اينكه چرا و به چه دليل از ايرانيت گذر كرده ام در موردش خيلى نوشته ام.
يكى از دلايلش هم عدم توانايى جامعه ى ايرانيت در قبول مدرنيته است.
و دليل اصلى ديگرش ( با تاييد گفتار ناصر فكوهى و با افزودن اضافاتى ) هم اين است كه ما مدرنيته ى خويش را داريم. اگر قبول كنيم كه در ايران ما مدرنيته نداريم بلكه مدرنيته ها داريم، در اينصورت مدرنيته ى من، فرآيندى حاصل كشمكش بخش اشغال شدگى با جهان پيرامون و البته با جهنم اشغالگرى است.
مدرنيسم حداقلى اصلاحات و مدرنيسم ناقص الخلقه ى روشنفكران ايرانيت به درد ما نمى خورد.
ايرانيت دينى و ايرانيت نژادپرست، مامور و مكلف است.
ماموريت اين نوع ايرانيت، اعتكاف در اندرونى سنت، و زندانبان بودن براى ديگرى هاى ممالك محروسه است.
تعريف هاى مسخره از دولت - ملت، دريافت و ارسال فركانس هاى نامخدوش از توسعه و جهانى شدگى در لابلاى مظالب نويسندگانش به چشم مى خورد.
اگر گوشى موبايل دست ايرانى جماعت است اين به دليل مدرن شدگى اين جماعت نيست بلكه به دليل ضرورت جهانى مدرن شدگى است.
اصولاً ايران در زمينه ى خلاقيت و انديشندگى يك مصرف كننده است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید