در ماه سپتامبر هستیم و وقایع تلخ گذشته ، مناسب است که به همین دلیل بازنگری کلی به وقایع گذشته داشته باشیم و نتیجه کلی را به حوادث اخیر مانند میانمار و یا داستان حججی نیز تعمیم دهیم
باشد که راهگشا باشد و مقبول افتد.
ممکن است تصور کنیم هیچ گاه مورد شست و شوی مغزی قرار نمی گیریم اما باید دانست که هر روز خواسته یا ناخواسته تحت تاثیر محسوس یا نامحسوس شست و شوی مغزی قرار داریم.
عصر حاضر عصر مطبوعات، رسانه و ارتباطات است. دنياي كنوني ما عرصه تاخت و تاز وسايل ارتباط جمعي ازجمله راديو، تلويزيون، ماهواره، تلفن همراه و اينترنت مي باشد. هر لحظه در هر كجا مي توان با هر نقطه اي از جهان كه بخواهیم ارتباط برقرار كنیم . ورود به دنياي مجازي و يا به عبارت بهتر زندگي در محيط هاي مجازي امري بديهي به شمار مي رود و ازشاخصه هاي مهم رسانه هاي پست مدرن این است که به راحتي در اختيار افراد با سلایق مختلف اجتماعي قرار گرفته و به مرور ميزان كنترل خانواده ها و مدارس بر آموخته هاي نسل جديد و نيز كيفيت و جهت گيري هاي آموزشي و تربيتي خانواده ها، مدارس و جامعه را متأثر ساخته است.
امروزه اطلاعات به عنوان یک منبع مهم ثروت و قدرت، نقش مهمی در تبادلات و معادلات سیاسی و اقتصادی جهان ایفا می کند . گسترش روابط اقتصادی ، جهانگردی ، توسعه جمعیت ، پیشرفت سریع تکنولوژی مخابراتی و انفورماتیک ،تبادل اطلاعات را نیز سرعت بخشیده است. اکنون دستیابی به قدرت امواج و ماهواره ها ،کشورها و سازمانهای بزرگ جهانی را صاحب نیرویی مقاومت ناپذیر نموده که جهان را تحت سیطره خود گرفتهاند. دولت ها و قدرت های بزرگ ، مقاصد خود را از طریق این ابزار موثر و پر قدرت دنبال می کند تا جایی که جهان به عرصه تاخت و تاز رادیویی وتلویزیونی با اهداف خاص مبدل شده است.
امروز جهان متاثر از پدیده هایی شده که اکثر جوانب و زوایای حیات بشری را تحت تاثیر خود قرار داده است. از مهمترین این عوامل میتوان به تکنولوژی اطلاعات و علم ارتباطات اشاره کرد . این دو مقوله نوید بخش زندگی نوین و آغازگر عصر جدیدی هستند که درآن انسان دیجیتال معرف زندگی اجتماعی در کره خاکی خواهد ، از اینرو باید اذعان داشت که آماده نمودن اذهان بشر بالاخص در کشورهای جهان سوم و در حال توسعه ، امری لازم و حیاتی شده است. استعمار فرانو و سلطه گری نوین بر اساس تغییر در جهان بینی، فرهنگ، باور ها، بینش های سیاسی پایه گذاری گردید . محور اساسی و مهم این استعمار ، سست کردن پایه های اتحاد و تقابل با تشریک مساعی ، تشدید اختلافات داخلی ، بی تفاوت سازی نامحسوس ولی عمیق مردم استوار گردیده است. تئوریسین ها و طراحان سیاست های استعماری، با استفاده موثر از تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی دائما بر افکار عمومی جهان نفوذ میکنند. این امکان در دوران استعمار کهن و استعمار نو کمرنگتر بود اما با رشد و توسعه تکنولوژی تغییرات قابل ملاحظه ای در عرصه های گوناگون علوم و مدیریت فکر انسان صورت پذیرفت و استعمارگری به شیوه جدید فراگیر شد.
