بعد از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران، قشری از «روشنفکران» در میان ایرانیان پدید آمد که جایگاهش در سپهر سیاسی مشخص نبود. نه با رژیم سازگار بود و نه با مخالفان رژیم. از یک طرف با رژیم به مخالفت برمیخواست و از طرف دیگر با مخالفانِ رژیم. به اصلاح یک فحش به رژیم میداد و یک فحش به مخالفان رژیم و یک فحش به آمریکا و عربستان و اسرائیل.
لذا این قشر روشنفکران در منطقهای «خاکستری» قرار گرفت که تعیین جایگاهش برای مشاهدان و مخاطبان بیرونی ممکن نبود. در طول چهل سال اخیر این قشر به دلایل متفاوت توانست خود را در منطقه خاکستری نگه دارد. علیرغم همسویی گهگداری با رژیم جمهوری اسلامی، این قشر توانست بعضی وقتها حتی خود را به عنوان «آپوزیسیون» رژیم معرفی کند. بعضا حرفهای رادیکالی هم در قبال رژیم میزد که اعتبارش به عنوان آپوزیسیون را افزایش میداد.
با این وجود، از زمان به ریاست جمهوری رسیدن ترامپ در آمریکا و اعلام طرح بزرگ وی برای عبور از رژیم حاکم بر ایران، این قشر علنا به دفاع از جمهوری اسلامی و توجیه رفتارهای نادرست رژیم همچون نقض گسترده حقوق بشر در ایران، تجاوز نظامی به کشورهای همسایه، و دشمنی مدام با دنیای آزاد برخاسته و با عبور از رژیم مخالفت میکند. بدین ترتیب این «روشنفکران» بالاخره از منطقه خاکستری خارج شدند و نشان دادند جایگاه حقیقیشان کجاست؛ که همانا در کنار رژیم است؛ و اینکه کفگیرِ ایدئولوژیشان به ته دیگ خورده است.
این خوب است. خوب است که خط کشیها مشخص بشود. امثال این «روشنفکران» چهل سال است چوب لای چرخ مخالفان واقعی رژیم گذاشتهاند، و سر هر بزنگاهی به روی مخالفان واقعی تیغ کشیدهاند و خودشان هم رفتهاند زیر علم آخوندها سینه زدهاند. امروز تکلیف اینها مشخص میشود؛ و به اصطلاح خود را به عنوان یک مهره سیاسی میسوزانند. وقتی خط و خطوط مشخص شد، آن وقت مردم ایران و دنیا هم خواهند دانست با چه کسانی طرف هستند و چه باید بکنند؛ که باید دست روی زانوی خود بگذارند. این را به فال نیک بگیریم.
10/31/2017
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید