نگاهی به "پيش نويس منشور" تشکل واحد چپ:
http://www.iranglobal.info/node/63227
خوشحالم که بخشی از دوستان فعال چپ بعد از سالها زحمتهای طاقت فرسا، سرانجام به اندیشههای مشترکتی برای تشکیل یک تشکل چپ نوین رسیدهاند. این خبر خوب در میان اخبار غم انگیزی که هرروز میشنویم به راستی خوشحال کننده و امیدانگیز است.
با توجه به ریشه یگانهی سه جریان حاضر در تشکل واحد چپ، که سازمان و جنبش فدایی باشد، دوست دارم پیش از ورود به متن پیش نویس منشور، به خاصههایی از «پدیده فدایی» در گذشته اشاره کنم و توجه را به این نکته جلب نمایم که چرا "فدایی" در "قلب" بخش قابل توجهی از مردم به خصوص جوانان جای گرفت.
مقصودم افراد نیست بل فنومن فداییست. چون برای مردم، حزب و سازمان شدن جریان یا جریانها به تنهایی کافی نیست که آنان را به سوی خود جلب کند. تا یک حزب یا سازمان در "قلب مردم به خصوص زحمتکشان" جای نگیرد نمیتواند تأثیرگذار باشد. و وقتی میتواند در دلها جایی برای خود باز کند که عملاً از «سیاست و اخلاق و فرهنگ» درستی برخوردار باشد. عناصری که در پیوند با هماند و یکی بدون دیگری ناقص است.
آنچه که در میان بخشی از مردم به عنوان "پدیده فدایی" حس میشد:
چه ویژگیهایی "فدایی" را به "محبوب" دل بخش قابل توجهی از مردم به خصوص جوانان تبدیل کرد؟
«اخلاق انساندوستانه، فداکارانه و پاک و بیآلایش فدایی، در پیوند با دفاع از رهایی ستمکشان و استثمار شدگان برای رسیدن به یک زندگی انسانی بود که او را محبوب دلها کرد. فدایی با مغز خود میاندیشید و از این رو مستقلاندیش بود. نقاد بود، و اهل تفکر و تحقیق. جان خود را فدا میکرد ولی حاضر به فدا کردن حق ستمکشان نبود. برای او حق و حقوق زحمتکشان همه چیز بود بدون اینکه برای خود چیزی بخواهد یا داشته باشد. تنها داراییاش جانش بود که آنرا هم در صورت لزوم فدا میکرد. در اندیشه رسیدن به مقام سیاستمداری و غیره نبود، در اندیشه و آرزوی رهایی از استثمار بود. شجاع بود. و قاطعانه عمل میکرد. بین کار و سرمایه دو دل نبود و مدافع سرسخت و قاطع کار. از این رو فدایی تنها یک سازمان و عدهای از افراد نبود بل یک جنبش بود، یک فرهنگ و اخلاق بود. و یک سیاست قاطع نفی استثمار.»
این خاصهها و مانندهای آن فدایی را به عشق بخشی از مردم تبدیل کرد و حس احترام برزگی نسبت به خود در دلها آفرید. بدین جهت بود که در 57 فدایی تبدیل به چنان نیروی عظیمی شد که کمتر کسی میتوانست تصورش را بکند. شخصیت دوست داشتنی فدایی شعر و ادبیات را درنوردید و در گوشه گوشهی جامعه در دلها نشست. خنیاگران آذربایجان به نامش شعر سرودند و ترانه خواندند. نوشتههای صمد بهرنگی و ساعدی و بهروز دهقانی و نابدل و مرضیه اسکویی و دیگران و دیگران و دیگران فرهنگ بیداری و مبارزه را آواز دادند. و دلها را شیفته خود نمودند. پدیده فدایی پیش از آنکه یک جنبش سیاسی باشد، براستی یک اخلاق و فرهنگ بود. و قبل از همه اینها و مهمتر از همهی اینها یک زندگی بود. و خالق این زندگی.
