائم مقامی رهبری را فراهم کنند. و آن پروندهی اتهام لواط به «امید نجف آبادی» از نزدیکان بیت آقای منتظری بود که نه معلم صوت و لحن قرآن بود، نه در محافل برجسته مذهبی قرآن خوانده بود و نه به اندازه «سعید طوسی» شاکی و مدعی خصوصی بر اثبات جرم داشت.\
مرحوم امید نجفآبادی بدون اطلاعرسانی عمومی، بدون وکیل، بدون لحاظ کردن قانون و در دادگاه های مخفی محاکمه و اعدام شد.
مرحوم آیتالله منتظری در کتاب خاطرات خود درباره اتهام و اعدام او نوشتهاست:«مرحوم آقای امید را نیز در زندان متهم به اعمال منافی عفت کردند و او را به همین اتهام اعدام نمودند. آیا آقای امید که خود هم مجتهد بود و هم سنی ازشان گذشته بود اهل چنین کارهایی بود؟ ایشان از جمله افرادی بودند که در نشر تفکرات شهید مطهری بسیار نقش داشتند. نقل میکنند در همان ایامی که این مسایل در کشور بحثش داغ بود مرحوم آیتالله آقای حاج میرزا هاشم آملی، پدر همین آقایان لاریجانیها، به ملاقات مرحوم آیتالله مرعشی نجفی رفته بودند. بعد خادم منزل برای آنها چای آورده بود و سینی را گذاشته و میخواست برود. مرحوم آیتالله نجفی به شوخی به ایشان گفته بود که نه خیر شما هم نروید و اینجا باشید. میترسم اگر تو نباشی بعداً بگویند آقای نجفی با آقای آملی فلان عمل را انجام داده… القصه به نظر من آقای امید نجفآبادی هم قربانی ماجرای مک فارلین شد.»
بدون شک همانگونه که داستان آقای طوسی بر سر بازار افتاد و برای او روسیاهی به دنبال آورد، آفتاب پرونده مرحوم امید نجف آبادی هم برای همیشه پشت ابر نخواهد ماند و شاید این حکم خطا بهانه را برای بر آفتاب افتادن خیلی از خطاهای قضایی و بی آبرویی ها فراهم کند. ناگفته نماند که آقای«حمید بقایی»هم به شهادت خیلی از موثقین و به دستور«خجسته» برادرهمسر رهبری نظام، سالها پیش با همین اتهام از رادیو اخراج شده بود.یعنی همین آقای بقایی که اکنون زبان درآورده و نظامی که ادعا می کند آمریکاهیچ غلطی نمی تواند بکند،حریف این الف معاون اجرایی احمدی نژاد نمیشود.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید