رفتن به محتوای اصلی

گروگیری چپ
11.08.2017 - 12:08

پروژه ای که تحت نام وحدت چپ در حدود یک دهه پیش آغاز شده است همچنان ادامه دارد. در این مدت سه دوره رئیس جمهوری در آمریکا و ایران تعویض شده است. آنچه که تحت عنوان بهار عربی آغاز شد، با آزادی قابل توجهی در تونس، حمله به لیبی و تبدیل آن به حاکمیت قبیله ای دینی بخش های مختلفی از افراط گرایان اسلامی، رهائی مصر از گروگان گیری سیاسی  توسط اخوان المسلمین بوسیله یک حاکمیت امنیتی سکولار، و جنگ فاجعه بار سوریه ادامه یافته است. این پروسه  در شرف از هم پاشیدگی داعش پس از کشتار صدها هزار شهروند سوری ظاهرا در راستای استقرار یک ثبات نسبی به پیش میرود.

 پروژه وحدت چپ  ایران همچنان بر سنگر خویش پابرجا ایستاده و آب در هاون میکوبد. این پروژه  بر پایه های درک مسئولانه ضرورت تاریخی تشکیل آن از طرف تمامی نیروهائی که با پوست و گوشت خود به این ضرورت رسیده بودند آغاز گردید. سالهای سال این پروژه توسط نیروهائی به گروگان گرفته شده بودند که آنر به تریبونی برای تبلیغ و ترویج سازمانی و گروهی خویش تبدیل کرده بودند. کسانی که نه تنها به وحدت با سازمان اکثریت اعتقادی نداشتند، بلکه تلاش میکردند در ائتلاف با همدیگر این سازمان را از هم پاشیده و بخش هایی از آن را به سمت خود، یا ائتلاف با خود بکشانند.

در طرف مقابل، نیروهای بلوک آزادی، سوسیالیسم و تحول اجتماعی، توسط جریانی که میخواست پرچم سوسیالیسم و آزادی را از زیر قبای اسلامی آقایان کروبی، میر حسین موسوی و حسن روحانی در آورده و به احتزاز در آورد به گروگان گرفته شده است. آنهائی که هنوز هم وقتی مورد سوال قرار میگیرند، از آرمان و پلاتفورم سوسیالیستی و تحول اجتماعی پائین نمی آیند ولی وقتی موقع موضعگیری مشخص سیاسی میرسد، از استراتژی حمایت و انتقاد از حکومت جمهوری اسلامی ایران پای را یک قدم هم جلوتر نمی نهند.  حاصل کار این میشود که پس از گذشت زمان ده ساله پروژه وحدت چپ، اکنون در نقطه ای قرار دارد که اگر این بار به وعده های داده شده باور کنیم، اگر کنگره ای برگزار گردد، ممکن است از درون آن یک اساسنامه و منشوری بیرون بیاید. در مصاحبه نادر عصاره در این رابطه می اید که "منشور و اساسنامه در دستور کار کنگره قرار دارند ولی تدوين برنامه در دستور کار کنگره نيست و احتمالأ به کنگره های بعدی محول خواهد شد".

در دهه گذشته با توجه به تحولات کلانی که در مقیاس بین المللی صورت گرفته است که به گوشه هائی از آن در بالا اشاره شد، در رابطه با پروژه وحدت چپ هم کمیسیون های تدوین اساسنامه و منشور تشکیل شده اند و فعلا کمیسون تدوین برنامه در دستور کار نمی باشد. با این استدلال هدف از تشکیل کنگره ای که از یکسال و نیم قبل  قول آن داده شده بود و قرار بود شش ماه پیش تشکیل گردد و حالا معلوم نیست چه موقعی در آینده تشکیل گردد، تصویب  دو سند منشور و اساسنامه در دستور آن خواهد بود. تازه این در شرایطی میباشد که کش و قوس های نظری نیروها را در جهات مختلف به پراکندگی نکشاند.

بحث های تئوریک، سیاسی و نظری در این باره بصورتی مداوم در ده سال گذشته ادامه یافته است. این بار هم بدون کوچکتری توجهی به گذشت زمان، در اندرون حبابی در ماورای زمان و مکان ها، تکرار مکررات این بحث ها بصورتی نمایشی در دنیای مجازی تکرار خواهد شد. چرا چپ ایران در این آچماز ساختاری سیاسی گیر کرده و قادر نیست خود را از آن نجات دهد. چرا تلاش های دهها و بلکه صدها نیروی چپ دلسوز که عمری را در این راه نهاده اند قادر نیست تا این دیوارهای یخین این حباب را شکسته و گام های استواری در راه حرکت به پیش بردارد؟ آیا چپ ایران توسط نیروهائی به گروگان گرفته نشده اند که آخرین اولویتی که در این مورد برای آنها ممکن است مطرح باشد شکل گیری یک جریان سوم آلترناتیو چپ میباشد؟ چه نیروهائی و به چه شیوه هائی در مقابل شکل گیری آلترناتیو قدرتمند سیاسی، برنامه ای و ساختاری مستقل نیروی چپ در جامعه ما میباشند؟

امواج حرکت نوینی از نیروهای چپ و عدالت اجتماعی در شرایط به بن بست رسیدن نئولیبرالیسم در مقیاس جهانی، مشابه آنچه که مارکس در مانیفست کمونیستی به آن می پردازد یک بار دیگر امروز در حرکت می باشد که عمدتا نیروهای جوان را در مقیاس جهانی به ارتش جبهه تحول عمیق پیوند می دهد. هنوز گرمای این حرکت نوین قادر نگردیده است تا در حباب های یخین انجماد چپ ایران تاثیری بگذارد. چطور شد که چپ ایران در روند پاسخگوئی به ضرورت پیوند، وحدت و یگانگی در چنان آچمازی گیر کرد که نتیجه آن بعد از بیش از ده سال تلاش در این خلاصه می شود که "کمیسون اساسنامه و منشور تشکیل گردیده است"، و "منشور و اساسنامه در دستور کار کنگره قرار دارند ولی تدوين برنامه در دستور کار کنگره نيست و احتمالأ به کنگره های بعدی محول خواهد شد".

لنین در کتاب های "چه باید کرد"، "یک گام به پیش دو گام به پس" ، "بیماری کودکی و چپ روی" و دیگر مقاله هایش به کرات شاخص اصلی و اساسی قابلیت نزدیکی، همکاری و وحدت نیروی های سیاسی را در موضع سیاسی آنها نسبت به حاکمیت سیاسی تعریف میکند. آیا بخشی از نیروی چپ که صحبت از سوسیالیسم، آزادی، عدالت اجتماعی و حاکمیت قانون مدنی میکند، ولی هویت تاریخی سیاسی خود را کاملا در اندرون محدوده مواضع جناح معروف به اصلاح طلب حکومتی تعریف میکند، هر چقدر هم صحبت از این بکند که آرمان سوسیالیسم و تحول سیاسی اجتماعی را نمایندگی میکند، آیا واقعا قادر خواهند بود تحول سیاسی را در ایران نمایندگی بکنند؟ آیا وعده سوسیالیسم آنها را باور کنیم، یا حمایت استراتژیک آنها از خط امام را؟

پروژه وحدت چپ پس از سالهای تلاش قادر شد تکلیف خود را با نیروهای تنگ نظر و دگم چپ تا حدودی یکسره نماید. ایا این بار هم قادر خواهد بود تکلیف خود را با اصلاح طلبان اسلامی درون خویش یکسره نماید؟ این کار اگر از دست نسل قبل از سال پنجاه و هفت بر نیاید، نسل جوان بعد از پنجاه و هفت این کار را خواهند کرد.

 

دنیز ایشچی    05/08/17

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

دنیز ایشچی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.