حزب و سازمان شدن به تنهایی کافی نیست، لازم است در دلهای مردم و زحمتکشان جایی برای خود باز کنی، احترام و اعتماد بیافرینی. علاوه بر سیاست درست و یاری به خود سازمان یابی زحمتکشان باید به اخلاق و فرهنگ و جنبش تبدیل شوی. باید به زندگی تبدیل شوی. به زندگیای که خالق آزادی و رهاییست.
راه بسیار سختی در پیش روست. بسیار سختتر از زمانی که فدایی آغاز کرد. اکنون رهایی بیش از آن فداکاری میطلبد که در گذشته میطلبید.
با درهمآمیزی تجارب گذشته با تجارب نسلهای جدید میتوان امیدوار بود که تلاشهای تشکل نوین راهش را بگشاید. و این کار شدنیست. گیرم با فداکاریهای عظیم.
آیا توان آن هست که به اخلاق و فرهنگ و جنبش بدل شوی؟ و بالاتر از اینها زندگی شوی؟
***
آنچه در زیر میآید پیشنهاد است و لاغیر:
در پاراگراف نخستین آمده : «...کاهش فاصله فقر و ثروت...» و در سطر آخر همین پاراگراف قید شده:
«برای ايجاد یک تشکل چپ دموکرات و سوسیالیستی گام برمی داريم.»
برای اینکه تضادی بین آرمان «سوسیالیسم» و عبارت «کاهش فاصله» بوجود نیاید پیشنهاد میشود
«...کاهش فقر و ثروت (در شرایط خاصی که جامعه دارد) ...» قید گردد.
چون کار سوسیالیسم کاهش فاصله نیست مگر در شرایط خاصی که هنوز امکان حل مشکل استثمار وجود ندارد.
***
1- «تبعیضهای... نژادی»: کلمه «نژادی» به « نژاد باوری» تبدیل شود. یا حذف گردد. آمدن رفع تبعیضهای ملی-قومی کافیست. نیازی به ذکر واژهی "نژادی" نیست. چون خواننده تصور میکند که منشور، موجودیت چیزی به نام نژاد را قبول دارد. در حالیکه نژادی وجود ندارد و منظور اینجا اشاره به «تبعیض ناشی از نژادگرایی یا نژاد باوری»ست.
اگر احیاناً کسی هم معتقد به وجود نژاد باشد توجهاش را به این توضیح جلب میکنم:
در هیچ جا چیزی به نام نژاد وجود ندارد. همه انسانها از یک ریشهاند. و تمام تفاوتهای ظاهری نتیجه تأثیرات محیط جغرافیاییست. چیزی که «نژادگرایی سیاسی-فلسفی» را میآفریند «ارتباط نابرابر» و «برتریطلبانهی» آدمها با یکدیگر و حاکمیتها با مردم، در عرصههای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادیست.
2- «... حاکمیت را ناشى از اراده آزاد مردم و برای مردم مىدانيم.»
این جمله و ایده را در نظام سرمایهداری میتوان گفت و درست است، اما آن نمیتواند اندیشه یک سوسیالیست در مورد حاکمیت باشد. چون "خود حکومتی" با "حاکمیت برای مردم" تفاوت اساسی دارد. برعکسِ خودحکومتی، در این حاکمیت سلطه و از خودبیگانگی جود دارد. هدف سوسیالیست زدودن آنها با رفع استثمار انسان از انسان است. و حاکمیت نیز در این رابطه برای او معنی دارد. یعنی در رسیدن به خودحکومتی مردم و زحمتکشان.
توضیح:
در جمله پیش نویس، «اراده آزاد مردم» حاکمیت را به وجود میآورد که در خدمت مردم باشد. به عبارت دیگر اراده آزاد مردم خالق حاکمیت است جهت خدمت به مردم. این معنی جمله است.
