رفتن به محتوای اصلی

ایران گلوبال اولگوی یک سایت دموکراتیک - تخطئه ی آن تخطئه ی دموکراسی ست
28.04.2017 - 21:14

با یک نگاه به صفحه ی ایران گلوبال هر خواننده ی منصفی اذعان میکند که در این سایت همه ی نظریات سیاسی رایج در جامعه آزادانه توسط خود صاحبان نظر با اکانتی که سایت در اختیار آنها گذاشته است درج میشود . و نقادان نیز در صورت لزوم به نقد اندیشه ها می پردازند.
بر این اساس سایت ایران گلوبال اولگویی برای سایت های دموکراتیک است. و تخطئه ی آن تخطئه ی آزادی بیان و دموکراسی ست.

علی سلیمانی نوشته « میگوییم شما تریبونی برعلیه ملت آذربایجان شده اید» منبع مقاله ی هویت واقعی مدعیان آزادی و ایران گلوبال در یک نگاه.
علت این سخن بیان نظر محمد رضا لوایی ست که مقاله ی 
عربده كشى لمپنيسم در حركت ملى را در سایت نوشته و منتشر کرده است. از این رو عمل نویسنده را چنین توصیف میکند:
« غیر از ان است که چنین فردی را خائن  به حرکت دانست و الت دست ایران گلوبالی ها که از ان برای کوبیدن حرکت ملی آذربایجان به عنوان ابزار استفاده میکنند.»

- نه لوایی آلت دست ایران گلوبال است و نه ایران گلوبال  آلت دست لوایی. با وجود دموکراسی در سایت، نظریات مختلف و متضاد  منتشر میشود. و لوایی هم بر این پایه
نظر خود را بیان میکند. مقاله ی اوبالی و دو مقاله ی-علی سلیمانی- نیز بدین علت انتشار یافته است. 
- دو نفر یا چند نفر را نمی توان « حرکت ملی» نامید و مهر « خائن» به دیگری زد. معنای « جنبش ملی» فعالیت چند نفر نیست. عنوان کردن خدمت و خیانت از انحصارطلبی
بر میخیزد. در یک جنبش عمومی انحصارگرایی عملی ست که میتواند موجب  شکست آن جنبش شود. و یک حرکت« منفی» ست.
- جنبش مردم آذربایجان برای رفع تبعیضات سه گانه( فرهنگی، سیاسی، اقتصادی» یک تلاش همگانی ست. و در آن عقاید مختلف و متضادی جاری ست. فعالیت چند نفر نیست.
این تلاش عمومی « ملک فردی نیست و در انحصار کسی» نمی باشد. فرد و افراد را « حرکت ملی» نامیدن دور از منطق و عقل سلیم است.
- در عرصه ی عقاید متضاد « به کار گیری انک خائن نشانه ی انحصارگرایی ست.» انحصارگرایی نیز نشانه خصلت استبدادی این افراد است. و با ماهیت تلاش عمومی و خواسته های تبعیض دیدگان بیگانه است. 

فرهنگ شخصی علی سلیمانی این است که به یکی اتهام خائن میزند و به دیگری دشنام داده او را « ابله» خطاب میکند، انحصارگرایی کرده چند نفر را « حرکت ملی» بخورد دیگران میدهد،
از ایده لوژی ترکیسم پیروی میکند که این ایده لوژی به « قوم فارس» اتهام « کروموزم معیوب» زده، با تأیید پزشکی که خود را پیرو بوزقورد گرایی» میداند. توجه به این « ایده لوژی گرایی ها»
بد نیست:

1- اهداف «بوز قورتچی های آزربایجان» نوشته « آراز» در لینک زیر:
http://www.iranglobal.info/node/10734
2- تز کروموزوم معیوب فارسها: از سوی یک فعال آذربایجانی در پالتاک مطرح شده بود و از سوی پزشکی مورد تأیید قرار گرفته بود-در همان جلسه. 