اینترنت دنیا را به دهکده ای مبدل نمود بطوری که از هر کجای این دهکده میتوان از دیگر نقاط نیز باخبر بود و در همین حال برای مدیریت آن برنامه ریزی کرد.
رشد و توسعه تکنولوژی سرعت انتقال اطلاعات را چندین برابر نمود.برقراری تماس مستقیم با مخاطب به از بین بردن قرنطینه های سیاسی، تبلیغاتی، فرهنگی و اطلاعاتی حکام بومی انجامید و در همین راستا نیز افکارسازی و تاثیرگذاری بر اذهان عمومی و جنگ روانی اهمیت بسیار یافت که بهیچ وجه قابل مقایسه با گذشته نیست. متاثر ساختن اذهان عمومی، جنگ های روانی، تبلیغاتی و فرهنگی بالا گرفت که در مقایسه با جنگ های نظامی و اقتصادی از هزینه های کمتر و تاثیرات بسیار بیشتری برخوردارند و اکنون حکومت بر اذهان شاید مهمترین وجه از وجوه استعمار فرانو باشد.
باید مد نظر داشت که جنگ روانی در جهت تضعیف روحیه مقاومت و تحمیل اراده استعمارگر بر افکار عمومی نقش اساسی را ایفا میکند و از منظر دیگر در استعمار فرانو قوانین و مقررات بین المللی و تدوین خط مشی و سیاست های کلان جهانی، ایجاد کنوانسیون ها و الزامی ساختن اجرای آنها توسط کشور های جهان سومی یا در حال توسعه از یک سو و نفوذ در سازمان های بین المللی و رهبری این سازمان ها از سوی دیگر ، در دستور کار استعمار نوین قرار دارد.
چارلز پرس ویچ اسکات ِ انگلیسی اولین سردبیر نشریه گاردین می گوید:
امور مقدس اند و تفاسیر آزاد است . وی برای مطبوعات به عنوان یکی از وسایل ارتباط جمعی دو نقش کارکرد بیان می کند اول اطلاع رسانی و دوم بیان عقاید ولی مهمترین نقش رسانه ها فرهنگ سازی در یک جامعه است که میتواند فرهنگهای مختلف راتغییروباعث رشد فرهنگ جدیدی در جامعه شود
رسانه جمعی شکلی از رسانه است که به منظور دسترسی به حداکثر تعداد مخاطبین طراحی شده است. این رسانه ها شامل تلویزیون، فیلمها، رادیو، روزنامه، مجلات، کتابها، بازیهای ویدئویی و اینترنت است. طی قرن گذشته، مطالعات بسیاری انجام گرفته تا تأثیرات رسانه جمعی بر روی مردم سنجیده شود و بدین ترتیب بهترین تکنیکها و فنون برای تأثیرگذاری بیشتر کشف گردند. از این مطالعات علم ارتباطات پدید آمد که در بازاریابی، روابط عمومی و عرصه سیاسی مورد استفاده وسیع قرار می گیرد. ارتباطات جمعی یک ابزار ضروری برای حفظ کارآمدی یک دموکراسی و یا ابزاری ضروری برای ابقای دیکتاتوری است.
آدولس هاکسلی در کتابش یعنی پیشگفتار جهان شگفت انگیز نو می نویسد: نیروهای غیرشخصی که ما تقریبا هیچ کنترلی بر روی آنها نداریم همه ما را در مسیر کابوس جهان نوین به جلو میرانند و این هدایت غیرشخصی به طور آگاهانه از جانب نمایندگان سازمانهای تجاری سیاسی تسریع میگردند. این نمایندگان تعدادی تکنیکها و فنونهای جدید را ابداع کردهاند تا افکار و احساسات تودهها را به نفع یک گروه اقلیت دستکاری نمایند.
