رفتن به محتوای اصلی

نگرانی‏ها و امیدها (پیرامون رخدادهای کنونی)
06.01.2018 - 13:47
مدت طولانی‏ست که ستم‏های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، تاب و توان مردم را گرفته است. استمرار استثمار و تنگ نمودن فضای سیاسی در دُوره‏های مختلف، ار جانب منادیان سرمایه از یک‏سو، و بپاخاستن اقشار ستم‏دیده در مقابل تعرضات بی‏وقفه و بی‏امان نظام از سوی‏دیگر، جامعه را در وضعیت بُغرنجی قرار داده است‏که این‏روزها، خیابان‏های ایران شاهد آن می‏باشد. به تعبیری، اوضاع کنونی جامعه، به‏مراتب حساس‏تر و شکننده‏تر از دُوره‏های پیشین است. کم‏تر شباهتی را می‏توان، از زمانِ حاکمیت جمهوری اسلامی، به‏مثابۀ امروزی‏اش دید. این‏دُوره، یادآور خاطرات و تجارب دُوران گذشته است. شعارها، کاملاً حال و هوای دیگری دارد و تیغۀ اعتراضات این‏بار و بر خلاف دُوره‏های گذشته، هم‏آهنگ‏تر، و به عبارتی دیگر، نشانه‏گیری‏ها به‏جا، درست‏تر و معقول‏تر به نظر می‏رسد. این‏بار خیابان‏ها و آنهم‏ در ابعادی گسترده، به عرصۀ نبرد طبقاتی تبدیل گشته است؛ خیابان‏هایی که هم‏واره و هم‏واره، میدان و نبرد نهائیِ برون‏رفت، از اوضاع وخیم و دردآور است. بی‏تردید هر گونه بی‏دقتی، و به‏دنبالۀ آن، جای‏گزین نمودن شعارهای رادیکال، با شعارهای منحرف کننده، می‏تواند مسیر کنونی را متغییر، و قدم به‏قدم، اعتراضات به‏حق را، از درون تهی سازد. در بستر چنین واقعیاتی‏ست که می‏بایست، از کارکردها و هم‏چنین، از آموزه‏های صحیحِ گذشته سود جست و به‏دنباله از فرصت‏سوزی‏ها، فاصله گرفت. هر دو سو را می‏بایست، در شرایط حساس تاریخی، و هم‏زمان با اعتراضات و خیزش‏های اخیر، مورد توجه قرار داد، تا هم بر گسترۀ خسران‏ها کاست، و هم، سمت‏و‏سوی رادیکالیزه شدن اعتراضات حق‏طلبانه را، نشان داد.
علاوه بر این‏ها پیداست که در چنین بُرهه‏ای، سرمایه‏داران بین‏المللی، به‏هم‏راهی، و با هم‏یاری عناصر وابسته و خودفروختۀشان، از صدمه زدن بیش از پیش به مردم، عقب نه‏خواهند ماند و با تمام توان می‏کوشند، تا جنبش‏های اعتراضی را منحرف، و مانع‏ی رشد و رادیکالیزه شدن خیابان‏ها گردند. وُرود و روانۀ عناصر، دسته‏جات و جریانات دل‏بخواه به صفوف تظاهر کننده‏گان، و هم‏چنین طرح شعارهای «آرام»، «شفابخش» و غیره، از جمله سیاست‏ها و تاکتیک‏هایی‏ست که در منطقۀ خاورمیانه، همۀ جوینده‏گان راه رهائی، ناظر و شاهد آن بوده‏اند. دیده شده است‏که این‏دست عناصر، تجمعات و دسته‏جات، علی‏رغم ادعاهای‏شان، نه تنها نشان و دل‏بستگی‏شان، هم‏معنی و دل‏سوزی، با مردم و حقوق بدیهی آنان نیست، بلکه با نیرنگی تمام در صددند، تا علل و بروز چنین وضعیتی را، صرفاً و صرفاً، در فقدان «مدیریت درست»، و در انتخاب «روش‏های