رفتن به محتوای اصلی

اندیشه های سنتی و ظهور گفتمان مدرن در جنبش آذربایجان
20.05.2012 - 18:49

 پس از نشر مقاله های من در مورد جریان موسوم به مهران بهارلی، حمله های این شبکه علیه من و تنی چند از فعالین آذربایجانی حالت عصبی تر و عجولانه تری به خود گرفته است. چیزی که در این میان جلب توجه می کند، حملات مدوام و سیستمیک اعضای شبکه به روشنفکر متشخص آذربایجانی آقای دکتر علیرضا اصغرزاده می باشد. شاید در وهله ی اول چنین به نظر آید که دکتر اصغرزاده به دلیل دفاع از حق آزادی بیان انسان ها، از جمله نویسنده این سطور، مورد غضب آقایان بهارلی ها و دیگر اصحاب سانسور قرار گرفته است. ولی کندوکاو بیشتر در این مورد مسائل دیگری را به میان می کشد که شاید فعالین بی تجربه ی آذربایجانی هنوز به عمق این مسائل و اختلافات فکری زیاد وارد نباشند. در این نوشته سعی می کنم به چند مسئله مورد اختلاف اشاره کنم، با این امید که صحبت ها و مباحث در این عرصه ها بیشتر باز شوند. لازم به توضیح است که دکتر اصغرزاده به دفعات جریان بهارلی و دیگر وابستگان شبکه ی ارواح و اشباح (افرادی که همیشه از نام مستعار استفاده می کنند) را به مباحثه ی علنی و آشکار دعوت نموده است. ولی تا کنون کسی از این جریانات برای چنین مباحثه ای پا پیش ننهاده است.

مسئله چیست؟

در  ایران بعد از انقلاب اندیشه های متعددی حول مسائل ترک ها  شکل گرفته اند. بی هیچ تردیدی  نشریه وزین وارلیق جایگاه ممتازی در شکل گیری گفتمان مربوط به ترکان ایران به خود اختصاص داده است. جنبه های اساسی گفتمان نشریه وارلیق و دست اندرکاران آن از این قرارند: 

ــ مشکلات "ترکان ایران" مشکلاتی فرهنگی و زبانی هستند؛

  • ــ فرهنگ و زبان مقولاتی سیاسی نیستند و نباید نیز سیاسی بشوند؛

    ــ آذربایجان اسم یک مکان جغرافیایی است و نمی تواند در گفتمان ترکان ایران مرکز ثقل واقع شود: در چنین گفتمانی ضرورت دارد که اهمیت به ترکان داخل ایران داده شود؛

    ــ هرگونه خواست سیاسی مانند حق تعیین سرنوشت ملت آذربایجان، حق خودمختاری و یا فدرالیسم برای ایران مسئله "ترکان ایران" را سیاسی می کند و این همیشه و در همه حال به ضرر ترکان ایران است؛

    ــ سیاسی کردن مسئله ترکان ایران امری است به شدت منفی و قابل نکوهش. تا آنجا که ممکن است باید از سیاسی کردن این مسئله خودداری شود، چرا که مسئله ترکان مسئله ای فرهنگی است و ربطی به سیاست ندارد.1

با در نظر گرفتن سرشت فرهنگی و ادبی نشریه وارلیق، سوال های بسیار مهم سیاسی و جامعه شناختی از حیطه ی مباحثه و آنالیز این ژورنال دور مانده اند، از آن جمله:

ــ آیا ترک های ساکن ایران "ملت" هستند یا قوم و یا یک گروه اتنیکی؟

  • ــ مکان و موقعیت آذربایجان در این گفتمان کجاست؟

    ـ آیا آذربایجان صرفا اسم یک مکان جغرافیایی است؟

    ــ آیا آذربایجان حکم یک وطن ملی و شکل دهنده ی هویت ملی برای ساکنانش را ندارد؟

    ــ آیا می شود از "اصطلاح ملت آذربایجان" صحبت کرد، همچنانکه در کشور کانادا از ملت کبک صحبت می شود؟

    ــ از نقطه نظر مبارزات سیاسی و سیاست مقایسه ای، کدام اصطلاح می تواند تاثیر کارسازتری داشته باشد: ترکان ایران، ملت ترک ایران و یا ملت آذربایجان؟

علیرغم احترامی  که به نویسندگان نشریه وارلیق قائلم، باید اذعان کنم که این نشریه تا به حال در قبال این سوالات فوق العاده با اهمیت هیچ پاسخی نداده است.

اینک، نسل جوان فعالین آذربایجانی آموزه های "مکتب وارلیق" در مورد حق تعیین سرنوشت ملت آذربایجان و عدم ضرورت مبارزه ی سیاسی را کاملا غیر کافی تشخیص می دهند و نجات ملت آذربایجان را به عنوان پروژه ای سیاسی مدنظر قرارداده اند. همین جاست که ناکارآیی نگرش های نسل وارلیق به مقولاتی مانند فرهنگ، زبان، نژاد و ملت، خودشان را نمایان می کنند. و همین جاست که اهمیت وجود جامعه شناسان متفکری مثل دکتر علیرضا اصغرزاده روشن می شود. 

پدیده ای به نام علیرضا اصغرزاده

بطور عمومی می شود گفت که در زمینه گفتمان های سیاسی، فلسفی و جامعه شناسانه، دکتر اصغرزاده دارای خصوصیاتی است که بسیاری از متفکرین و تلاشگران نسل اول گفتمان "تورکیسم" فاقد آن بوده اند. برای مثال، نگاهی گذرا به لیست بنیانگذاران و نویسندگان نشریه وارلیق نشان می دهد که تقریبا هیچیک از این شخصیت های مهم تحصیلات عالی در زمینه های فلسفه ی مدرن، علوم سیاسی  و جامعه شناسی نداشته اند. تخصص آن عزیزان بیشتر در زمینه زبان و ادبیات ترکی و نیز تاریخ ایران و تاریخ ترکان بوده است. از طرف دیگر، اکثر این فعالین تخصص های علمی شان را یا در ایران و یا در کشور ترکیه اخذ کرده اند، که به دلیل نبودِ مباحث علمی در مورد مقولاتی مانند ملت، نژاد، قوم، حقوق ملی، نژادپرستی و غیره در دانشگاه های هر دو مملکت، تحصیل کردگان این دانشگاه ها نیز دانش چندانی در این زمینه ها نداشته اند. این مسئله شامل افرادی که بصورت جدی داخل "مکتب وارلیق" نبوده اند نیز می شود. برای مثال، وقتی مباحث به اصطلاح جامعه شناسانه ی آقای مهران بهارلی اول (رافائل بلاگا) را در نظر می گیریم، بی سوادی و بی دانشی محض این فرد را که گویا دریکی از حوزه  های علوم انسانی از دانشگاهی در ترکیه فارغ التحصیل شده است، مشاهده می  کنیم. این شخص چون دانش کافی در این زمینه ها را ندارد، فکر می کند با اضافه کردن صفت های "مدرن" و " دموکراتیک" در ابتدا یا انتهای بحث های به شدت نژادپرستانه و ذات گرایانه، این بحث ها مدرن و مترقی می شوند!

اگر دانشگاه های ترکیه در موقعیتی نبوده اند تا مباحث پیچیده ی نژادپرستی، ملت، قومیت  و غیره را تدریس کنند، آیا می شود از چنین دانشگاه هایی انتظار داشت تا محصول هایی بهتر از مهران بهارلی اول (رافائل بلاگا) ، مهران بهارلی ثانی (داداش قاراقویونلو قیزیل باش)، مهران بهارلی ثالث (حمید د.) و امثالهم به جامعه تحویل دهند؟ این اشخاص فکر می کنند با دزدیدن عقاید دیگران ـ خصوصا دکتر اصغرزاده ـ و اضافه کردن چندین واژه ی "ترک" در آغاز و انتهای هر جمله، هر ننه قمری روشنفکر و متفکر می شود!

دکتر اصغرزاده ولی در دانشگاه های کانادا تحصیل کرده است، کشوری که از نظر آزادی بیان اصلا پرسش برانگیز نیست و دانشگاه هایش حداقل پنجاه سال است که  مقولاتی مانند ملت، قومیت، نژاد، نژادپرستی، فرهنگ، چند فرهنگیتی، چند زبانگی و غیره را بصورت آکادمیک تجزیه و تحلیل می کنند. بر این اساس، اگر بگوییم که نظرات دکتر اصغرزاده روح تازه ای در کالبد به شدت سنتی و "وارلیق زده" ی جنبش آذربایجان دمیده است، سخن به گزاف نگفته ایم.2

 نگرش مدرن در مقابل نگرش سنتی 

نسل وارلیق و پیروان کنونی آن نسل در تجزیه و تحلیل مسائل معاصر آذربایجان عاجز مانده اند. دلیل این عجز بسیار واضح و ساده می باشد: نسل وارلیق هیچوقت از منظری سیاسی به آذربایجان و مسائل آن ننگریسته است. اصلا آذربایجان به مثابه وطن ملی در ادبیات این نسل هیچ وقت هیچ جایگاه قابل توجهی  نداشته است. نسل وارلیق همیشه اولویت را به مسائل "ترکان ایران" داده است، و مسائل "ترکان ایران" را نیز همیشه "غیر سیاسی" قلمداد کرده است. چگونه می شود از ادبیاتی که هیچوقت ادعای سیاسی بودن نداشته و در مقام تجزیه و تحلیل مسائل سیاسی "ملت آذربایجان" برنیامده، انتظارات سیاسی داشت؟ این سوال به ویژه  متوجه بعضی از جوانانی است که کورکورانه راه حل مسائل آذربایجان را از اندیشه ی تورکیستیِ وارلیق چی یان و یا اندیشه های نژادپرستانه و ضدآذربایجانی بهارلی چی یان می جویند. جریانات و اشخاصی که حتی هم اکنون نیز قادر نیستند اصطلاح "ملت آذربایجان" را  بر زبان و قلم بیاورند، چگونه می توانند چنین مقوله ای را تعریف و تفسیر کنند و راه حل برای مسائل و مشکلات عدیده ی آن ارائه دهند؟!

دکتر اصغرزاده گفتمانی ارائه داده است که "ملت آذربایجان" و خواسته های برحق سیاسی آن ـ از قبیل حق تعیین سرنوشت ـ را در مرکز توجه قرار می دهد. جریان سنتی اعتقادی به "ملت آذربایجان" ندارد تا حق سرنوشت او را نیز قابل بررسی بداند. در عوض، این جریان انرژی اش را به بررسی موضوعات غیر ضروری و به لحاظ سیاسی مبتذل مبذول داشته است، از آن جمله: املای آذربایجان باید با "ذ" باشد یا "ز" ؟ ما آذری هستیم یا ترک؟ چلوکباب ریشه ی ترکی دارد یا فارسی؟ جریان سنتی صدها صفحه بر سر مقولات مبتذل مثل موارد بالا سیاه کرده است و انرژی برخی جوانان پر احساس را نیز چه بسا که در راه همچو بحث های بی ارزشی تلف نموده است. حالا بیایید بحث های مذکور جریانات سنتی را با مباحث مدرنی که دکتر اصغرزاده مطرح کرده است و ذیلا می آیند، مقایسه کنیم: 

ــ شعور ملی و پروسه ی ملت شوندگی آذربایجان

  • ــ ملت آذربایجان و مسئله حق تعیین سرنوشت

    ــ ملت آذربایجان و مشکل استعمار داخلی در ایران

    ــ هویت اتنیکی (ترک)  و هویت ملی (آذربایجانی)

    ــ ملت آذربایجان در پروسه ی جهانی شدن

    ــ اتنیک ترک، دیاسپورای آذربایجانی و راسیسم آریایی

چنانکه از سرفصل ها و تیترهای بالا معلوم می شود، گفتمان دکتر اصغرزاده مرکزیت و محوریت را از اصطلاح غیر دقیق و غیر کانکرت "ترکان ایران" گرفته و به آذربایجان و ملت آذربایجان داده است. در یک سخنرانی اخیر تحت عنوان "ایدئولوژی چیست؟" دکتر اصغرزاده در تعریف کجایی آذربایجان می گوید:ـ شهر تبریز را به عنوان مرکز قرار بدهید و بعد تمامی مناطق، شهرها، دهات و قصباتی را که به این شهر متصل هستند و دارای اکثریت ساکنان ترک می باشند در نظر بگیرید؛ این سرزمین آذربایجان نامیده می شود بعلاوه دکتر اصغرزاده در این زمینه  برای اولین بار از واژه ی دیاسپورا هم استفاده کرده است تا اشاره کند به شهرهای کوچک، قصبات و دهاتی که مثلا در مناطق کردستان، فارسستان و غیره وجود دارند ولی حالت به هم پیوستگی با سرزمین ملی آذربایجان را ندارند. برای نمونه ایشان می گویند که ما نمی توانیم بین تبریز و ترک های خراسان یک کریدور نامرئی بکشیم. بنابراین باید قبول کنیم که ترک های خراسان حکم دیاسپورای آذربایجانی در بین ملت فارسستان را خواهند داشت و بالعکس.  درواقع با این نگرش دکتر اصغرزاده از کسانی انتقاد می کند  که برداشتی غیر مدرن و غریزی از ملت دارند و می خواهد توضیح دهد که با غریزه و احساسات نمی شود در قرن بیست ویک دست به تعریف سازی در مورد مقولاتی مانند ملت، قومیت و امثال آن زد. کسانی که از اصطلاح "ملت ترک" در پهنه ی ایران صحبت می کنند برداشتی غیر مدرن و غریزی از مفهوم ملت دارند. ملت مدرن در رابطه با سرزمین ملی تعریف می شود و این یعنی "ملت آذربایجان".

سوال اساسی این است که چرا بعضی از وارلیق چی ها و همه ی بهارلی چی ها از بکار بردن اصطلاح "ملت آذربایجان" این همه وحشت می کنند و سعی دارند به هر نحوی که شده انسان هایمان را نسبت به افکار مدرن، علمی و رئالیست متفکرینی مثل دکتر اصغرزاده بدبین کنند؟

مسئله نژاد و نژادپرستی

علاوه بر مطرح کردن این مسائل در سطح ایران و آذربایجان، دکتر اصغرزاده مسئله ی آریانیسم و نژادپرستی در ایران را با صدایی رسا در ادبیات جهانی نیز مطرح کرده است. طبق گفته ی دکتر رضا براهنی، کتاب دکتر اصغرزاده در مورد "راسیسم آریایی، فاندمنتالیسم اسلامی و چالش گوناگونی ها در ایران" اولین اثری است که مسئله ی ستم ملی در ایران را در زبان انگلیسی به صورتی  جامع  و گویا مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است. 3

با معرفی مبارزه ی ملت آذربایجان به عنوان مبارزه ای ضد استعماری و ضدراسیستی، دکتر اصغرزاده ماهیت مترقی جنبش آذربایجان را در کانون توجه جهانی قرار داده است. وارلیق چی ها، بهارلی چی ها و دیگر جریانات سنتی نگر در این راستا چه کرده اند؟ آیا غیر از این است که گفتمان جنبش را و خود جنبش را هر چه بیشتر به سوی ترک پرستی و نژادپرستی سوق داده اند؟ و آیا این امر منجر به عقیم ماندن جنبش نخواهد شد؟ کدام جنبش را در جهان سراغ داریم که بر اساس تأکید بر قومیت و قومیت پرستی به همه خواسته هایش رسیده باشد و موفق شده باشد؟