یکی از این عوامل، برجسته سازیست که بیانگر تاثیرات قدرتمند رسانه هاست . توانائی رسانه ها در اینکه به ما بگویند ، که چه مواردی مهم و قابل توجه هستند . از سال ۱۹۲۲ ، والتر لیپمن نویسنده و نخبه آمریکایی برنده دو بار جایزه ادبی پولیتزر، در کتاب افکار عمومی ، نسبت به قدرت رسانه ها در ارائه و شکل دهی تصاویر ذهنی به عموم هشدار داده بود . وی می نویسد در راستای بررسی کارکرد برجسته سازی رسانه ها ، آنها تلاش کردند تا به رابطه میان آنچه که رای دهنده ها در یک اجتماع به عنوان موضوع مهم مطرح می کردند و محتوای واقعی پیامهای رسانه ای مورد استفاده در رقابت انتخاباتی ، دست یابند. لیپمن توده مردم را با یک "جانور بزرگ" و یک "گله سرگردان" مقایسه میکند که بایستی توسط طبقهای حاکم هدایت شود. او طبقه ممتاز حاکم را اینگونه توصیف میکند: "طبقهای متخصص که منافعشان، فراتر از ناحیهای محدود است".
طبقه مذکور متشکل از افراد خبره، متخصص و دیوان سالار(بوروکرات) است. طبق نظر لیپمن، نخبگان یا همان طبقه ممتاز، ماشینی هوشمند هستند که از نقصهای موجود در سیستم دموکراسی و البته با توسل به حیله برای پیشبرد اهداف خودشان استفاده می برند و "گله سرگردانِ" پر سر و صدا و ویرانکننده (مردم) نیز نقش خود را ایفا میکند ، با علاقه، کارهای طبقه ممتاز را تماشا میکند ولی در تصمیمگیریها دخالت ندارد ، زیرا تصمیمگیری وظیفه مسئولین است و البته هر کسی نمیتواند عضو گروه مسئولین باشد. بنابراین، رسانههای جمعی و تبلیغات، ابزاری هستند که باید از جانب نخبگان برای حکومت بر عامه، بدون به کار بردن اجبار فیزیکی، به کار روند. یکی از مفاهیم مهم مورد استفاده لیپمان عبارت "تولید رضایت" است که به طور خلاصه یعنی مدیریت و کنترل افکار عمومی به نحوی که پذیرای برنامههای نخبگان باشد. همانگونه که گفته شد لیپمان بر این اعتقاد است که توده مردم صلاحیت لازم برای استدلال و اتخاذ تصمیمات در مورد مسائل مهم را ندارد. بنابراین نخبگان باید در راستای "منافع خودشان" تصمیم گرفته و سپس این تصمیمات را برای اجرا شدن به تودهها بفروشند.
همانگونه که میدانید قدرت اقتصادی و سیاسی در آمریکا در دستان "نخبگان حاکم" متمرکز شده است که اغلب شرکتهای چند ملیتی مستقر در آمریکا، رسانههای ارتباطاتی بزرگ، بانفوذترین بنیادها، دانشگاههای خصوصی بزرگ بوده و بخش اعظم خدمات و تسهیلات عمومی را کنترل میکنند. یکی از این موسسات شورای روابط خارجی است که نقطه اتصال کلیدی بین شرکتهای بزرگ و دولت مرکزی است . لیپمن ، یکی از بنیانگذاران این شورا یا همان سی اف آر بوده که از پر قدرتترین و متنفذترین کمیته مشاوران سیاست خارجی جهان است. تأسیس سازمان ملل، صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی از پروژههای همین شورا است . دانستن این واقعیت، باید تا حدودی به شما در درک چگونگی تفکر طبقه ممتاز در مورد به کارگیری رسانههای گروهی، کمک کند. برخی از اعضای کنونی شورای روابط خارجی عبارتند از دیوید راکفلر، دیک چنی، باراک اوباما، هیلاری کلینتون،کشیش اعظم کلیسای آونجلیکی آمریکا و همچنین برخی مدیر عاملان شرکتهای بزرگ مانند سی بی اس ، نایک ، کوکاکولا و ویزا هستند.
