رفتن به محتوای اصلی

برزخ جدائی دین از دولت
25.06.2017 - 14:28

دیپلماسی فرقه ای و دشمنی افکن، شرایط بحران اقتصاد رانتی و سیاست سرشکسته ی ایران آخوندی عملا به نقطه نهائی رسیده که دیگر بازگشت پذیر بسود و سوی کلیت نظام فرتوت نیست. زیرا، پس از 38 سال کلاهبرداری ملائی و ریاکاری مذهبی، اینک لایه های گسترده ی جوامع متعصب بیدار شده، آگاهی از منافع اجتماعی و ستیز مستقل طبقاتی آنان شفاف تر گشته و جنگ بی پایان قدرت و ثروت جناح های درونی و بیرونی حاکمیت تمامیتگرا پیوسته به آن دامن زده، و بسهم خود در این روند بلند کاملا، پلورالیزه شده و نفس اراده ی مستقل دولت، پس از دهه ها جنگ دولت و رهبر، امروز آشکارا بدنبال استقلال سیاسی از دین می باشد. حالا کلیت نظام دینی میان دوانتخاب بقای گذشته، و فراروئی بسوی آینده گیرکرده، و به تبع آن سرکردگان حناح ها در حال آردکردن سنگ های زمخت عقیدتی همدیگرند. از آن مهم تر اینکه: منافع حیاتی سران جناح های حکومت از یکسو، و ناآرامی و آشوب کارگران و شهروندان و جوانان تنگدست، بیکار و بجان آمده در برابر آنها از دیگرسو، بیش از هرزمانی قطب بندی شده و صف های متشکل و همه سویه آنها اگرچه خام، ولی تکوین ایجابی یافته، و پاسخ عاجل خامنه ای ـ روحانی را می خواهد که به روشن ترین اشکال ممکن خود، بارها برابر کنش و واکنش لازم و تاریخی هرکدام ایستاده و در این مقطع موضع روشن، نو، سازش ناپذیر و درخورِ زمانه ی حال را می جوید. این مسیر تنگ دو راهی و تصمیم گیری برای سپری شدن و گذر از "دولت دینی" یا بقای آن، گره کور ما و کل رژیم است که عمری بدرازای حکومت دارد.

بی گمان گرانندگان ریز و درشت رژیم مغز خر نخورده اند که هنوز ندانند حداقل نیمی از مردم تنگدست و چپاولشده ی ما بدلیل فقر و بیکاری و ستم هولناک قضا مذهبی، تشنه بخون این فرقه و کاست حکومتی"ملا و مکلا "ی فاسد، خودرأی و جاهطلب است. خامنه ای با مافیای سپاهی و بسیجی اش، روحانی با توکل بستن به 24 میلیون رأی دهنده اش هردو، می دانند که این بار هیچکدام از آنها نخواهندتوانست بسادگی مردم طاغی را به آرامش و سکون و امید بی هوده دعوت کنند. و این درست بمعنی آغازِ پایانِ ریاکاری و آشکاری فصل سرمای سیاست عقب نشینی ها و مقطع تاکتیک های تدافعی داخلی و جهانی ست. ناگزیر، هریک از دو طیف مدعی رهبری، چه خامنه ای یا روحانی، با گره هزارتوی سیاست و اقتصاد"اچمز"اسلامی رودررویند؛ و صراحتا به ناتوانی استعداد رژیم در حل معضل های فراوان پی برده اندک. و خصوصا روحانی که زیر یوغ رهبر جز، پادوئی گوش بفرمان کاره ای نبوده و نیست؛ بهتر می داند که اینک زمانش رسیده و مجبور است اصل نزاع تاریخی و پیوسته کپک زده نظام دینی با دولت های تاکنونی را برجسته تر "شفاف" کرده، و بعنوان راهکار پایه ای گذر، از برزخ کنونی را بنام خود کشف و بدست 24 میلیونی ها بنا کند. و بی کم و کاست "مارتین لوتر جهان اسلامی" شود. بنابرین می باید اصل را زدودن دخالت دین در دولت بداند و با پشتوانه زور سنبه مردمی، خواست استقلال دولت را به رهبر مرتجع و تمامیتخواه بپذیراند و راهبرد آنرا را بنام خویش آغازکند.

در واقع امر، امروز دیگر برزخ و یا دوراهی جدائی دین از دولت نیازمند چاره یابی فراایدئولوژیک، کثرتگرا و فرامذهبی ست. تعارض و تناقضی ریشه ایکه بحران دولت دینی و دولت مستقل را بیش از هرزمانی پیشاروی خود روحانی، طیف او و جناح های گمراه سبز رفرمیست مذهبی گذارده است. این ستیز بلند بیش از همه، راه چاره ی خود را در برابر روحانی قرارداده که در واقع اندکی جسارتی فراآرمانی ـ دینی از او می خواهد! تا بتواند پشتیبانی مردمی را به میدان مبارزه دمکراتیک سیاسی اقتصادی توامان بکشاند. وجود این برزخ و چالش پیرامون زدودن آن، و واقعیت تاریک و خونین جنگ درونی 38 ساله ی سران آن جز، با روشنائی دانش زمینی، خردورزی و کار مشترک سکولار و اراده سازمانیافته ی طبقاتی قابل حل، تغییر و تبدیل به اصول راهبرد انسانی متصورنیست. ابتکار و ابداع طیف های اعتدالیون سبز و اصلاح طلبان بنفشی، تنها این می تواند باشد که بیاری این "روشنائی بخشی" برخیزند و پیش از همه حکومت دینی را معضل اصلی امروز ببیند و بنامند؛ که عملا هم می بینید و می دانند؛ اما جسارت گذر از منافع فردی و گروهی و مذهبی خود را ندارند. در حالیکه، زمینه ی رفرماسیون اسلامی ِناگزیر می بایست، توسط خود این جناح سرکوب شده ی رانده از خیمه پایه ریزی شود که لااقل از دوره خاتمی، با شقاوت تمام خفه شده است. آیا روحانی بنفش و دارودسته های سبز تمامیتخواه 88 جرأت و استعداد بیان این واقعیت را دارند؟ به باور من نه! موسوی و کروبی تا همینک که اسیر آقا هستند، همچنان مدافع راه خمینی و قانون بی اساس او بوده و ظاهرا هستند. خامنه ای و طیف مدافع او همچنان به راه حل تلفیق دین و ولایت و دولت پایبنداست و بر عکس ضرورت زمان عمل می کند، چراکه در راهپیمائی روز قدس و علیه مصلحتچی خود و با توهین روحانی نشان داد و در عمل جز به خشونت پایبندنیست.پرسش! تاکتیک روحانی چه خواهدبود و طیف او کدام شیوه ای را برخواهدگزید؟

تضاد کهنه ی دین و دولت، سرکوب خواست اراده ی دمکراتیک و نادیدن و نابودساختن مصلحت اجتماعی ـ طبقاتی کارگران و توده ها عمری بیش از حاکمیت شیخی دارد؛ و به عصر پهلوی ها برمی گردد؛ پدر و پسر جزو همین اراده فوق بشری، شاهانه و سیاست اراده گرایانه ضدمردمی بوده اند. اما در فاز سیاست آخوندی ـ ولائی، این هجوم همه جانبه دین در زندگی حتی پوشیده خصوصی راه برده، و حاکمیت نرمش ناپذیرتر و کله شق تر بجان نان، کار و آزادی مردم افتاده، و نمونه اش در هیجچای جهان بسان ایران رایج نبوده و مادر خشونت داعشی می باشد. قهر کوری که از دوره "بازرگان ـ بنی صدر" پا به حیات تازه نهاد. و ناگزیر مقاومت در برابر آن هم به شکل خام توسط طالقانی ، بازرگان و بنی صدر برابر خمینی پا به هستی ناسازگاری گذاشت. ولی این ستیز خام و مقاومت ها و چالش های هردوسو، در روند و هویت یابی خود با اندکی تفاوت یکسان و همگرایانه بود. و عملا نشان می داد که راه چاره بیرون از دین است و نه در ذات دینی. گمراهی و یا فریبکاری که توسط روسای جمهوری اسلامی به انحائ مختلف تحریف می شده و در مجموع همگی گواهی می دادند که: "اسلام دمکراتیک" خلاء موجود است و نه قوانین اسلامی و تلفیق دین و دولت! بهمین خاطر هیچکدام از این سران دولت ها استعداد فراروئی گذر از حکومت مذهبی را باورنداشت؛ چراکه ضرورت آنرا بعنوان راهکار نمی پذیرفت؛ چون روسای جمهوری تناقض و تعارض را در دخالت دین و دولت نمی دیدند. این جنگ ملاها و مکلاها تا به امروروز ادامه داشته است. نه خاتمی، نه رفسنجانی، نه موسوی ـ کروبی، نه احمدی نژاد و نه روحانی هیچکدام نخواسته اند پشت به منافع اقتصادی ـ سیاسی بادآورده ی خویش کنند. و اخلاقمدارانه و انساگرایانه روند چاره جوئی را در جدائی دین از دولت ببینند و بشناسانند و بار این چالش سخت را برکول کشیده و بکارگیرند. در تمام مقاطع دولت های پیشین، رئیس جمهور جز مطیع اراده ی دین و سرکردی دینی " ولایت فقیه مطلق" نبوده است. در این بازی همیشه باخت دولت ها، انسان و یا به اصطلاح امت هیچ بوده است.

پرسش برزخ کنونی! یا دادن پاسخ به انتخاب راه فردای برابری خواهانه و ساختار رنگین کمانی سکولار ـ فدرال، تنها از رد هرگونه بیراه های سکتاریستی ـ مذهبی ـ فردی می گذرد و کاملا بدور است؛ و چالشی ست که کلیت رژیم فاقد توان همگامی و همراهب آن است. و وظیفه تنها در گروه اپوزیسیون مترقی، چپ و کمونیست می باشد. مقابله ی راه جویانه ایکه متکی به خواست و اراده ی توده ها و طبقه کارگر است. و کاملا بیرون از توان تمام مذهبی های ریز و درشت و دیدگاه های قهرمانگرا راست ملی مذهبی می باشد. چراکه: مبارزه برای دگرگونی و ساختن ساختار دیگر و انسانمدارانه، تنها کار توده ها و حفظ دستآوردهای آن جز به مدیریت طبقاتی اجتماعی کارگران و توده ها وابسته نیست. جای گمان بی هوده ندارد که ساختار فردائی ما بیش از همه سکولار خواهدبود. اما این به تنهائی پاسخگوی ناهنجاری ها و نارسائی های و تضادهای قطبی شده، بی شمار و وامانده از هردو ساختار شاهی و شیخی نیست و نخواهدبود. دمکراسی سیاسی جز با دمکراسی اقصادی متصور نیست. سکولاریسم ضرورت تاریخی ست؛ اما زدودن نابرابری ها مکمل آزادی عقیده و وجدان می باشد. شکم گرسنه، کجا می تواند طعم دمکراسی را دریابد؟  چپ ها و کمونیست ها در ذات تفکر و تعهد خود به منافع اجتماعی و طبقاتی وابسته اند، و ناگزیر می بایست سکولار بنگرند و ایدئولوژیک نباشند و فراملی بیندیشند. هماهنگ با آن به برابری های طبقاتی، عقیدتی، فرهنگی، ملی، جنسی و جنسیتی هم پایبندند که ساختارهای ناسیونالیستی، شوینیستی، راشیستی و پانیستی جای در آن ندارند.

بهنام چنگائی4 تیر 1396

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهنام چنگائی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.