اینجا حاکمیت که نتیجهی اراده آزاد آدمهاست فنومنیست جدا از مردم، و بالا سر آنها. یعنی حاکمیت پدیدهایست که بعد از خلق شدن بر مردم تسلط دارد هر چند که آفریدهی ارادهی خود آنهاست.
ماهیت این «خود آفریده»، حاکمیت، تسلط است. سئوال این است که آیا چیزی که بر تو «تسلط» دارد یعنی حاکم است، ماهیتاً «بیگانه» با تو (منظور مردم) نیست؟ حاکمیت خود آفریده، بعلت سلطهاش بر مردم، در آنها ایجاد از «خودبیگانگی» نمیکند؟ روشن است که پاسخ پرسشها مثبت است. آیا یک تشکل سوسیالیستی کارش ایجاد «از خودبیگانگی»ست؟
عبارت «... حاکمیت را ناشى از اراده آزاد مردم و برای مردم مىدانيم.» لازم است تغییر یابد.
اندیشه سوسیالیست آن است که «مردم با اراده آزاد، امور خود را خودشان اداره کنند و حاکم بر خود باشند. و حاکمیتی جدا از خودشان و بالا سرشان نباشد. در واقع قدرت در دست خودشان باشد». خودحکومتی داشته باشند، نه اینکه حاکمیتی خلق کنند که جدا از خود و بالا سرشان باشد. و «سلطه و از خودبیگانگی» پدید آید.
در شرایط خاصی میتوان «... حاکمیت را ناشى از اراده آزاد مردم و برای مردم...» دانست و قید کرد. ولی به عنوان تشکل سوسیالیستی لازم است بین ایدهی شرایط خاص با آمال سوسیالیستی تفکیک قایل بشویم و به دو شرایط اشاره کنیم. یعنی روشن کنیم ایده ما مربوط به کدام وضعیت است.
تا جایی که توجه کردم به نظر میرسد دوستان در پیش نویس «ایدههای شرایط خاص» را نوشتهاند ولی از «ایدههای آرمان سوسیالیستی» خبری نیست درحالیکه هدف خود را «ایجاد تشکل چپ دموکرات و سوسیالیستی» بیان کردهاند. مطالب قید شده در نوشته مربوط به شرایط خاص دورهی گذار و بعد از آن است. تشکل سوسیالیستی لازم است دیدگاه سوسیالیستی خود را در مورد مسایل بیان کند. البته به صورت انطباقی.
مثال جهت روشن شدن منظور: میتوان گفت ما به عنوان یک تشکل سوسیالیست خواهان رفع استثمار انسان از انسان هستیم، اما بخاطر شرایط خاصی که جامعه در آن قرار دارد، تلاش میکنیم نخست «فاصله فقر و ثروت» را کاهش دهیم.
در این جملات ایده وضعیت خاص و آرمان سوسیالیسم تفکیک شده و هر دو را نیز بیان کردهایم. و انطباق نیز صورت گرفته است. ضرورت دارد در دیگر مسایل و موضوعات هم چنین متدی به کار رود.
اگر دوست نداریم به ایدههای سوسیالیسم اشاره کنیم بهتر است روشن تر بگوییم که این نظریات فقط مختص شرایط «گذار از حکومت کنونی و بعد از آن است». نطام اقتصادی -اجتماعی نیز سرمایهداریست و اکنون امکان طرح ایدههای سوسیالیستی وجود ندارد. ولی در این حالت واضح است که با «تشکل چپ دموکرات سوسیالیستی» در تضاد قرار میگیرد.
چپ در هر جملهاش میتواند اندیشهی سوسیالیستی را بیان کند و در عین حال نسبت به شرایط خاص جامعه موضع خود را نیز به صورت انطباقی توضیح دهد. توجه را به مثالی که در بالا زدم جلب میکنم.
1- فرمول دوم درست است.
12- «...بین وجه ولایت و جمهوريت نظام، بر تقویت جمهوری خواهی تاکيد داريم.» درستاش چنین است:
«...بر طرح جمهوری خواهی واقعی تأکید میکنیم.»