در عصر ارتباطات، رسانهها بدون اجازه وارد خانههای مردم میشوند، ذهن و مغز آنان را در محاصره میگیرند و بهصورت غیرارادی و با شیوههای عوامفریبانه، افکار و دید آنان را به مسیر دلخواه منحرف می نمایند. در گذشته، زمانی که تغییرات بر مردم تحمیل میشد، آنها به خیابانها میریختند، اعتراض میکردند و حتی کار به شورش میانجامید. دلیل اصلی این برخورد و مناقشه این امر بود که تغییرات اغلب به وضوح توسط حاکمان اعلام شده و از جانب مردم نیز فهمیده میشدند. این تغییرات ناگهانی بودند و تأثیرات ناشی از آنها به راحتی قابل تحلیل و ارزیابی بود. امروزه، زمانی که گردانندگان میخواهند بخشی از برنامههایشان توسط مردم پذیرفته شود، از طریق حساسیتزدایی این کار را انجام میدهند. این برنامه که ممکن است در تناقض با منافع عامه باشد از طریق فیلمها ، ویدئوهای موسیقیایی (که این پیام را جذاب و سکسی میسازند) یا اخبار به تدریج و آهسته و با تکرار مداوم به جهان معرفی میگردنند. پس از اینکه افکار عمومی به مدت چندین سال در معرض این برنامه قرار گرفتند، گردانندگان به صورت علنی مفهوم مورد نظر را به جهان اعلان میکنند و به خاطر برنامهریزیهای روانی قبلی، افکار عمومی با بیتفاوتی و انفعال ، پذیرای آن میشوند. این قبیل ترفندها از علم روانشناسی نشأت گرفته اند و این موسسات سالها با هزینه های گزاف روی پروژه های روانشناسی تحقیق میکنند. با گذشت زمان بیشتر واضح میشود که مردم بیتفاوت و جاهل مانعی بر سر راه این حاکمان نیستند ، بلکه وجودشان برای یک رهبری فراگیر مطلوب و حتی ضروری است. یک جمعیت نادان و غافل حقوق خود را نمیداند، نمیخواهد که به فهم بیشتری از وضعیت دست یابد و فقط تقلید کرده و از الگوها پیروی میکند. فرهنگ عامهپسند نیز با برنامه هایی که ذهن را بیحس میگرداند به تغذیه و افزایش این جهل و غفلت دامن میزند. یک رسانه هدفمند میتواند توجه میلیونها تن را جلب نموده و نظرشان را به یک رویداد به صورت هماهنگ تغییر دهد. این سیستم قادر است که مسیر جنگ را عوض کند یا دولت و رییس جمهور و پادشاه را با کمترین هزینه ساقط یا به قدرت رساند.
استعمارفرانو در کنار زرادخانه نظامی ، از رسانهها نیز چون سلاحی برای به بردگی کشانیدن ملتها بیشترین سود را برده و میبرد. به هرجایی که قصد دستاندازی دارد، ابتدا با گسیل نمودن تبلیغات و استفاده از شعارهای دهان پرکن مانند «آزادی بیان»، «آزادی مطبوعات» و «دموکراسی»، زمینه ذهنی را برای تجاوز و اسارت ملتها آماده میسازد و این رویه را بعنوان مقرون بصرفه ترین و ساده ترین راه برای رسیدن به اهدافش میداند .چندین دهه است به تجربه دریافتهاند که یکی از موثرترین ابزار تحمیق و شستشوی مغزی مردم، استفاده مدیریت شده از رسانه است. سرنوشت لیبی ، صدام و... مثالهای بارزی از این جریان هستند.
نوام چامسکی در مقاله ای تحت عنوان ده روش برای اغوای مردم بواسطه رسانههای جمعی می نویسد:
عنصر اصلی هدایت جامعه عبارت است از انحراف توجه مردم از مشکلات اساسی و تصمیمات محافل سیاسی و اقتصادی از طریق اشباع دائمی فضای جامعه با اخبار و اطلاعات مربوط به مسایل کم اهمیت اجتماعی . روش انحراف اذهان عمومی از این جهت بسیار حایز اهمیت است که امکان کسب آگاهیهای جدی در عرصههای متفاوت من جمله اقتصاد ، روانشناسی و غیرو را از شهروندان سلب میکند.
ابررسانه های استعماری آنهایی هستند که شاهرگهای اقتصادی جهان را در چنگ داشته و بزرگترین شرکتهای انحصاری و کارخانههای تسلیحاتی و شرکتهای نفتی را در اختیار دارند. آنان با استفاده از سرمایه هنگفت، تجهیزات مدرن، وسایل پیشرفته و با استخدام کارمندان مجرب ،واقعیات جهان را منطبق با منافع از پیش تعیین شده پوشش میدهند و بر جریان تبادل اطلاعات بخصوص در کشورهای جهان سومی و در حال توسعه تسلط کامل دارند.
این رسانه ها غالبا مردم را در بلاتکلیفی و بیاعتمادی به وضعیت فعلی و ترس از آنچه که ممکن است در آینده در انتظار او باشد، غرق میکنند.اخبار متناقض نیز ساختار شناساییِ اوضاع را برای عوام در ابهام فرو می برد و در این میان،به همان جهتی که از قبل برایش تعیین شده قدم میگذارد.
این تاکتیکها چنان متنوع هستند که گاه تشخیص آنان براحتی میسر نیست و در قالبهای متفاوتی بروز پیدا کرده و به خورد ِ مخاطب داده میشوند که بطور مثال به برخی از این فنون اشاره شده است از جمله:
- برچسب زدن یعنی بهره کشی از جمله تروریسم ، نقض حقوق بشر ،بنیاد گرایی و غیرو
- تلطیف و تنویر مطالب البته بصورت جهت دار که مقاصد استعمار را برآورده سازند و براحتی نیز توسط عوام تایید شوند
- گاه بصورت تصدیق طیف خاص جلوه میکنند مثلا با حمایت اشخاص معروف ( سیاستمداران ، هنرمندان ، ورزشكاران ، مذهبیون و ... ) از فرد یا جریانی خاص ، بطوریکه حمایت یك جانبه انها از فرد یا گروهی خاص باعث تحریف افکار عمومی شده و نتیجه را دلخواه گرداننده میکند.
- نشر شایعات كه می تواند بخشی از واقعیت نیز باشد و ضریب نفوذ این شایعات نیز ارتباط معنی داری با درجه ابهام و اهمیت موضوع دارد و بزبان ساده هرچه مبهم تر ، با نفوذتر
با پیشرفت تکنولوژی و البته گسترش مطالعات در حوزه ارتباطات و روانشناسی ، روز به روز بر گستردگی این شیوه ها افزوده میشود.
در این رابطه باید تاکید نمود هیچ تعریفی از افکار عمومی وجود ندارد که همگان آنرا پذیرفته باشند. امروزه به رغم انبوهی از تعاریف، پژوهشگران افکار عمومی دست کم در این مورد با یکدیگر فصل مشترک دارند که افکار عمومی مجموعه های از افکار فردی درباره یک موضوع مورد علاقه مردم است.آنها اغلب بر این باورند که افکار می تواند بر رفتار فردی ،گروهی و سیاست دولت تاثیر گذار باشد
رسانه های جمعی در تمامی مراحل شکل گیری افکار عمومی از آغاز تا داوری های مردم نسبت به این پدیده همگانی نقش فعال دارند. آنها با گرد آوری و انتشار اطلاعات و اخبار آگاهی های لازم را در حوزه های مختلف اجتماعی در میان مردم ایجاد می کنند و با جذابیت بخشیدن به مطالب و موضوعات مورد نظر به برخی از مسایل، فوریت و ضرورت بیشتری می بخشند. شاید با خواندن این سطور روشن تر گردد که چرا در مملکت شیعه زده ما ، نظام همواره مخالف وجود ماهواره و یا اینترنت آزاد است و این مسئله را به دید امنیتی می نگرد چرا که نمی خواهد در دیکته کردن ِ اهداف خود به مردم خللی ایجاد شود و یا رقیبی جدی داشته باشند تا در وضعیت استریل عقیدتی ایجاد شده ، به تنهایی جولان دهد.
