رفتن به محتوای اصلی

گفتمان مذهبی، برابر چالش ما
31.07.2017 - 19:18

فرمان دیکتاتوری با گوش های تیز و باز گفتمانی سروکارندارد. و دیالوگ آزاد و گسترده در حکومت خودرأی شیعی موجودنبوده و نیست. و حتی برای سران مخالف اش هم از دیر باز بارها وفا نداشته و اصولا نیز چنین ظرفی در این بساط یکه تاز وجود خارجی و قانونمدار برای احقاق حقوق مخالفان دور و نزدیک ندارد. برای نمونه از نمودار خفقانزده درونی حاکمیت آن که بیانگر نبود گفتمان آزاد مذهبی ست ما، یکی از سران فاسد پیشین رژیم یعنی بقائی را داریم و دیدیم، که با بریدن زنجیر اسارت بیاری پول زبان بسته "20 میلیاری"بسرقت رفته ی مردم، و سپس رهاشدن از زندان، او آشکارا بی واهمه و حق بجانب، چه فحاشی هائی به کل نظام اجرائی ـ حقوقی ـ قضائی نکرد؛ و بسان فنر بریده یکباره دررفت و همه چیز خودکامگی ولایت و روحانیت و حکومت و دولت را زیر پوشش حمله به شخص روحانی به سخره و لجن کشید. و بخود حق داد که بنام یک سرکوب شده ی دستگاه ظلم، آبروئی برای استبداد مذهبی نگذارد و نگذاشت. آیا فریاد بقائی و پشتیبانی مشائی و احمدی نژاد از او، مسخرگی فضای بسته گفتمانی نیست! که فقدان خود را نه برای ما، بل در میان سرکردگان رهبری و مخالفانش نیز چنین بی پروا نشان داد که موجود نیست؟ و تراژدی بقائی آنرا بسان سناریوی روحوضی های سنتی نشان داد. پرسیدنی ست! اگر این استعداد اختناق و سانسور با لقائی چنان می کند که مصلحت نظام را فراموش می کند پس، با مخالفان بیرون از بیت چه ها که نکرده و اگر بتواند نمی کند و نخواهدکرد؟

 

بنا برین، ساختار کاست ملا ـ مکلائی، سیاست فردی ـ ولائی و قوانین مرتجع مذهبی ـ و به اصطلاح آسمانی بعنوان مبانی لایتغییر آن، ما را ناگزیر به گذر از کلیت رژیم خودکامه می کند. هماهنگ با آن ما به یک جابجائی زیرساختی و با همراهی و همیاری نیروی های مردمی ـ کارگری در آن نیاز مبرم داریم، ضرورتی که ما را به یک تشریک و تعهد اجتماعی و به تبع آن تحول لازم وادار ساخته و می سازد. فراروئی ایکه بتواند آهنگ پویش و شکوفائی علمی و صنعتی را در دنیای رقابت هموار و هدفمند سازد. و پایه دگرگونی های بزرگ سیاسی و همزمان اقتصادی که مسئله حیاتی دیروز و امروز ما بوده و برجامانده است را بدون حاکمیت مذهبی سپری کند. این مهم نیز بی گمان جز با وجود فضای باز دمکراتیک و گفتمان سرزنده و رنگین، و البته قانومند، متضاد و طبقاتی میسر نیست. اما تلاش برای پیدائی و ایجاد فضای" گفت و شنود آزاد" در کوران خفقان مذهبی حال، آنهم با ابعاد تسلط تجربی آخوند به رگ نرم و خام مردم، و نفوذ شیوه های سیستماتیک مجرب موجود نظام، که پیوسته خردورزی و تحولگرائی انسانی را تحقیر و سرکوب کرده و می کند، توان پراکنده ما هیچگاه نمی تواند در برابر اینهمه ابزارهای منحرف و مخرب ریاکاری آخوندی ـ رسانه ای ـ سنتی که رژیم ده ها هزار از آنها را یکجا در دست دارد، و قرن ها در اعماق سلول های ناخودآگاه نسل در نسل ما برای شان جای خوش برپاکرده است، چالش انسامدارانه ی ما بدون زدودن این نظام فریبکار هرگز کارگرنمی افتد. اگر جز این می بود، که نیست. آنگاه می شد اندک اندک در ژرفای و پهنای اندیشه هوشیار و هسته مرکزی آن بنام دمکراسی و دخالت مردمی راه یافت. و مردم را از فرهنگ فردی، مذهبی و بخواب برده شده ی بنیادگرائی های هولناک بیدار ساخته و کم کم بیاری خود آنها آسیب پذیرترها را دورکرد. و پس از آن بنای خودمدیریتی انسانی و مترقی و طبقاتی را همزمان و توامان کلنگ زد و ساختمان آنرا با برنامه سازمان داد و بدست خودشان پیشبردندگان سپرد.