وجه جمهوریت نظام هم، مفهوم «آخوندی» دارد. تقویت یک چیز آخوندی بسیار مشکلساز است. تصور آخوند از جمهوریت همان است که پیاده کرده و این مفهوم با معنی سکولار جمهوریت متضاد است، هر چند هر دو یک کلمهاند. همانطور که «آمریکا» گفتن آخوند با آمریکا گفتن یک سوسیالیست متضاد است. این همان خطاییست که در شعار «آمریکا ستیزی» برای چپ پیش آمد. و چپ متوجه تفاوت دو معنی متضاد از یک کلمه یا عبارت نشد. منظور اشاره به شعار مرگ بر آمریکاست.
تشکل سیاسی غیرحکومتی آلترناتیو خود یعنی «جمهوریت حقیقی خودش» را مطرح میکند. و بدین وسیله شکاف را عمیقتر میسازد نه اینکه به دام وجه "جمهوری" آخوندی میافتد.
در ماده 13 نیز استقبال از اصلاحات حکومتی و اصلاحطلبان از حکومت رانده مطرح شده که «ایده» درستی نیست. چون حکومت اگر کار مثبت انجام دهد «به وظیفهاش» عمل کرده و این هیچ استقبالی ندارد. هر حکومتی که عهدهدار کاری باشد باید هم آنرا درست انجام دهد و این جای هیچ تشکر و استقبالی ندارد. بل جا دارد فوراً «کمبود» دیگری را مطرح کنیم. بدون اینکه نفس تازه کند.
نیروی مترقی در اپوزیسیون باید همیشه «معترض» باشد. اعتراض به کمبودها، غلطکاریها، وظیفه اوست و نه تشکر و «استقبال و همراهی و همگامی»- ماده 13.
از هیچ چیز حکومتها و دولتها، از هیچ حکومتی نباید حمایت و استقبال و نمیدانم چه و چه کرد. چه دیکتاتوری باشد و چه دموکراتیک فرق نمیکند. فعال راه زحمتکشان و مردم همیشه معترض است. و وظیفهی خود میداند که خواستههای پایانناپذیر مردم را یکی پس از دیگری مطرح کند. بدون هیچ دید مثبتی به هیچ حکومتی. و هیچ اصلاحطلب حکومتی یا از حکومت رانده شدهای. حکومتها همواره باید بدهکار باشند. تا زمانیکه که دیگر نباشند و مردم و زحمتکشان به «خودحکومتی» برسند و امور خود را بدون وجود دولت و دولتها اداره کنند.
این دید مثبتجویی و بدهکاری و حمایتگری و همراهی و همگامی و توجه به عملکرد اصلاحی حکومتها و چه و چه را درست آن است که کنار بگذاریم. این دید غلط کمر معترض را میشکند. هیچ حکومتی و یا اصلاحطلب دینی که برای حکومت اسلامی دوم تلاش میکند قابل توجه نیست چه برسد به اینکه آدم همدلی و همراهی هم داشته باشد که فاجعه است. حکومتها و دولتها تا وجود دارند بدهکار مردماند و باید کار کنند و وظیفه خود را انجام دهند. هر وقت هم کوتاهی کردند باید یقهشان را گرفت و رها نکرد. حکومت وقتی قابل توجه است که دیگر وجود نداشته باشد تا جامعه بتواند به خود حکومتی خویش برسد. اصلاحطلبی که از حکومت رانده شده برای استقرار حکومت اسلامی دوم میکوشد عملا همتای خود حکومت است. اینها همجنس امام 57 شان هستند و ریاکار. بعد از این داعش شیعه، دیگر نباید فریب اصلاحناپذیران از حکومت رانده شده را خورد. آنان هرچه هستند و نیستند مبارک خودشان باد.
13- «ما با پایداری بر موضع اپوزیسیون جمهوری اسلامی...»
نوشته شود: «ما با پایداری بر مواضع خود در مقابل جمهوری اسلامی...»