3-ایده آن فعال آذربایجانی :
( طرح تز کروموزوم معیوب قوم فارس) لینک منبع: 
http://www.azer-online.com/azer/?p=8132

در تاریخ پانزدهم آوریل ۲۰۱۱، در یک سخنرانی اینترنتی علنی فرموده اند:
«… در تولید معنوی باید آنارشی حکمروا باشد. و حقیقتا اگر نگاهی عمومی به رسانه های همگانی فارس ها بیاندازی، از نظر آنارشی اینها هیچ کم و کسری ندارند. هر نوعش را بخواهی دارند. در تک تک مدیا هایشان ایرادهایی می توانی پیدا کنی. البته من حالا یک ایراد مهم اینها را خواهم گفت که اصلا به مدیا مربوط نیست. اینها بعنوان ملت یک ایراد کروموزومی دارند. غیر از این ایراد کروموزومی، از نظر مدیا وضعشان فوق العاده است. آن تنوع و آن آنارشی لازم را– که همه چیز باشد، همه نوع باشد- دارند….. ایرادهایشان را می گفتم. ایراد آنهاد ایراد مدیا نیست. در کل اینها بعنوان ملت مریض اند. نمی دانم مرض کروموزوم دارند. اینها را آراز [ دکتر آراز سلیمانی] خوب می دانند. [ آراز سلیمانی] خودش پزشک است و از ژنتیک خوب اطلاع دارد، همچنین اسد بیگ. اینها [فارس ها] یک ایراد کروموزومی دارند، چیزی دارند که بمحض خارج شدن از تخم، تفکرات راسیستی ذهنشان را کور کرده است. … اینها اگر بعنوان ملت یک ذره شعور داشتند، یک ذره عقل داشتند، می توانستند بعنوان ملت از منافع خودشان دفاع کنند. منافع اینها در از هم پاشیدن ایران نیست. … ولی در نتیجه نقص کروموزومی شان ، بی شعوریشان، پایین بودن فهم و دراکه شان است، بخاطر این ایرادهایشان است که رسانه های جمعی شان کند می شود. که – چنانکه گفتم ربطی به مدیاشان ندارد…»*

- عین فرموده ها – بزبان آذربایجانی- از لینک زیر بشنوید:
15-04-2011
-----------
http://www.azer-online.com/azer/wp-content/upload…

منبع : سایت آذربایجان:
http://www.azer-online.com/azer/?p=8132
------

اینها سرشت ایده لوژی ترکیسم و بوزقوردیسم را بخوبی نشان میدهند. دیدگاهی ست که سلیمانی در آن سخن میگوید.
فرهنگ خائن و ابله خواندن دیگران، انحصارگرایی، ایده لوژی ترکیسم و بوزقوردیسم ،اتهام کروموزوم معیوب فارسها در ایده لوژیهای ترکیسم و بوزقوردیسم ، در مجموع « مرام» شخصی و جریان فکری مورد بحث را به وضوح روشن میکند. 
 نوشته ام و باز تأکید میکنم این فرهنگ شخصی، این جریان فکری، اشکال دارد. و اشکال اساسی هم دارد. با مبارزه ی رفع تبعیض بیگانه است.
لطف کنید این چیزها را به مبارزه ی رفع تبعیض جاری در آذربایجان نچسبانید که با هفتاد من چسب نیز نمی چسبند. مبارزه ی رفع تبعیض ورای این کج اندیشی ها و بیراهه رویهاست.
با این توشه  فکری نمی توانید، نه نابدل را درک کنید و نه صمد و حیدر اوغلی و دیگران را. اینها عرصه هایی ست که با جریان فکری مذکور بیگانه است.

بهتر است به جای انک و دشنام به دیگران روی اندیشه هایی که برای ایجاد جبهه ی متحد آذربایجان ارائه داده ام بیاندیشید و در جهت آن حرکت کنید که میتواند گامی در راه رهایی باشد:
ضرورت تشکیل جبهه ی متحد جنبش آذربایجان.
 با توهین و اتهام و تخطئه ی دموکراتیسم در ایران گلوبال ، با انحصارگرایی و ملک و مالک جویی نمی توان در راه رفع تبعیض مبارزه کرد. فراموش نکنید تلاش چند نفر نیز حرکت ملی و جنبش رفع تبعیض به حساب نمیاید.  واقع بین باشید که خردمندیست.

 بعد از نگارش :

بر خورد « دموکراتیسم و دیکتاتوریسم»

مسئله این است که یک طرف ، طرف دیگر را - که تا دیروز همگام صمیمی اش بود- خائن طرح میکند و نوشته ی او را قابل حذف می بیند.
به ایران گلوبال نیز حکم حذف صادر میکند. یعنی طرف مقابل حق بیان تجارب خود را ندارد چون به گفته ی اینان خائن است.
این جریان « فکری در برخوردها» از استبداد تغذیه میکند و بدنبال « حاکمیت سکوت» و مهر برلبهاست. مدام « حرکت ملی ملی میکند» .
بدون اینکه از عنصر دموکراتیسم حرف بزند. چون با دموکراسی بیگانه است.
در حالیکه باورمندان به دموکراسی «مجموع تلاشهای رفع تبعیض در آذربایجان» را « جنبش ملی( به معنی عمومی و نه ناسیونالیسم) دموکراتیک» مینامند.