 

اهداف کوچک و کلان ما با اراده ی اجتماعی و همبستگی آگاهانه و سراسری ست که می باید آموزش یابد و آموزانده شود. و همچون لاک پشت می بایید خستکی ناپذیر و بی وقفه در میان موانع فراوان ساختار ولائی و خاستگاه های دشمنی افکن مذهبی ـ ولائی پیش رود، تلاش کند و در جویش ناهنجاری ها و پویش راهیابی های تازه ایستا و استوار باشد. و بتواند در بین راه و با امیال توده ها، کوره راه های تاریک و سخت را درنروردد، و برای بسیج بیشتر نیروی خود که 99%هایند با افشاگری ها و روشنگری های "تفسیربرندار و روشن" چنان شور و شگفت انگیز بخش جوان و نوپا ما را تشویق به شناخت تاریخ و همفکری ها سازد، که هرکدام از آنها خود با راهکارهای فردائی واقف شوند و همگامان را شناسائی کند و با راهبردهای خویش اراده جمعی روشنگران و روشنفکران را بتواند بهتر از پیش برای بخش آسیب پذیر پانینی ها، با دانش خود نورپردازی کرده و بیاری توان توده ای خود آنان، و همگان، گذر از اشکال استبدادها را از بیخ و بن در افکار مردم ریشه کن کند.

 

وجود چنین ایده راهگشا و گفتمان اجتماعی، و لازمه ی تدارک چنان فضای باز خردورزی" دمکراتیک" بی گمان با بقای ساختار مذهبی چه با و بی ولایت باشد، ممکن، متحول و کارآمد نیست. هرایده اصلاحاتِ اعتدالی، یا تعقیب مواضع جنبش سبز، اعتدالی و تدریجگرایانه رفرمیست های مذهبی، پیش از همه با راهبردهای لازم امروزی و حضور مستقل مردمی، گفتمان آزاد و دخالت واقعی ایده ها در ظرف سیاسی بزرگ فردا سازگاری ندارد و نمی تواند منافع کلان اجتماعی طبقاتی کشور رنگین فرهنگ ما را برتابد؛ و خیره سرانه بر علیه مصالح شیعی خود قیام کند. نه اینساده لوحی ست. زیرا قوانین مذهبی و دستگاه قضای او در تضاد و تناقض آشکار با آزادی عقیده و وجدان، سکولاریسم و هرگونه تبعیض ستیزی هاست. ممکن است در اینجا و آنجا گفته شود که رفرماسیونرهای مذهبی، یا این طیف های رانده شده از خلافت بسیار متفاوتند، و دعوی قانونمداری و وابسته به پشتوانه رسیدن به اهداف مردمی اند! پس باید از اینان صادق اش پرسید: مگر خمینی بیش از همه بیاری همین فریب مردم، و وعده های دروغین آلهی به آنها نبود که بسرعت ماه نشین شد؛ به دهان همه مشت کوفت؛ و گورش هم همینک میلیاردها دلار را در دزدکده ی آخوندی بسادگی بلعیده است!؟ نه دیگر ساده نگری بس است. زیرا، تناقض ما با این رژیم در بنیاد حاکمیت مذهبی ست و ما خواهان چنان چالش متفاوت و فرامذهبی ایدئولوژیک هستیم که او ما را در چشم انداز سرخوردگی کنونی یاری همگانی دهد و بتواند پاسخگوی رشد اراده ی آزاد، آگاه، طبقاتی، اجتماعی و رنگین مان باشد. و برای رسیدن به آن جز، خواست جدائی دین از دولت راهی معقول و مطمئن و سرراست برای اپوزیسیون فدراتیو و پلورال و متکی به مردم و نه غرب و امپریالیسم و صهیونیسم میسر نیست. همزمان بر خلاف سیاه لشگربازی های آخوندها، ما نیاز به حضور زنده مردم، دخالت گسترده و مستقیم کارگران در سیاست، و همبستگی آزادانه ملت ها، مذاهب و فرهنگ های مردمی باهم داریم، تا همگی و در کنار هم بتوانیم با اهرم های متنوع و مقتدر سیاست مردمگرای خود ایران را دگرگون کنیم. و با یافتن و ساختن یک ظرف مرتبط ایده ها و راهکارهای فرارویائی و زمینی، همگی سهمی در گذر از بیدادگری و فساد مذهبی و تنگدستی و برچیدن نابرابرهای برکول کشیم، و به بقای مردم سالاری یاری رسانیم. و بتوانیم با این توان و ابزارهای مستقل و توده ای خود به عمر استبدادها پایان دهیم. حکومت، دولت و ساختار امامت شیعی برای ما مردمان سرکوب شده ی شاه و شیخ جز جواز تنگدستی، گرسنگی و خودکامگی ما به آنها معنائی نداشته است. هردو ساختار شاهی و شیخی در این میدان خونین و چرکین و ننگین برای ما جز کمینگاه مرگ با اهرم همین اسلام و اعدام هایش نبوده، که توسط سرسپردگی خود ما به آنها این ببهکاری و خودبزرگ بینی ها مهیا و فراهم نگشته اند. خودفریبی که زندگی عمومی ما را با دستان خود جز بر سر پرتگاه فردی و الهی آنها  نگذاشت. هر تئوری تحول مراحلی و نوبتی این طیف های اصلاحی و اعتدالی و سبزی مذهبیون و دلایل شان برای ما وعده های سرخرمن خمینی و امام زمانی ست که دیگر نخ نما شده اند. گذر از کلیت رژیم در دستور مبارزه ی توده ای ـ کارگری ماست.

بهنام چنگائی 9 مرداد 1396

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهنام چنگائی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.