دیگران مواضع زیادی دارند که برای خودشان خوب و درست است. نه برای شما. آنها دهها و صدها مواضع دارند شما چرا بر مواضع دیگران پایداری میکنید؟ هیچ معلوم است چرا؟!
«... از اصلاحات در عرصه های مختلف سياسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی که در جهت تامين مطالبات مردم و منافع ملی باشد، استقبال کرده و با آن همراهی و همگامی می کنیم.»
نوشته شود: «اصلاحاتی را که در عرصه های مختلف سياسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جهت تامين مطالبات مردم و منافع ملی باشد، مثبت میدانیم.»
نیازی به «استقبال کرده و با آن همراهی و همگامی میکنیم» نیست. حکومتی که اصلاحی انجام میدهد به وظیفه خود عمل میکند. تشکل اپوزیسیونی وقتی اصلاحی دید بیتوجه به آن باید فوری کمبود دیگری را مطرح کند. و الخ. حتی برای حکومت اسلامی دوم خواهان به اصطلاح اصلاحطلب و در واقع اصلاحناطلبان.
19- فرمول دوم درست است. اما «آذری» تبدیل شود به «آذربایجانی» یا «ترک».
جانم با کلمه آذری میخواهید برای خود دشمن درست کنید؟ در آذربایجان ایران، کلمه آذری استعمال نمیکنیم. آتا-بابای ما نمیدانند آذری چیست.
مردم خودشان را ترک (آذربایجان) میدانند. حال دوست دارید نام فارسی انتخاب کنید برایشان، حداقل آذربایجانی(ایران) بنویسید. کلمه آذری را در باکو استعمال میکنند یا در ترکیه، ولی در ایران بین مردم کاربرد ندارد. مردم خودشان را ترک نام میبرند. و محترمانه است که شما هم نام خود مردم را استعمال کنید. و به نامی که خود دارند احترام قایل شوید.
درضمن «حقوق شناخته شده» معلوم نیست چیست. عبارت سربسته و پاکتیست. اصلاح شود مثلاً با «نقض حقوق سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و غیره»
در فرمول دوم عبارت «تبعیض ملی ـ قومی» چنین اصلاح شود: تبعیض ملی ـ قومی(ستم ملی)...
***
دو بند:
شماره 1
میخواهد بگوید از نظام اقتصادی سرمایه دفاع میکنیم. این هم متضاد با ایده « تشکل چپ دموکرات و سوسیالیستی»ست.
این پیشنهاد دهنده بهتر است کلنگ را بر ریشه زند و بنویسید «آقا ما نئولیبرالیست هستیم. والسلام. شد تمام!
شماره 2
غیرضروریست. مفهوم آن در منشور آمده است.
***
بهتر است پیش نویس این نکات را مورد توجه قرار دهد:
1- لازم است «تشکل چپ دموکرات و سوسیالیست» آرمان و برداشت خود را در مورد سوسیالیسم، مختصر در یک پارگراف بیان کند.
2- در پاراگراف دیگری چگونگی انطباق آرمان سوسیالیستی خود را برای دو شرایط گذار و بعد از گذار، توضیح دهد.
3- لازم است تشکل موضع خود را در مقابل مسئله مالکیت، قدرت ، نظام اقتصادی، با در نظر گرفتن مسئله «وجود و عدم استثمار» روشن کند.
بدون پاسخ روشن به این مسایل از تشکل چپ دموکرات و سوسیالیست نمیشود سخن گفت.
***
نام تشکل:
1- سازمان کار
2- حزب کار
3- حزب کار (ایران)
4- سازمان کار فداییان (ایران) یا حزب کار فداییان (ایران)
5- بدون کلمه ایران و فدائیان شاید نام نوینتر باشد. و اگر ایران هم بیاید بهتر است در پایینتر بیاید.
- «حزب کار» بهتر از بقیه است.
با آرزوی موفقیت
آ. ائلیار
02.12.2017
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!