رفتن به محتوای اصلی

سخنی با مردم یارسان خارج وداخل کشور و بویژه قشر جوان
18.01.2018 - 07:27

پنجشنبه 11 ژانویه 2018 جلسه ای درپارلامان اروپادرباره وضع کنونی ملیتهای ایران بود که نماینگان بخشی از همه این ملیتها احتمالا برای نخستین بار جمع بودند. گویا جلسه به ابتکار نمایندگان چپ در این پارلامان بود.من درروزهای دهم ویازدهم، کاکی رستم که ازفعالان یارسانی است وشریک زندگی، دختر بسیار عزیزم گلزار که سخنگوی سازمان یاری کرد است، ملاقات کردم او نیز به جلسه دعوت شده بود.
من برای نخستین باربود که فرزندم، کاکی رستم رامی دیدم ودراین دیداراو برمن تأثیر بسزائی گذاشت. یعنی قدرت قلبی به من بازگرداند که 18 ماه، پس ازمرگ مریمم، ازدست داده بودم. او تقریبا نیمی از اعضای مهم بدنش را به دلیل پیشمرگه و آماده نبرد بودن، ازدست داده بود. اماهنوز برای ملت کرد ویارسانیها فعال است. چیزی که مرا بیش ازحدجذب خودکرد، کوشش او برای جامعه و امید به آینده بود وخودرا با واقعه اتفاق افتاده تطبیق می داد. من آرزو کرده و می کنم، حد اقل بیش از نیمی از جامعه یارسان مانند او، گلزار، بشیر، برزو، ناو خاص، علی عسکر، عزیزمراد، سیدفریدون، حسین، مراد، احمد، شورش، علی،پایار، آقای حیاتی ودیگران، فعال باشند. از حضور کسانی که فعال هستند و در این جا نامی از آنها نیاورده ام، عذر می خواهم. این را بحساب مسن بودنم بگذارید که همه را بخاطر نمی آورم و الی فعالان بیشتر از این چند شخصیت اند که نام برده ام. بهر حال، تنها آرزوی من قبل ازترک این جهان آنست که همه یارسانیان فعال، باهر ایدئولوژی و مرامی که دارند، متحد شوند. می دانم، اتحاد به زیان بعضی ازما است، امابه سودجامعه یارسان است. من دیگر پابسن گذاشته و 76سالم است و امیدوارم که جوانان یارسانی واقع بین تر باشند و ازسعی و کوشش در راه اتحاد کوتاه نیایند. من بدون هیچ توقعی، تا زنده ام و در حد توانم بمردم یارسان کمک فکری می کنم. در هرحال بخودم این نیرورا می دهم که مجددا فعالتر باشم. البته پس ازفقدان دختر جوانم می خواستم ازکارهای سیاسیی کم کنم و تا حدی گوشه گیر شوم. اما با دیدن این جوان پر انرژی، بازهم نیرو یافتم وتصمیمم برآن شدکه بایدبه زندگی دراجتماع ادامه داد.به قول مادرهمیشه زنده ام: "اگر یک لیوان شیر به زمین بریزد آوردن آن شیر به لیوان غیر ممکن است" و کاری دیگر نمی توان کرد، او از دست رفته است. اگر من گوشه گیر هم شوم مریمم زنده نخواهد شد. لذا به خاطرخدمت به هم نوعان که، یک نوع ارضای خودم نیز هست، مصمم شدم دوباره درچارچوب سازمانی سیاسی یارسانی بیشتر فعالیت کنم. برای من فرقی نمی کند هرحزب و سازمانی که اهداف واساسنامه اش درخدمت مردم کرد ویارسان باشد، مایلم با آن همکاری کنم. قابل ذکراست که من عضو سازمانهای فرهنگی متعددی هستم و ازجمله مرکز حقوق بشر زاگرس در ژنو، سازمان اکادمیک جهانی کرد دراروپا، انجمن قلم ایران درتبعید وبعلاوه سخن گوی، انجمن فرهنگی جامعه یارسان درخارج که درسال 1998 بنام اولین سازمان فرهنگی یارسان در اسکیل استونا سوئد ثبت شده. این سازمان فرهنگی برای اتحاد وپیشبرد اهداف فرهنگی بنیادنهاده شده است. درحال حاضر باداشتن 61 عضو آزاد و رسمیت داشتن در دادگاههای اروپا وآمریکا فعالیت فرهنگی می کند و با سربلندی کار کمک به پناه جویان یارسانی درسازمان ملل بخش خاور میانه، در ترکیه و در دادگاههای اروپا و آمریکا را ادامه می دهد. مثال تأیید کتبی بسیاری ازجوانان دختر و پسر وخانواده های یارسانی است که خودرا بعنوان پناهنده معرفی کرده اند. لایق ذکراست، مسئولین انجمن بسیارنگران جوانان پناهجوئی هستند که رد شده اند. بویژه نگرانی برای آنهاکه مایل اند ادامه تحصیل بدهند. اکثرآنها قبلا ازسازمانهای دیگرتأییدیه دریافت کرده اند و یادین عوض کرده ومسیحی شده و دردادگاه اغلب به دلایلی پاسخ ردی گرفته اند تعدادی از آنها به انجمن فرهنگی جامعه یارسان مراجعه کرده اند و تقاضای تأییدیه جدید با پرداخت هزینه، دارند. گرچه روزی نیست که انجمن برای پناه جویان درترکیه مجانی تأییدیه ننویسد و بیشتر هزینه آنها توسط دریافتی تأییدیه های اروپا و آمریکا تأمین می شود. با این وصف انجمن نمی تواند برای پناهجویان ردی کاری انجام دهد، زیرا روی پرونده آنها تأییدیه هست و اگرتأییدیه نوصادرشود، برای دوسازمان صورت خوشی ندارد وبعلاوه ارزش یارسان پائین خواهد آمد و برای دیگر پناه جویان، بد و سخت خواهد شد. من تقاضا می کنم از صادر کننده تأییدیه، اگرکسی از این افراد مراجعه کرد، حتما از آنان به شیوه ای پشتیبانی شود. برای پاسخ ردی آن ها نمی دانم، یا مصاحبه گر خوب نبوده و یاخود شخص بدلیل کم اطلاعی نتوانسته ازخود دفاع کندو یامسئله تأییدیه بوده است! معمولا رسم براین است، کسیکه تأییدیه می نویسد، اخلاقا، موظف است که ازنظر تاریخی و فلسفی ومرامی پشتیبانی کند، زیرا بیش از95 درصد یابیشتر جوانان یارسانی کم اطلاع اند و والدین آنهامجاز نبوده، درباره این فرهنگ به فرزندان خویش حتا خصوصی چیزی یاد بدهند. زیراخود والدین بجزآنچه که درباره رسم و رسومات قدیم دهان بدهان یادگرفته اند، تاریخ و قوانین یارسان رابندرت می دانند. زیرا کتب دراین باره اجازه چاپ نداشته است. گرچه درحال حاضر، اگرقانون اینطور بماند، کسی رابه ایران اسلامی نمی فرستند، منتها آنطور که اشاره شد، وقت برای ادامه ی تحصیل و آموزش، تلف می شود. زیرا در آلمان اگرکسی به عنوان پناهنده قبول نشود، ادامه تحصیل، مشکل وحتا غیرممکن است. در هرحال 99 در صد آنکسانی که تأییدیه انجمن فرهنگی جامعه یارسان ارائه داده و پاسخ به پرسش هارا در مورد یارسان خوانده اند، پاسخ قبولی گرفته اند. زیرا در باره یارسان برای وکیل و موکل توضیح کامل داده شده که بقضات دادگاه گفته شود، اگر پناهجویان فعال یارسانی به ایران اسلامی فرستاده شوند، حد اقل زندان و شکنجه در انتظارشان است. بنا بر این فعالین صلح آمیز یارسانی، درسایه اسلام، قادر به زندگی نیستند. قبل از هر مطلب دیگر مایلم همه یارسانیان فعال شوند وحق خودرا بگیرند. فراموش نکنیم، حق گرفتنی است نه دادنی!حق را بکسی هدیه نمی کنند وباید این حق راگرفت. باتجربه ای که کرده ام، باید بگویم، که زندگی فقط کارکردن وخوردن وخوابیدن نیست، بلکه کوشش در حل گوشه ای از مشکلات اجتماعی است. آن چه بشخص من نوعی مربوط می شود. این شعار کهنه که "به من مربوط نیست یادست بگیر روی کلاهت باد نبرد" باید کنار گذاشته شوند. انسان آگاه تر در برابر وقایع نا گوار احساس مسئولیت می کند. لذا زندگی بی تفاوتی، یعنی؛ خوردن وخوابیدن رامطلقا منفی می نامد. شما مردم یارسان باوصف صلح طلبی بنا به فرهنگ آئینی، دوری ازخشونت در خارج و داخل کشور، تا آنجا که می دانم بی تفاوت نبوده ونیستید بهمین دلیل اکثرا فعالید وبخشی ازشماهاکه امکانی برای تان دست داده وجان سالم بدربرده اید، ازکشور فرارکرده اید وبقیه که این امکان را بدست نیاورده اند، درداخل مانده و عده چشم گیری ازآنان ازطریق قانونی و بطور صلح آمیز فعال اند. من واژه"فعال" را بکار برده ام. احتمالا برخی فکر کنند که فعال نبوده و نیستند. چرا همین که شمای نوعی درجلسات شرکت کرده و رأی می دهید اولین قدم برداشتن در راه فعالیت شما است. فعال بودن؛ یعنی شرکت در تظاهرات صلح آمیز، پخش اعلامیه و روشن گری و و و . در واقع از قبای بی تفاوتی، در آمدن که باعث خوشحالی است. لایق ذکراست که بی تفاوتی بزرگترین لطمه را، اول به خود و خانواده می زند و دومین لطمه به دمکراسی در جامعه است. متمنی است اگر در این زمینه ومسایل دیگرپرسشی بود، خوش حال می شوم که مطرح کنید. پندی است بدین مضمون که گوید:
"زمن گفتن از تو شنیدن، خواه پند گیر و خواه ملال".
هم ولایتی های عزیز یارسانی، در زلزله اخیر در مناطق کردنشین و بویژه یارسانی و شیعه و سنی نشین، استان کرماشان (ازگله، ثلاث باوه جانی، شاه آبادغرب، کرندغرب(همان دالاهو و توابع)، گهواره، سرپل ذهاب، قصرشیرین، گیلان غرب و شهرها و دهکده های دیگر) با خاک یکسان شده و بنابه آمار رسمی حدودا 530 نفر کشته و هزاران زخمی بر جای گذاشته است که اگرکمک مردم نبود، خسارت جانی بمراتب بیش از این بود. تا آنجاکه رسانه های حتا رژیم می گویند، دولت اسلامی کم ترین کمک را رسانده است. من واقعا بگریه افتادم هنگامی که می خواندم یک شمالی ازرشت باموتور سیکلت کمک های خودرا برای برادران وخواهران سرپل ذهابی آورده است. انسانیت وهم میهنی ازمرزملیت می گذرد. اگردولت اسلامی ومستبد به وظیفه خود کاملا عمل نمی کند، انسانیت که نمرده است وانسانها به کمک هم نیازدارند. این مسئله برایم شادی آوراست هنگامیکه می شنوم، دراسکیل استونا سوئد 140 هزارکرون سوئدی جمع آوری شده وفقط یک خانواده حدود 25 هزار کرون داده است برای کمک به زلزله زدگان وسازمان اکادمیک وجهانی کرد درسوئد ودرسراسر اروپا مبلغ هنگفتی جمع آوری کرده است که نگارنده افتخار عضویت درآن رادارد. البته هر سازمان انسان دوست دیگری درخارج از کشور از این کمک انسان دوستانه دریغ نکرده اند که من ازاین سازمانها ها اطلاع دقیق ندارم و فقط شنیده ام، بهمین دلیل من در این جا ذکر نکرده ام.
نکته دیگری که باید یادآوری کرد، آنست: برای من بسیار تأسفبار است که بنیانگذار سازمانی سیاسی و فرهنگی خودش آن سازمان را کنار گذارده و حتا ازفعالیت دست کشیده است. من به استناد صحبتهای یک فعال یارسانی می گویم. آرزو دارم این شخصیت فعال، مجددا به این سازمان باز گردد. ما به درستی می بینیم خوش بختانه رژیم اسلامی در حال سقوط است و به زودی هم دیگر را درسراب ریژاو خواهیم دید. برای انسان ها هیچ جائی بهتر از آب و خاکی که در آن به دنیا آمده، نیست. یک ساعت درمیان ایل، عشیره، قوم و فامیل باتمام مشکلاتی که دیکتاتوران بوجود آورده اند، زیستن به سالها درغربت باناز ونعمت ماندن، ارزشمندتر است. ماهمه باکوله باری از تجربه به میهن عزیزمان بازخواهیم گشت و از اروپا، آمریکا و دیگرقاره ها سه چیز نیکو برای فامیل به ارمغان خواهیم برد و این ها بزرگترین ارمغان ما است: اولا تجربه کرده ایم که باهم رو راست باشیم ودروغ نگوئیم. این دروغ بخشی از تعلیم و تربیت دیکتاتوری است که از پدران اجبارا به ما منتقل شده است. برای نمونه در منزل والدین، حتما به بچه ها سفارش می کنند،"اگر معلم پرسید، نگوئید والدین ضدرژیم اند و یانماز نمی خوانند ومشروب می خورند"، که این دروغ محض است! دوم احترام به قوانین دمکراتیک. برای مثال نیمه شب از چراغ سرخ رد نشدن و یا راه حقه بازی یافتن و از قانون عبور کردن. سوم تهمت و پشت سر کسی حرف بی خود نزدن و قدردان بودن. این آخری معمولا باید مردم اروپا از ما یاد بگیرند، امامتأسفانه برعکس است. البته درتمام کشورهای دیکتاتور زده، این مسئله رواج دارد، "همین که خر ازپل گذشت، پدرم پدرطرف را نمی شناسد". واقع بین باشیم نه پندارباف. با آرزوی پیروزی
مفهوم کرد بودن برای من عثمان بای دمیر الگو است
عثمان بای دمیر، شهردارسابق دیاربکر، با افتخار هوادار این حزب است، می گویم؛ او با افتخار هودارآن حزب است، به این دلیل هنگامی، درپارلامان ترکیه، رئیس مجلس ازاو بعنوان نماینده کرد در مجلس می پرسد، "آقای بای دمیر کردستان کجاست؟! او می داند که اکثر ترک های اسلامی ناسیوالیست افراطی هستند. او به عنوان حقوق دان، دست روی قلبش می گذارد و پاسخ می دهد، کردستان در قلب من است". (نقل بمعنی)
هایدلبرگ، آلمان فدرال 15.1.2018

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آتوسا نجف لوی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.