ناصحیح»  بخش‏هایی از جناح‏های متفاوت حکومتی – دولتی توضیح دهند. «مدیریت» و «روش‏هایی» که مولّد آن، نظام و مناسبات گندیدۀ سرمایه‏داری‏ست. همۀ آنان – و آن‏هم – با هر قد و قواره‏ای، برای باقی‏ماندن نظام‏های مورد پسندشان، همان راه و سیاستی را، در برابر صدها، هزاران و میلیون‏ها انسان انتخاب نموده و می‏نمایند، که از دیرباز و در حال حاضر، نظام وابستۀ جمهوری اسلامی در مقابل خود قرار داده است. بنابراین، شفاف‏سازیِ نظری و عملی با آنان، تصفیه و طرد ایده‏های نامطلوب و سراسر خسران‏سازشان، از زمره ضرورت‏ها و اولویت‏های مبارزاتی‏ست. با این اوصاف هر گونه نگاهِ کوتاه، و یا هم‏‏راهی با آنان، هم‏آوائی با تقلیلِ غلظت ردایکالیزم جنبش‏های اعتراضیِ روبه‏جلو است. مسلم است‏که عقب‏گرد اعتراضات و جنبش‏های ضد ساختاری، علاجِ اوضاع زنده‏گی تأسف‏بار میلیون‏ها انسان دردمند نیست. جنبش و اعتراضاتی که خوشبختانه و من‏حیث‏المجموع، در خدمت و در سمت‏و‏سوی ترمیم نظام حاکم بر جامعه نیست. چرا که شعارها، کلیت نظام و همۀ جناح‏های متفاوت آنرا نشانه گرفته است. طرح شعارهایی هم‏چون «اصلاح‏طلب، اصول‏گرا، دیگه تمونه ماجرا»، و یا «مرگ بر روحانی»، «مرگ بر جمهوری اسلامی» و «ولایت فقیه» و غیره، گویای این واقعیات است‏که، اکثریت مردم به هیچ‏یک از سران و جناح‏های حکومتی – دولتی، و به‏ویژه به نظام  اعتمادی ندارند و خواهان نابودی همۀ آنان و سرنگونی رژیم‏اند.
بی دلیل هم نیست که سرمایه‏داران داخلی و خارجی پی بُرده‏اند که بارقۀ اعتراضات مردمی، در حال گسترده‏گی هر چه بیش‏تر، و هم‏چنین در مسیرِ سوزاندن بساط طبقۀ سرمایه‏داری‏ست. نگرانیِ سرمایه‏داران بین‏المللی و جناح‏های رقیبِ دولتی – حکومتی، در بی کنترلی‏شان، و در فقدان هدایتِ مورد دل‏خواهِ جنبش‏های اعتراضی‏ست. در بستر چنین واقعیاتی‏ست که یکی دارد، عللِ به خیابان آمدن مردم را، به گردن دیگر دولت‏ها و جناح‏های رقیب می‏اندازد و یکی دیگر و به‏دروغ دارد، از محترم شمردن اعتراضات مدنی و پس دادن حقوق مردم، نجوا سر می‏دهد. دغدغۀشان، در جدائی جنبش‏های اعتراضی، از نماینده‏گان رنگارنگ طبقۀ سرمایه‏داری‏ست، به موازات این‏ها، لازم به تاکید است‏که نگرانی اعتراضات هم، در هم‏صدایی – و آن‏هم هر چند کوچک -، با عناصر و یا با جناح‏های به‏ظاهر مردمی‏ست. حقیقتاً که تکلیفِ همۀ طرف‏ها، بسیار شفاف و مدلل استُ، با این اوصاف، کم‏ترین هم‏گرائی و هم‏سوئی، با طبقۀ میرنده و استثمارگر، کاری بس خطا و زیان‏آور خواهد بود. به عنوان نمونه و در همین چند روزه، و از زمان آغاز دُور تازۀ اعتراضات، دیده شده است‏که، چگونه «دل‏سوزان» امروزی مردم، در تخطئۀ و در خفه نمودن صداها و خواسته‏های به‏حق مردم در خیابان‏ها، سنگ تمام گذاشته‏اندُ، به هر دری – زده و – می‏زنند تا به‏قول خویش، بساط خیابانی را جمع کنند. از به‏اصطلاح هم‏دلی و هم‏راهی با حقوق سرکوب شدۀ مردم گرفته، تا تهدید و تحمیل خشونت، از زمره پاسُخ سردمداران متفاوت نظام، نسبت به اوضاع کنونی‏ست. همۀ سران و مدافعین سرمایه در مسیر واحدند و نیت و هدف‏شان، تسلط، به کج‏راه بُردن و سرکوبِ اهداف خیابان‏هاست. پروندۀ همۀ عناصر وابسته – گذشته و حال -، در مقابل جنبش‏های حق‏طلبانۀ مردمی‏ست و هر گونه اطمینان، و یا پشت‏گرمی و اعتماد به گفته‏های رفوزۀ شده‏گان به‏صطلاح مدافع‏ی منافع‏ی کارگران و زحمت‏کشان و قربانیان نظام امپریالیستی، برابر با تداوم وضع موجود است. دُوری از نگرانی‏های موجود و به تبع از آن، تلاش برای باز پس‏گیری تآوان اعمال نگینِ «غالبین» و «مغلوبین» جناح‏های متفاوت سرمایه، صندلی اعتراضات را به سن اصلی نزدیک‏تر، و زمینه‏های ضربۀ نهائی را، آماده‏تر می‏سازد. در چنین شرایطی‏ست که، هم باید، بر تشویش‏ها و بر اضطراب‏های سرمایه افزود، و هم نگرانی‏های جنبش‏های اعتراضی را کاهش داد. طبعاً اجرای عملی و لازمۀ چنین موضوعاتی، به نگاه و به حوزۀ فکری حامیان تغییر بنیادی بر می‏گردد؛ حامیانی که از میان بد و بدتر، بهترین‏ها را انتخاب نموده و تمام قد، در صف متحقق نمودن سیاست‏ها و منافع‏ی کارگران، زحمت‏کشان و همۀ قربانیان نظام‏های امپریالیستی‏اند.
فارغ از همۀ این‏ها، امیدها و توقعات جنبش‏های اعتراضی کنونی، در هم‏زمانی و در همه‏گیر شدن آن، در اتحاد و در هم‏گونی صداها و شعارها، در نشانه‏گیری به مناسبات گندیدۀ حاکم بر جامعه، در طرد عناصر، تجمعات و جناح‏های وابسته به طبقۀ سرمایه‏داری، و در انتخاب اسلوب‏های صحیح و تمام کننده است. به طور یقین، سر و سامان دادن این‏نوع موارد، در حیطۀ عناصر روشن‏فکر، و در عروج تجمعات، دسته‏جات و سازمان کمونیستی توأم با پراتیک مبازاتی‏ست. چرا که جنبشِ بدون سازمان و برنامۀ سالم، جنبش نیمه تمام، جنبش ایستاء و جنبشِ فاقد ثمره‏های مکفی و لازمه می‏باشد. به عبارت روشن‏تر، زمانِ تغییر، و افزونی هر چه بیش‏تر پتانسیل مبارزاتی مردم، و هم‏چنین، زمانِ دخالت‏گری همۀ دل‏سوزان واقعی، و آن‏هم در پیشاپیش اعتراضات کارگران، زحمت‏کشان و توده‏های ستم‏دیده است. زمانِ فرصت‏سوزی‏ها و اتلاف وقت نیستُ، کاملاً واضح است‏که، بروز تنش‏های سیاسی کنونی جامعۀ ایران و آن‏هم در چنین ابعاد و گستره‏ای، همیشگی نه‏خواهد بود. با این تفاصیل، کم‏ترین کم‏کاری، بی‏دقتی، بی‏دخالتی و مهم‏تر از همۀ این‏ها، عدم مقابله و پاسُخ‏گوئی عملی به ارگان‏های سرکوب‏گر نظام، می‏تواند، بار دیگر، جنبش را به عقب بر گرداند و نظام امپریالیستی و جنایت پیشه را، – و آن‏هم با رنگ و شکل و