قشر روشنفکر و آزادیخواه

بدین سان ما در مقابل دو نوع دیسکورس در رابطه با جنبش آذربایجان قرار گرفته ایم: گفتمان سنتی تورکیسم بر محور مسائل فرهنگی و زبانی ترکان ساکن ایران؛ و گفتمان مدرن و دموکراتیک که حق تعیین سرنوشت ملت آذربایجان را در مرکز پروژه ی سیاسی خود قرار داده است. گفتمان اول به شدت سیاست گریز و محافظه کار است؛ در صورتی که گفتمان دوم تماما سیاسی، اجتماعی، ملی و فرهنگی است. در گفتمان اول جایی برای مباحثی مثل حق تعیین سرنوشت، مبارزه ی ضد استعماری  و مقاومت رهایی بخش وجود ندارد؛ در صورتی که گفتمان دوم خودش را بر اساس چنین مبارزاتی تعریف می کند. گفتمان اول با تاکید نژادپرستانه بر عنصر قومیت، دیگر حوزه های ستم را نادیده می گیرد و همه چیز را از پشت عینک "ترکیّت" نگاه می کند؛ در صورتیکه گفتمان دوم ترکیّت را به مثابه یک هویت اتنیکی می نگرد؛ ملت آذربایجان را جامع تر، کامل تر و خیلی بیشتر از عنصر قومیت ارزیابی می کند و حوزه ی ستم نژادی را به ستم های اقتصادی، جنسیتی، جغرافیایی، و دیگر عرصه های زندگی ملت آذربایجان ربط می دهد. تعریف گفتمان اول از مقوله ملت تعریفی است بر اساس غریزه، خون  و ژن: بر اساس این نگرش همه ی دارندگان ژن های ترک و خون ترک که در گستره ی ایران پراکنده اند ملت ترک ایران هستند، صرف نظر از اینکه آنان خودشان را ترک بدانند یا ندانند ــ مثلا آنانی که اجدادشان سه ـ چهار نسل پیش در مناطقی مثل خراسان، اصفهان، تهران و غیره سکنی گزیده اند. در حالی که گفتمان مدرن و دموکراتیک ملت را نه بر اساس غریزه و خون بلکه بر اساس سرزمین مشترک (آذربایجان)، وطن ملی مشترک (آذربایجان) و دیگر خصیصه های ملی مانند زبان، فرهنگ، تاریخ و غیره تعریف می کند؛ واژه ی ترک را در حد یک کاتگوری هویتی اتنیکی قبول می کند؛ ترک های ساکن ایران را به مثابه ی یک گروه اتنیکی می شناسد و آذربایجان را در کلیت خودش به مثابه ی یک ملت تعریف می کند.

حرف آخر 

دوستان عزیز، تفاوت هایی را که اشاره کردم درواقع قطره ای هستند از دریا. امیدوارم جوانان و روشنفکران آذربایجان جنوبی این موضوع ها را هر چه بیشتر بشکافند و آن ها را به موضوعات اساسی گفتمان آذربایجان تبدیل کنند. جریانات ارتجاعی سعی می کنند نیروی ما را سر بحث های مبتذلی مثل "املای آذربایجان"، "آذری در مقابل ترک" و "شأن نزول چلوکباب" تحلیل ببرند. برماست که با سرپا نگه داشتن بحث های اساسی و ریشه ای در حرکت آذربایجان جنوبی جلوی عوام فریبی عناصر مرتجع و بعضا ناآگاه را بگیریم و نیات ناسالم آنان را افشا کنیم. 

پی نوشت ها: 

1. برای مثال نگاه کنید به مصاحبه های پروفسور جواد هیئت در لینک های زیر:

http://www.youtube.com/watch?v=z84-UmGILCk

http://www.youtube.com/watch?v=yPwoEFDrn1g&feature=relmfu

http://www.youtube.com/watch?v=9_MFWtSyXfs&feature=relmfu

2. علاقمندانمی توانند به بیش از 20 سخنرانی دکتر اصغرزاده در زمینه های ملت، نژاد، نژادپرستی، ایدئولوژی، گلوبالیزاسیون و غیره از طریق لینک زیر دسترسی داشته باشند:

http://drasgharzadeh.blogspot.ca/

3. دکتر براهنی در تجلیل از کتاب دکتر اصغرزاده می گوید:

"There is no doubt in my mind that this is the most comprehensive and exhaustive study in the English language of the roots of the plight of oppressed nationalities in Iran. The book will allow academics, literary theorists and professors, politicians and journalists--as well as laymen--to acquire an in-depth knowledge of what systematic oppression can inflict upon cultures which could have flourished."--Reza Baraheni, Professor of Comparative Literature, University of Toronto

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناشناس

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.