اکنون دیگر مخاطبان محدود به چند شبکه تلویزیونی نیستند و با توجه به گستردگی شبکه ها و خط مشی های متفاوت آنان، این بیننده است که با توجه به علاقیاتش دست به انتخاب میزند و این انتخاب بیننده ، مستلزم سرمایه گذاریهای عظیم بتوسط سازنده و گرداننده آن شبکه هاست که یقینا اهداف خاص را دنبال میکند تا با سرمایه گذاری خود به منافع از قبل تعیین شده دست یابد و غالبا می بینیم که دستهای پنهانی در ورای پرده تلویزیون چه از نظر سرمایه و چه از نظر اهداف وجود دارد . از همین روست که نظام حاکم بر ایران چون یارای ِ رقابت با این ابررسانه های قدرتمند جهانی را ندارد پس به سانسور متوسل میشود. سانسور باعث میشود که بسیاری از لایه های پنهان اجتماع و سیاست مستور بمانند چرا که تبادل خبر را محدود و یا دستکاری میکند.در جمهوری اسلامی و یا هر دیکتاتوری دیگری ، سانسور رسانه های اجتماعی و اینترنت دلایل زیادی دارد که این دلایل میتواند نسبت به نوع حاکمیت متفاوت باشد.
برخی از این دلایل در روزنامه یا شبکه های اجتماعی زیاد چرخیده و بیان شده اند که به خلاصه ای از برخی دلایل اکتفا می نمایم:
- بنظر من یکی از اصلی ترین دلایل سانسور در کشورمان ، افزایش اطلاعات جوانان در باب مذهب بوده است. وجود شبکه های تلویزیونی و گروههای اجتماعی باعث شده است که ذهن پرسشگر جوانان ارضا شود و با بسیاری از خرافاتی که بتوسط ملا منتشر و تکثیر شده است به مبارزه و نقد می نشیند در نتیجه روز به روز بر تقدیس نمودن خرافه مهر بطلان زده و اراجیفی که توسط ملایان منتشر میشود را به سخره می گیرد و همین دلیل باعث شده که روز به روز از ارزش و اعتبار ملا و تقدس گرایی در میان جوانان کاسته گردد.
- با نگاهی به شرایط جامعه خودمان میتوان شکاف ارزشی درسبک زندگی مردم و خصوصا جوانان را مشاهده کرد . الگوی دو چهرهای که در چارچوب خانه و در چارچوب جامعه بسیار متفاوت رفتار می کند و ظاهرمی شود. این شکاف باعث دوری نسلها و به ویژه جوانان از طبقه حاکم جامعه شدهاست. نسل جوان ایران اکثریت جمعیت کشور را تشکیل می دهند و از آنجا که نمی توانند نیازهای مختلف خود را از رسانههای داخل کشور و به ویژه تلویزیون و سینما تامین کنند، الگوهای لازم در حیات اجتماعی را از خارج می گیرند و کنجکاویها و مقایسه ها نیز به طبع فزونی می یابد.
