رفتن به محتوای اصلی

علاّمه ربيعي از تولدتا شهادت (قسمت اوّل)
24.06.2017 - 16:16
تفسیر از:
احسان فتاحی

 

قبل از اينكه به بحث وبيوگرافي زندگي علامه استاد ربيعي ازتولد تا شهادت ، كه ان شاءالله قصد دارم درچندين قسمت درطول انتشارمجله راوي آن را بصورت مقاله اي  دراختيار خوانندگان گرامي قراردهم چند نكته از تواضع وفروتني هاي ايشان را در پيش مقدمه لازم ميدانم وآن اين است كه اين شخص متفكرودانشمند بلندپايه ايي بود براي اهل سنت ،اما فروتني ايشان كه در وجودش نمايان ميكرد، هيچگاه آن را به رُخ كسي نكشيدند وبه آن غرور وتكبر نورزيده وگمراه نگشته بلكه سرفرازو پيروزمندانه به ملكوت اعلي پيوست.
لذا اين خصوصيات نيك ايشان راهمه آگاه  نبودند واينجانب با تلاشهاي  مداوم ومستمر خود و رفت وآمد باخانواده محترم ماموستا ودوستان ونزديكانشان ودستيابي به دفترخاطرات استاد چه درپاكستان وچه در ايران وديگر نقاط اطلاعاتي كسب كردم ووقتي كه تمام خصوصيات اين شخص بزرگوار براي خود بنده آشكارا شد تازه متوجه شدم بعد از بيست سال كه ازشهادت اين بزرگوارميگذردوما چقدر نادان بوديم كه اين انسان سرشار ازتواضع راهيچگاه درك نكرديم واورانشناختيم.
وبايد بگوييم
رفت و رفت و رفت آهِ سردِ من.           مُرده پرستيم ما،چقدرپستيم ما
گزيده سخنان وصحبتهايي كه با حوصله خويش ميخوانيد، كه همانگونه در ابتدا گفتم بصورت بخش بخش خدمت عزيزان آرائه ميدهم.
مختصري ازاحوال رادمهر بزرگ ميدانهاي مبارزه ونبرد ،مرد دين وعمل ، نويسنده بزرگ، شاعر، ورزشكاري تنومند وپرنيرو، مردي بزرگ هيكل، چهارشانه، وبا ابهت ، متواضع ، وخاشع، سخنراني چيره دست وزُبده، نترس وشجاع ،عالم ودانا ، خوش برخورد وخوش زبان وخوشنويس، مجري برنامه راديو كُردي كرمانشاه وخصوصيات ديگر وبالاخره حافظ قرآن ونايب قهرمان جهان درسال ١٣٤٥،استادشهيد محمد ربيعي (رحمة الله عليه) مي باشد كه نزديك به بيست سال هست ازعدم وجود مباركش داغي برسينه داريم ، كه نپرس ونگو.
همانطور كه استاد ربيعي ميفرمودند اين مردم ما ارزش واهميت زندگان را درك نميكنند وبيشتر به فكر مرده هاهستند و واقعاً نيز اين چنين بود زيرا تا وقتي كه ايشان زنده بودند ارزش والا وبزرگ منشي ايشان را در نمي يافتيم وهمينكه از دارِ فنا به دارِ بقا شتافتند- آه حسرت ها بر دلها نشست- وواقعاً اين مردم ما، مرده پرستند وبايد گفت:
بلاخره چه بايد كرد، آبي كه از جوي رفت به جوي باز نمي گردد وحال كه ايشان نيستند كتابهايشان، اشعارشان، نوارهايشان ،خاطراتشان ، يادگارهايشان وآثارشان به جاي مانده كه بايد به نحوه احسن از آنها استفاده نمود نه اينكه در گوشه طاقچه ها وخانه ها گرد وغبار بخورند حال كه ايشان درقيد حيات نيستند بايد زنده كرد نام او را ، راهش را، واهدافش را بايد ادامه داد تا همه بفهمند و بدانند كه ربيعي ازكجا آمد ،چگونه آمد ،چه كرد، وچگونه رفت واما درسخنراني كه استاد سيري بعد ازعروج ايشان در مسجد شافعي زردوئي (يكي ديگر ازمساجد اهل تسنن در كرمانشاه) ايراد نمودند كه به ياد دارم با صراحت تمام خطاب به مردم مي فرمودند، كجايند آنهايي كه ... و كه ... وكه ... ودر پايان سخنراني خود را باجمله اي خاتمه دادند ، وبلاخره حرف هايي فراوان وچه زيبا مي سرايد بزرگ مرد، حافظ شيرازي كه:
اي دوست بپرسيدن حافظ قدمي نِه
زان پيش كه گويند از دارفنا رفت
همه مردم كرمانشاه وكردستان خاص وعام ،استاد ربيعي را مي شناختند وشايد كمتر كسي پيدا شود كه صداي گرم ايشان، همان نصيحت ها وپندها وحرف هاي شيرين را از برنامه هاي كُردي راديو كرمانشاه نشنيده باشد. أكثريت به سخنان ايشان گوش مي داده ونكته ها فرا گرفته اند وفايده ها برد ه اند.
ازسال ١٣٤٥تا زمان حياتشان در راديو كرمانشاه هفته اي دو يا سه برنامه شامل نصيحت ها، پندها وگفته هاي ادبي وهنري رابا صداي گرم وزلال وآسمانيش براي علاقمندان برنامه هايش پخش مي نمودند ودوستداران برنامه هايي ايشان تأ زمان حيات اين بزرگ مرد بارها نامه ها فرستادند و ازايشان راهنمايي طلب كردند وسؤالهاي ديني در زمينه فقه اسلامي،معارف ديني ، فلسفه خودشناسي، آگاهي ،دين ازايشان مي پرسيدند.