اینجا در کل بر خورد بین « دموکراتیسم و دیکتاتوریسم» مطرح است. بین ایران گلوبال و طرف مقابل که خواهان حذف مقاله و نظر و صدای مخالف است. به قول خودشان
« خائن».  ملت آذربایجان کی شماها را نماینده ی خود کرده که « مهر خادم و خائن» به دیگران بزنید؟  

من بسیار متاسفم که این دوستان آذربایجانی بجای قرار گرفتن در جایگاه دموکراتیسم به پرتگاه برخوردهای دیکتاتوریسم لغزیده اند.
و با « دشنام و اتهام و انحصارگرایی» میکوشند خود را اثبات کنند. و طرف را حذف و نفی کنند.
خصلت استبداد و دیکتاتوری « حذف و نفی» است. و این اصلی ست اثبات شده .

 

 تضاد فرهنگ اندیشه و فرهنگ پلیسی

کاربری با کامنتی سئولاتی طرح کرده که ضرورت دارد ریشه ی موضوع را در« تضاد فرهنگ اندیشه و فرهنگ پلیسی» روشن کنیم:

فرستاده شده توسط مارمولک تقوی در پ., 04/27/2017 - 19:08
نظر:
آقای علی سلیمانی، شما چرا می خواهید اسم اصلی مردم را بدانید به چه درد شما می خورد ؟ نکند گرو کشی در کار است، شما چرا می خواهید اسم اصلی کاربران را بدانید؟ چه برنامه ائی در سر دارید؟؟ و با اسم اصلی آنها کدام یک از گرههای ناگشوده ات را می خواهی باز کنی ؟ می توانید دقیقا توضیح دهید که چرا دانستن اسم اصلی کاربران ایقدر برای شما اهمیت دارد؟ نکند کاسه ائی زیر نیم کاسه ائی هست؟؟؟؟؟ منبع کامنتهای ایران گلوبال.
-----
فرهنگ اندیشه، فرهنگ روشنگری ست. با اندیشه ها سروکار دارد و تاریکی های موضوعات را با متد منطق و استدلال میکوشد روشن کند. کاری ندارد به اینکه گوینده ی اندیشه « چه اسم و مقام و منزلتی دارد، در شناسنامه اش چه آمده است، و مانند اینها»
یعنی موضوع اش « زندگی خصوصی» فرد و افراد نیست بل برای فرهنگ اندیشه تنها « افکار» مهم و مطرح است. کارش آنالیز اندیشه هاست. چرا که در فرهنگ اندیشه،
آدمی همان اندیشه است و دیگر هیچ.
هیچ به این مفهوم است که : « زندگی و مشخصات خصوصی» در عرصه ی « منطق و استدلال و صحت و سقم قضایای فکری» مطرح نیست و هیچ است.
برای مثال : « چهار علاوه ی چهار مساوی هشت است» .
در فرهنگ اندیشه کاری نداریم به اینکه گوینده ی جمله کیست، چه نامی دارد، در شناسنامه اش چه قید شده، خودش چکار میکند ، کودک است یا جوان، مرد است یا زن ؛ و دهها و صدها سئوال دیگر. اینها مربوط به « صحت و سقم » فکر ارائه شده نیست.

اما متضاد فرهنگ اندیشه ، فرهنگ پلیسی ست. در فرهنگ پلیسی به اندیشه توجه نمیشود یا عملا فکر به هیچ گرفته میشود.
آنچه برای فرهنگ پلیسی مهم است « همان شناسنامه ی فرد و افراد و زندگی خصوصی» آنهاست.
فرهنگ پلیسی فرهنگ بازجویی و شکنجه است. اگر جسما هم امکانش را نداشته باشند ، حداقل روحا میتوانند اعمال شکنجه کنند.
در جوامع، پلیس صاحب این فرهنگ است. و هرگاه میخواهد شناسنامه ی کسی را ببیند نخست خود را به عنوان پلیس معرفی میکند و مدارک خود را نشان میدهد. آنگاه از فرد تقاضای شناسنامه میکند.

اینکه پلیس کشوری بخواهد شناسنامه ی فردی را ببیند عملی « استاندارد و قانونی» ست.
اما اینکه « غیر پلیس بخواهد چنین کاری بکند» غیرقانونی و جرم است.