شمایل دیگری -، پا بر جا نگه دارد. جنبش همه‏گیر توده‏ای، مستلزم هم‏یاری، و هدایتِ همۀ جوینده‏گان راه انقلاب، دل‏سوزان و مدافعین حقیقی برقراری عدالت اجتماعی درونِ جامعه است. اجازۀ بیش از این، به سران متفاوت نظام در قدرت هم، مترادف با تخریبِ بیش از پیش زنده‏گی میلیون‏ها انسان رنج‏دیده است. چرا که این نظام با هر دسته و جناح‏اش، در صف مردم نیستند و نگاه‏شان در تضمین و در تأمین منافع‏ی بالائی‏هاست. همین چند روز قبل بود که «علم‏الهدی» نمایندۀ فقیه در استان قدس رضوی گفت: «.. در برنامه‏ریزی‏ها نباید صرفاً طبقات بالا را در نظر گرفت و طبقات پائین را نادیده گرفت».
این برنامه و سیمای حقیقی نظامی‏ست که هم‏چون بختک و آن‏هم با انتخاب سیاست‏های استثمارگرانۀ توأم با سرکوب، بر محیط جامعۀمان لنگر انداخته است. از آغاز، برنامه‏ریزی‏های این نظام، مطابق با منافع‏ی طبقۀ بالائی‏ها بوده است و از آغاز، در برابر پائین‏ترین خواسته‏های توده‏ای، جنایت آفرید و هزاران انسانِ مخالف، کمونیست و مبارز را از دم تیغ گذراند. وظیفه و سیاست سران نظام جمهوری اسلامی، حفظ مناسبات ظالمانه، و آسان‏تر نمودن راهِ چپاول، دزدی و غارتِ اموال عمومی بوده است. هستی و هویت طبقات بالا هم، در بقاء و در استمرار نظام‏های سرمایه‏داری و از جمله نظام وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی‏ست. این نظام‏ها و از جمله رژیم جمهوری اسلامی، با توسل به زور و سرکوب، بر اریکۀ قدرت تکیه زده‏اند و کار و بارشان، استثمار، غارت و راه‏اندازی خون و خون‏ریزیِ اعتراضات پائینی‏ها، و هم‏چنین لگدمال کردن خواسته‏های پایه‏ای میلیون‏ها انسان دردمند است. شناخت و درک چنین قانون‏مندی‏هایی، کار دشواری نیست؛ چرا که سازنده‏گان اصلی جوامع‏ی بشری و از جمله توده‏های ستم‏دیدۀ ایران و در این چهار دهه، با پوست و گوشت‏شان لمس نموده‏اند و لحظه‏ای از تیغ بُرندۀ سران نظام، در امان نبوده‏اند. خلاصه، لازم و ضروری‏ست تا زمان کنونی و پِر از التهاب و تنش سیاسی را، به‏طور دقیق شناخت و در جهت پِر باری آن تلاش نمود. نه با ذوق‏زده‏گی سیاسی توأم با شتاب، بلکه با امیدواری به آینده و برای ساختن دنیائی بهتر، و پیش‏رفتِ بیش از پیش جنبش‏های اعتراضی، – و آن‏هم در حد و توان خود -، قدم‏های ارزنده‏ای بر داشت. بی‏تردید چنین امر و موضوعاتی، از آن، و از تکلیفِ کنش‏گران سیاسی، و باورمندانِ به قطع سلطۀ امپریالیستی، و هم‏چنین مدافعین برقراری حاکمیت کارگران، زحمت‏کشان و دیگر توده‏های ستم‏دیده می‏باشد.
6 ژانویه 2018
16 دی‏ماه 1396
 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

رضا وضعی
برگرفته از:
ایمیل دریافتی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.