ولادت:

استاد ملا محمد ربیعی فرزند ملا عبدالحکیم فرزند ملا محمد ربیع در سال ۱۳۱۱ شمسی در روستای دراسپ، منطقه‌ی دیواندره دیده به جهان گشود.

فراگيري دانش:

استاد ربيعي در سن 5 سالگي قرآن را نزد مادرش به اتمام رساند و بعد از آن مقدمات صرف و نحو را نزد پدر و عموي گرامي‌شان ملا محمود ربيعي فرا گرفت.

از سن دوازده سالگي به نوشتن علاقه پيدا نمود و وقايع را به صورت داستان در قالب نظم و نثر مي‌نوشت. عموي گرامي‌شان مرحوم ملا محمود و پدرشان مرحوم ملا عبدالحكيم ايشان را بر نويسندگي، مخصوصاً در زمينه‌ي ديني و اخلاقي تشويق مي‌فرمودند.

ملا ربيعي پس از وفات عمويش، در مدارس علوم ديني كردستان ايران و عراق، از محضر اساتيد برجسته، علوم ديني را فراگرفتند.

زماني كه در خدمت استادش مرحوم آقا سيد علاء الدين حسيني در روستاي

قشلاق سفيد كردستان، رساله‌ي ايساغوجي در علم منطق را مطالعه نموده بود و آن را به زبان فارسي ترجمه كرده و به نظر ايشان رسانيده بود، استادش بسيار مسرور گشت و خدا را شكر نمود و فرمود: خدا را شكر كن و با اتكال به توفيقات او اين روش را ادامه بده.

چون مرحوم پدرش ترجمه مزبور را ديد، اشك شادي در ديدگانش حلقه زد و گفت: خداوندا! اين فرزند مرا بر نشر آثار ديني و اعتقادي موفق بدار.

ادامه دارد..........

منبع :مجله راوي ،http://en.calameo.com/accounts/4718330

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
برگرفته از:
منبع :مجله راوي ، وحقگوhttp://en.calameo.com/accounts/4718330

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.