از آنجایی که در میان بخشی از آدمها، همه چیز « وارونه و کله معلق» است، در این محیط:
- غیر پلیس میخواهد بازور شناسنامه فرد را ببیند.
- برای بیان « فکر» از شخص شناسنامه میخواهد
- کنجکاوی در زندگی خصوصی افراد پیشه میکند. اگر دانست آنرا بدون اجازه منتشر میکند.
- پلیس و دادستان و دولت نیست، اما با گشاده دستی به اشخاص « اتهام خیانت یا خائن به ملت و وطن» میزند. و پیش خود هم
او را به « فلان و بهمان مجازات محکوم» میکند. و اگر توانست به اصطلاح مجازات انتخابی خود را نیز عملی میکند.

« تضاد فرهنگ اندیشه و فرهنگ پلیسی»، تضاد آزادی و استبداد است.
هرکس میتواند جایگاه خود را در این میان برگزیند.

عدم «حفظ استقلال مبارزه ی رفع تبعیض»

«جنبش رفع تبعیض و ملی و دموکراتیک آذربايجان ، جرياني مستقل، دموكراتيك و مدرن است.
این جنبش مخالف سیاست ماکیاولی، رسیدن به هدف با هر وسیله، است . و خود را موظف میداند در کار و مبارزه، اخلاق سیاسی آزادیخواهانه و انسانی را رعایت کند. هدف اش را با ابزار و روشهای مشروع در فرهنگ انسانی و سیاسی مترقی دنبال کند. فعالیتهای لوبیستی متضاد با استقلال فکری -عملی، و تشکیلاتی را ممنوع میداند.»

اینها بخشی از اصولی ست که در مقاله ی « ضرورت تشکیل جبهه ی متحد جنبش آذربایجان.» به همین قلم آمده است.
اصلی " فعالیتهای لوبیستی متضاد با استقلال فکری -عملی، و تشکیلاتی را ممنوع میداند" ؛ و اصل دیگر میگوید« جنبش رفع تبعیض و ملی و دموکراتیک آذربايجان ، جرياني مستقل، دموكراتيك و مدرن است.»
این اصول بر «حفظ استقلال» در همه ی عرصه های مبارزه و فعالیت رفع تبعیض، تأکید میکند.
یعنی با توجه به معنی و مفهوم مقوله ی« استقلال »در این اصول ، نمی توان :

-طبق رهنمودهای دخالتگرانه ی افراد فلان و بهمان کشور خارجی، برای مثال ، از جمله جمهوری آذربایجان، ترکیه، آمریکا، یا هرجای دیگر، « خط فعالیت سیاسی» برگزید و پیش برد؛ که ناقض « تفکر مستقل و عمل مستقل» است.

-همینطور نمی توان از زاویه ی « مالی » به قدرت مالی فلان و بهمان کشور تکیه کرد؛ که «عدم استقلال مالی» ست.
و ناقض اصل « رسیدن به هدف با ابزار و روشهای مشروع در فرهنگ انسانی و سیاسی مترقی ست». که نشانه ی « وابستگی مالی»ست.

گروهی که :
- استقلال مبارزه را نقض میکند( مثلاً با لابیگری و رهنمود دخالتگرانه ی افراد خارجی و غیره)
- دموکراتیک بودن آنرا نقض میکند و اعمال استبداد میکند
-بجای تکیه بر فرهنگ اندیشه بر فرهنگ پلیسی دست مییازد
- و اعمالی مانند اینها پیشه میسازد، «نیروی سالمی » برای مبارزه ی رفع تبعیض نمی تواند باشد.

تز « « ضرورت تشکیل جبهه ی متحد جنبش آذربایجان.» برای آن است که گروههای مختلفی که به تنهایی
نمی توانند «از نظر تئوری و عملی مبارزه ی سالم و اصولی پیش برند»، این امکان و شانس را می یابند که در چهارچوب
جبهه ی متحد خود را اصلاح کنند و به یک فعالیت جمعی درست و سالمی گام بگذارند. و اصول جبهه متحد را اکیداً رعایت نمایند. این به نفع رهایی آذربایجان است.