- از سویی فلسفه وجودی شبکه های اجتماعی ، تشکیل و پیوند گروه های اجتماعی بر محور مشترکات اعتقادی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است، بسیاری از شبکه های اجتماعی در اینترنت نیز با انگیزه سازماندهی کردن گروه های اجتماعی مجازی با تکیه بر اشتراکات مختلف شکل می گیرند. پیدا است که اعضای این اجتماعات مجازی با پیوندهایی که با یکدیگر دارند، در مجموع به دنبال تحصیل یک هدف مشترک در دنیای واقعی که غالباً هدفی سیاسی، اجتماعی یا فرهنگی است، هستند که میتواند برای نظام خطر آفرین باشد.
- شکوفا شدن و بروز خرد جمعی از مزایای دیگر شبکه های اجتماعی است . نیروی تفکر و ذهن کاربران شبکه اجتماعی، به مدد تعاملات مجازی و بهره گیری از ابزارهای اینترنتی با یکدیگر ترکیب و همراه می شوند و نیرویی عظیم با قدرت پردازشی بالا پدید می آورند که میتواند در تجزیه و تحلیلها بسیار نکته بین باشد
- با گسترش اینترنت امکان عبور از مرزهای جغرافیایی و آشنایی با افراد در جوامع و فرهنگ های مختلف در سرتاسر گیتی با این شبکه ها میسر شده که باعث ارتقا اطلاعات عمومی کاربران گردیده است
- انتشار سریع و آزادانه اخبار و اطلاعات منجر میشود به افزایش قدرت تحلیل جمعی ، تقویت روحیه انتقادی ، هم فکری ، سازمان دادن فعالیتهای سیاسی - اجتماعی ، انسجام و مشارکت مردمی که گاه بسیار موفق عمل کرده و میکنند.
با همه این اوصاف هنوز هم شاهدیم که از پارازیت و پلیس سایبری گرفته تا پریدن در خانه مردم و وارسی پشت بامها با هلی کوپتر ادامه دارد چرا که افزایش آگاهی و اطلاع از حقوق انسانی برای مردم مزیت و برای حکومت نقطه ضعف محسوب میشود . به زعم من ، استعمار فرانو از این کشاکش بسیار متنفع میگردد چرا که از یکسو با قدرت خود در رسانه ها القائات متعددی را به افکار عمومی منتقل میکند و با تبلیغات و جاذبه های متعدد ، بتدریج مردم را مطلع تر و یا مثلا به مصرف گرایی سوق داده و صاحب محصول نیز برای شناخته شدن و افزایش فروش ، ناگزیر است که هزینه زیادی صرف کند . در این راستا نظامهای حقوقی و اخلاقی حاکم بر جامعه از کنترل نظام خارج و باعث اختلال در نظام موجود میشوند لذا حکومت دیکتاتوری مجبور است برای مهار نمودن این مقوله، متحمل پرداخت هزینه های بسیاری مانند خرید دستگاههای مولد پارازیت ، راه اندازی شبکه های ماهواره ای و غیرو گردد که در نهایت سودش به جیب گرداننده اصلی میرود و در این میان بازنده اصلی مردم هستند که منابع و سرمایه های ملی خویش و البته برخی مزایای سنتهای جامعه را به باد داده اند. . در نتیجه این تقابل بین نظامات سنتی و فناوریهای نوین افراد با یکسری رفتارها، نیازها و عوامل جدید روبهرو میشوند که نیازمند زیرساختهای مناسبی هستند که وجود ندارد و همین تقابل میتواند به افزایش جرم و جنایت منجر گردد
در کشورهای پیشرفته آسیایی مانند کره جنوبی و ژاپن ، نظامها قادر بوده اند که تعادل مناسبی بین سنت و مدرنیته ایجاد کنند و مردم نیز همیاری فراونی نموده اند که همین تعادل، فاکتور بسیار مهمی در جلوگیری از بروز ناهنجاریهای اجتماعی بوده است. حال باید پرسید در جامعه رو به گذار امروز ما تا چه میزان به تعادل میان این دو عنصر سنت و مدرنیته پرداخته شده و مردم چه میزان به آن تن داده اند؟
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید