رفتن به محتوای اصلی

مسئله ی انقلاب و پشیمانی از آن
تواب سازی سلطنت طلبان
11.02.2017 - 02:44
 
مدتی ست مد شده که سلطنت طلبان دوست دارند از زبان کسانی که در انقلاب 57 شرکت کرده اند
جمله ی « پشیمان هستم» را  بشنوند و در تبلیغات خود در بوق و کرنا کنند. اعتراف گیری ساواک بعد از سرنگونی.
هنوز از دست تواب سازی حکومت حاکم رها نشده ایم که اینان هم میخواهند از ما تواب سازی کنند!
 
چرا؟ چون این طبقه ی سرنگون شده میخواهد به هر طریق ممکن دوباره به قدرت برگردد و باز به حکمرانی بپردازند.
مسئله اش تصاحب چند چیز است:وابستگی، قدرت، نفت، تسلط. تبعیض، استثمار.
 
البته این حق هر قشر اجتماعی ست که در سیاست شرکت کند. و نفی نمیشود.
 
چرا سلطنت طلبان یا کسانی مانند آنان میخواهند« رخداد»  انقلاب را کار اشتباهی نشان دهند؟ 
چون استقرار حکومت فاشیستی اسلامی را به جای حکومت دیکتاتوری شاه خطا می بینند. و این دو را روبروی هم میگذارند و شرکت کنندگان را خطا کار میدانند و طلب « توبه » میکنند.
 که :  نشستن یک دیکتاتور به جای دیکتاتور قبلی، روی سیاه اولی را سفید میکند.
 نخیر جانم. چنین منطقی وجود ندارد.
 این کار اسم اش مغالطه است.
استدلال شان این است که اگر شرکت کنندگان در 57 توی خانه میماندند و به خیابان نمی رفتند انقلاب نمیشد.
اگر سازمان های سیاسی یا سیاسی نظامی عقل داشتند و بچه نبودند، در انقلاب 57 شرکت نمی کردند و شاه یا بختیار سرجایشان میماندند
و حکومت فاشیستی سرکار نمی آمد و نسلهای بیگناه بعد از 57 سوخته حیات نمیشدند. 
کناهکار این  ناآگاهان سیاسی هستند که انقلاب 57 را موجب شدند!
 
از این عوامانه تر دیگر نمیشود سخن گفت. 
فیلسوفان و سیاستمداران و جامعه شناسان باید این تحلیل را حتما در اکسفورد تدریس کنند که اوج نبوغ ایرانی ست!
 
**
خانمها و آقایان محترم، خیلی ببخشید ،
روی این فرش ایران،  سلطنت شما چنان « خرابکاری» کرده بود که « هرچه با جان و دل» شستیم تمیز نشد که نشد؛ عاقبت روضه خوان با مساجد و دارو دسته اش از راه
رسید ، و آن را از دست ما گرفت و برد که برد.
ما زمین را کندیم  « آب» دربیاد، متاسفانه سلطنت شماها چنان توی این زمین « خرابکاری» کرده بود که به جای« آب»، ما به « خرابکاریهای» سلطنت شماها رسیدیم:
 حکومت داعش ایرانی.
لطف کنید « خرابکاریهای» خودتان را به نسل 57 نچسبانید که هر چه میکشیم از لطف شماها میکشیم.
 
دیکتاتوری برقرار کرده بودید، و توسط ساواک جوانان را چون آهوان شکار دولتی میکردید !
 
 
کار بسیار درستی کردیم ، علیه دیکتاتوری و شکار ساواک « نه» گفتیم و « قیام» نمودیم. این افتخار ما در تاریخ ایران است.
 
وظیفه ی  انسانی است که علیه چنین چیزهایی قیام کنیم. 
**
 
خانه نشستن. به خیابان نرفتن. به گروهی نپیوستن!
آیه های سلطنت طلبان به اصطلاح دموکرات شده است.
 
بسیار خوب. اگر واقعا چنین است و به گفته ی خود باور دارید
« چرا شماها اکنون در خانه های خود نمی مانید و دست از فعالیت سیاسی نمیکشید؟
از کجا میدانید فردا بعد از کلی کشتار و خرابی و برباد شدن زندگی ها، جامعه صاحب حکومت فاشیستی یا حداقل دیکتاتوری دیگری نخواهد شد؟»
 
شما که نسل 57  را محکوم می کنید  فعالیت غلطی انجام داد ، لطف کنید همه ی تشکیلات سلطنت طلب و مانندهای آنرا منحل کنید و بروید در خانه های خود بست بنشینید که دیکتاتوری آینده را موجب نشوید. چرا این کار را نمیکنید؟ 
به همان دلیلی که شما نمی کنید ، ما هم حق داشتیم که نکنیم، و با آنچه سد راه پیشرفت و تکامل جامعه بود درگیرشویم. 
سلطنت شاه سد راه تکامل جامعه بود همچنانکه اکنون حکومت داعشی ایران مانع آن است.
 
آیا میتوانید در خانه بنشینید؟
 یا بلدید چون آخوندها تنها برای دیگران « شام غریبان» درست کنید؟
 
نه! نمی توانید سیاست را تعطیل کنید.
نه تنها شما، بل هیچ گروه و قشر و طبقه ی اجتماعی نمی تواند « مبارزه ی سیاسی» را تعطیل کند و در خانه بنشیند و دستکش سفید به دست کند.
 
چرا؟ چون دست خودش نیست. از اختیار افراد خارج است. فعل انفعالات اجتماعی پدیده های جمعی جامعه اند، و از میل این و آن تبعیت نمیکنند. برای خودشان موجودیت عینی و جدا از افراد کسب می کنند. گرچه افراد و شخصیتها در آنها نقش دارند اما رخداده های اجتماعی فنومنهای طبیعی اند که بخود جامعه تعلق دارند و از خواست افراد جدا میباشند.
 
انقلاب یک رخداد است.  یک پدیده است از جنس خود جامعه . انقلاب یک حادثه است. یک اتفاق است. علتهایی آنرا به وجود میاورد. 
مانند تولد یک نوزاد است. مرده به دنیا بیاید یا زنده. بزرگ شود یا بمیرد. فرد موفقی باربیاید یا در اعتیاد و فقر از پای دربیاید.
به سرریزشدن دیگی ماند که زیرش مدام شعله ورتر میشود.
فنومن «سرریزشدن» با قطرهای داخل دیگ یکی نیست. با چند قاشق آب زیاد و کم یکی نیست. انقلاب جمع افراد نیست. انقلاب خواست من و شما و دیگری نیست. که عدم آن
در خانه نشستن باشد. شرکت این یا آن جوان هم نیست.
لطف کنید کمی به جامعه شناسی مراجعه کنید و ببینید انقلاب چیست و چرا رخ میدهد. و نقش افراد در آن چیست.
گرچه درپایین اشاره میشود ولی کافی نیست.
 **
 پرسیده میشود چرا انقلاب کردیم؟ 
- طرح چنین سئوالی صحیح نیست. نشانه ی عامیانه اندیشی پرسشگر است.
درست اش آن است که پرسیده شود "چرا انقلاب شد؟" برای چه انقلاب شد؟"
کسانی که با جامعه شناسی کمی آشنایی دارند میدانند انقلاب را انجام نمی دهند بل آن " روی میدهد" . چه عده ای بخواهند و چه نخواهند. وقتی شرایط چنین رویدادی فراهم شد آن اتفاق میافتد. و دهها میلیون انسان را به «عمل وحرکت» درمیاورد.
 
اکنون دهه هاست خیلی ها میخواهند انقلاب کنند ولی چیزی روی نمیدهد. چون «شرایط مادی و معنوی » چنین رویدادی هنوز به مرحله ی انقلاب رشد نکرده است. تاحدی شبیه آن است که بگوییم " آب هنوز به صد درجه نرسیده که بخار شود."  قازان قاینایئر- هله داشماغا قالیر. 
انقلاب حادثه ایست که
" عوامل منفی اقتصادی-فرهنگی-سیاسی» موجب میشوند  روی دهد.
با حل به موقع این عوامل میتوان انقلاب را دور زد و  روی دادن آن را رفع نمود.
در غیر این صورت، یعنی علتهای آن رفع نشود،  اتفاق میافتد . ربطی به در خانه و خیابان نشستن ندارد.
در شرایطی که تضاد درونی حکومت تحت تأثیر تضاد مردم با حکومت اوج میگیرد ،و  وضعیت فرمانروایی و فرمانبری در جامعه از بین میرود روی میدهد.
بعد مسایل پیروزی-شکست- انحراف پیش میاید. هر کدام از این مراحل بستگی به شرایط خود دارند. شرایط مادی- معنوی هر یک از این سه مرحله آماده باشد اتفاق میافتند.
 