آسیب شناسی جنبش آذربایجان

در مورد آسیب شناسی جنبش آذربایجان کاربری در گذشته زیر مقاله من چنین نوشته است:

فرستاده شده توسط اسماعیل در ش., 07/09/2016 - 01:51
نظر: 
تشکیل جبهه متحد می تواند ایده خوب و ظرف یا قالب مناسبی برای فعالین سیاسی آذربایجان میباشد. اما فعلا و در این دوره شرایط و زمینه تشکیل آن آماده نیست. به چند دلیل زیر:
1 - در آذربایجان مبارزه زنده، روزمره و جدی جریان ندارد.
2- جنبش های سیاسی و اجتماعی فاقد رهبر و روشنفکر هستند.
3 - اندک فعال سیاسی موجود هم تشکیلات گریز هستند.
4- بخشی از این فعالین منفعل هستند و تحت تاثیر افت خیز جنبش هستند.
5 - فعالین سیاسی آذربایجان شدیدا منفعت طلب، قدرت پرست ، فرد گرا ، محفل گرا و دیکتاتور هستند و قدرت تحمل نزدیکترین رفقا و هم نظران خود را هم ندارند.
6 - انگیزه مبارزاتی، فداکاری، گذشت، جسارت، از جان گذشتگی و روحیه رزمندگی در فعالین سیاسی تورک بسیار ضعیف است.
در این شرایط با این آدمها نمی توان جبهه تشکیل داد یا بطور متشکل کار کرد. شاید در آینده اوضاع نغییر کند و زمینه تشکیل جبهه مساعد بشود. پایان نظر
-------
در آسیب شناسی جنبش آذربایجان، نکات متعددی در نوشته هایم مورد بحث قرار گرفته است . چکیده ی آنها ، میتواند چنین مطرح شود:

1- در جنبش آذربایجان « "فرهنگ" لازم برای کار موفقیت آمیز ضعیف است»
فرهنک موجود ایده لوژی ترکیسم است. در کل صاحبان ایده لوژیها نمی توانند با هم کارکنند. یعنی مبارزه ی رهایی بخش صورت نمیگیرد. چون افراد سر همدیگر کلاه میگذارند.این ایده لوژی « شدیدا منفعت طلبی، قدرت پرستی ، فرد گرا یی، محفل گرایی و دیکتاتوری ، عدم قدرت تحمل نزدیکترین رفقا و هم نظران را فراهم میکند.

2- آلترناتیو: برای مبارزه ی رفع تبعیض ، عدم ایده لوژیگرایی و یک «جهان شناسی دگرگونی پذیر و انسانی و دموکراتیک» لارم است. اینجا فرهنگ فعال تغییر مییابد و ضعف پیشین رفع میشود.

3- شخص می تواند ترک باشد ولی ترکیست( ترکچو) نباشد. شخص میتواند آذربایجان دوست باشد ولی آذربایجانیست( آذربایجان چی) نباشد. فرد میتواند از هر تئوری و ایده ای « ایده لوژی» بسازد یا نسازد. حتی از حقوق بشر هم میتوان ایده لوژی درست کرد. 
که همه این ایده لوژی سازیها نادرست اند. ایده لوژیها دارای هسته ی تغییر ناپذیر اند و به آیه تبدیل شده اند و از این رو نیز نادرست اند. بدین مفهوم( حقیقت این است و جر این نیست. و تنها من هستم که صاحب حقیقت ام. شما باطل و خطا و خائن هستید.) این نتیجه ی ایده لوژی گرایی و ایده لوژی سازی ست. 

4- ضعف فرهنگ و ایده لوژی گرایی، جهان شناسی را فلج میکند . و مانع کار جمعی گروهی، حزبی، جبهه یی میشود.
هر جا ایده لوژیگرایی نیست و یک «جهان شناسی دگرگونی پذیر و انسانی و دموکراتیک» وجود دارد، آنجا خصایل مثبت برای مبارزه و کار جمعی گل میکند. فرهنگ فعال تغییر مییابد و ضعف پیشین رفع شود.

افراد انگیزه مبارزاتی، فداکاری، گذشت، جسارت، از جان گذشتگی و روحیه رزمندگی قوی کسب میکنند.
و «جهان شناسی» فرد به « خط سیاسی» محدود نمی شود . فلسفه و اخلاق و علوم دقیقه و سیاست و ادبیات را نیز در بر میگیرد. و موجب شناخت دقیق تر انسان و جهان میشود. بر اساس این فرهنگ فعالان به هم نزدیک شده و پیوند بادوامی ایجاد میکنند. دوستی و عشقهای پاک پایه ی مبارزه ی رهایی بخش را میسازند. برای همرزم شدن لازم است فعالان همدیگر را دوست داشته باشند. امنیت و حیثیت و احترام و اعتماد یکدیگر را خفظ کنند. و فداکاری و جسارت نشان دهند. با چنین شرایطی کارهای جمعی میتواند بدون مشکلات اساسی پیش رود.
--
چکیده :
مشکل اینهاست :
1- فرهنگ ضعیف 2- نبود فرهنگ آلترناتیو 3- ایده لوژی گرایی
با اشاره به این مشکلات راه حل پیشنهادی در بالا قید شد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.