 چرا در ایران 57 انقلاب شد؟
انقلاب شد که راه تکامل جامعه از " نظام استبداد و دیکتاتوری" به " نظام دموکراتیک" باز شود.
که با شکست انقلاب مشروطیت- و جنبشهای بعدی- همچنان بسته مانده بود. 
انقلاب مشروطیت و جنبشهای بعدی در کل حرکات سکولار بودند. برای یک نظام دموکراتیک.
 انقلاب بهمن- قبل از حرکت خمینی -یک جنبش سکولار بود. برای نظام دموکراتیک.
اما حرکت نیروی خمینی توانست آنرا از مسیر سکولار به مسیر تئوکراتیک منحرف کند. ( رقابت نیروها).
نیروی سکولار شرایط مادی-معنوی هدایت و پیروزی را نداشت. ضعیف بود.
تلاش نیزوی سکولار برآن بود که این ضعف رفع شود. همچنانکه حالا تلاش میکند.
 
تقریبا 70 درصد جامعه بیسواد بود. از  30 در صد باسواد - افراد سکولار و دموکرات در صد کمی را تشکیل میدادند. 
به دلیل شرایط استبدادی حاکم از مشروطیت تا 57 نیروی سکولار و دموکرات که می توانست راه تکامل جامعه را باز کند ضعیف نگهداشته شده بود. ( هدیه ی شاهنشاه)
امکانات مادی و معنوی -مثل نیروی تئوکراتیک جامعه - را نداشت. شاه دست روحانیت را نسبت به نیروهای دیگر باز گذاشته بود.
شرایط از همه لحاظ برای نیروی تئوکراتیک آماده بود.
تلاش نیروی سکولار و در راس آن چپ برای تغییر این شرایط بود.همچنانکه حالا هست.
 
نیروی تئوکراتیک جامعه رقیب تاریخی نیروی سکولار بود. از مشروطیت تا بهمن. و همیشه در فرصت مناسب میکوشید قدرت را به چنگ آورد.
 انقلاب اسلامی نبود. سکولار شروع شد ه بود -  نیروی تئوکراتیک با حرکت خمینی از نجف ، برخاست ، رهبری را به دست گیرد که گرفت و توده ها را به دنبال خود کشید.
بعد از تحکیم قدرت خود نیز به نابودی آنها پرداخت. 
از هنگامیکه بیژن جزنی  تز «روحانیت و در راس آن خمینی رقیب زحمکشان جامعه ماست»، را در زندان مطرح کرده بود، ( رجوع به کتاب منتخب آثار بیژن جزنی)
 و در بیرون مورد بحث محافل چپ بود . همینطور «  نظریه ی احتمال افتادن قدرت به دست مذهبی ها » از همان سالهای 51 در زندانها بین مبارزان سیاسی مطرح بود.
اما راه  حل چه بود و چه میتوانست باشد؟ « تلاش بیشتر برای ایجاد  ارتباط مردمی با زحمتکشان جامعه- یدی و فکری » و این نیز درست بود.

**
انقلاب بهمن یک انقلاب دموکراتیک سکولار بود که با عدم وجود رهبری  و ضعفهای زیاد  به دست نیروی تئوکراتیک افتاد. و شکست خورد. 
ضعیف بودن نیروی سکولار و چپ در میان مردم موجب شد نیروی تئوکراتیک قدرت گیرد و از طرف حامیان جهانی اسلامیسم آلترناتیوناسازی شود.
 
تحقق خواست مترقی مردم بستگی به شرایط دارد 
در سوریه مردم برای دموکراسی-رفع تبعیض-عدالت اجتماعی حرکت کردند. اما خوراک گرگهای درنده ای چون داعش و حکومت اسد و غولهای جهانی شدند. چرا؟ به علت عدم شرایط کافی برای تحقق آنها.
آیا باید حرکت اولیه مردم را نفی کنیم؟ نه. این ناآگاهی ست. حرکت درست بود ولی شکست خورد . 
سیاست مبارزه است. مبارزه شکست و پیروزی دارد. شکست دلیل غلط بودن مبارزه نیست.
دلیل عدم وجود شرایط پیروزی ست.
هیچکس از پیش نمی تواند انقلاب را سازماندهی کند که پیروز و مثبت باشد. اما لازم است همه خود را برای برخورد
با این حادثه آماده کنند. شکست و پیروزی به هزاران عامل بستگی دارد که غیرقابل پیش بینی ست.
 
دیکتاتوری شاه ، آزادی را برانداخت. و «جامعه» هم  قیام کرد حکومت شاه را برانداخت.  
 اما نتوانست جانشین بهتری ایجاد کند. کار از قبل هم خرابتر شد.
علتها را در بالا برشمردیم.
قبول نکردن دیکتاتوری یک چیز است( مثبت)، برانداختن آن هم کاریست مثبت ؛
اما  اینکه « قدرت ایجاد دموکراسی» را داشته باشی چیز دیگریست .
 
دموکراسی را « تشکلهای قدرتمند مدنی-سیاسی» ایجاد میکنند. شاه هم آنها را برانداخته بود.
و راه را برای دیکتاتوری دیگر آماده کرده بود. که روحانیت از راه رسید. و داعش سازان جهانی.
 تلاش عظیم نیروی چپ و دموکرات جامعه نتوانست ضعف و کمبود ایجاد شده توسط سلطنت  را رفع کند. همچنانکه اکنون نمی تواند.
 
این تشکلهای مدنی هستند که سیستم حکومتی دموکراتیک سرکار میاورند. در جایی که آنها به علت وجود دیکتاتوری، پا نگرفته باشند، روشن است که دیکتاتوری جدید جای قبلی را پر میکند.
و تلاشها هر چقدر جانانه و عظیم باشند باز جبران ضعف نمی کنند. سلطنت شماها ریشه را خشکانده بود. 
 
میدانید تنها بخاطر کمک به « بودن نماینده، هیئت نمایندگی، سندیکا» در کارخانه و محلهای کار چقدر از چپها و دموکراتها شکار ساواک شدند؟ و چه شکنجه هایی دیدند و چه ایام زیبایی را در زندگی از دست دادند. نه نمی توانید تصور کنید ،  بخاطر تشکلهای مدنی چه مصیبتها تحمل شده است. و چه ویرانیها در خانواده ها پدید آمده ؟
-« یک قرن زندان!» 
بله مجموعه سالهای زندان عده ای از بچه ها بود. 
شما ها،  قرنها ، عمر ، که از آن جوانان نازنین این سرزمین بود ، زیباترین سالهای عمرمان را ، در زندانها نابود کردید. 
 جنایتهای شما ها پاک شدنی نیست. 
بخاطر تایپ یک داستان و یک شعر و یک تحقیق یا تحلیل،  چه مصیبتهایی برای تهیه ی مرکب و ماشین تحریر و جا ، متحمل شده ایم؟ برای مخفی نمودن یک عکس، یک تکه کاغذ، یک کتاب و جزوه؟ میدانید؟ 
نه نمیتوانید تصور کنید. در حکومت شماها ما برای هر تلاش کوچکی که امروزه بسیار پیش پا افتاده جلوه میکند، عذاب مرگ متحمل شده ایم. آنهم در بیرون و هنوز دور از دسترس شکنجه گرانتان.
خوابهای ما هنوز که هنوز است پر از کابوسهایی ست که حکومت شماها برایمان درست کرده و نظام داعشی آخوندها نیز آنها را ده چندان نموده است. ما زخمهای روحی و جسمی هر دو حکومت را به تن داریم. اما از آرزوهای انسانی و مدنیمان تهی نشده ایم . 
شماها ریشه ی مدنیت جامعه را براستی خشکانید و تلاش ما ، با اینکه  میدانستیم کم است ، ولی عاشقانه ادامه یافت. دریغ که نتوانست ضعفها را جبران کند.
و نسلهای بعد از 57  که آرزوی سعادتشان را داشتیم به دست نظام  فاشیستی افتادند.
 
این فقط اشاره ای بود به بلایی  که برسرجامعه ی ایران آوردید و آمد.
باز هم تکرار این رخداد دور از انتظار نیست. چون اکنون نیز جامعه فاقد « تشکلهای قدرتمنذ مدنی- سیاسی» ست.
**
نیروهای سیاسی جامعه ی ایران نمی توانند سازمانیافته متحد شوند چون این کار در خصلت یک جامعه کلنگی مانند ایران نیست.
نیروهای سیاسی از منافع طبقاتی خود پیروی میکنند و در جامعه ما این منافع متضاد اند. اتحادی بین استثمارشده و استثمارگر،
 بین تبعیض دیده و تبعیض گر، بین دیکتاتور و دموکرات حاصل نمیشود. همچنانکه نشده است. این است که جامعه اسیر پیشامدها خواهد شد و شده است.
جامعه ما بویی از دموکراتیسم نبرده است. این است که فاقد اتحاد است.
اتحاد میخواهید؟
این اصول را به برنامه ی عملی خود تبدیل کنید؛ اتحاد عملا حاصل میشود:
1-تقسیم قدرت سیاسی 
2- استقلال فرهنگها و شکوفایی آنها
3- خدمات مضاعف برای مناطق تبعیض دیده
4- تأمین آزادی و برابری و عدالت اجتماعی
5- حق تعیین سرنوشت خلقها
6- حقوق بشر و عدم اعدام
7- جدایی دین و دولت
 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.