در مرگ هاشمی دو نکته قابل توجه است. اول مرگ شک برانگیز او و سپس موضوع عدم حضور خاتمی در مراسم بخاک سپاری هاشمی.
در مورد اول میتوان گفت که بسیار رخ میدهد که حتا جوان 25 ساله نیز از سکته قلبی بمیرد. چنین شخصی بندرت خود را به پزشک نشان میدهد و دلیلی هم برای این کار ندارد. اما کسی در شرایط رفسنجانی مسلماً تحت نظر پزشکان قرار داشته و چکاپ پشت چکاپ داشته. سکته قلبی در اثر گرفتگی رگهای قلب بوجود میآید و اگر گرفتگی قلبی باشد حتماً از قبل نشان داده میشد. به همین دلیل میتوان سکته قلبی او را نیز همانگونه دور از انتظار دانست که طالقانی، احمد خمینی، و حالا رفسنجانی. مساله اینجاست که چرا برای جناح اصولگرا از این سکته ها رخ نمیدهد و جنتی شان همچنان برقرار است؟ «جذابیت» قضیه آنجا بیشتر میشود که به آخرین جضور عمومی رفسنجانی توجه کنیم که در آن میگفت جمع کردن آنتنهای ماهواره و محدود کردن اینترنت دیگر بکار نمی آید. بنظرمیرسد که رژیم دیگر تحمل بیش از این را نداشته و این که اگر همین حالا سر چشمه را به بیل نگیرد، جمعیت خشمگینی را که به خیابان خواهند ریخت را به پیل نیز نخواهد توانست گرفتن.
نکته دوم عدم حضور خاتمی بود. قضیه واضح تر از آن است که نیاز به توضیح داشته باشد. اینکه رهبر و خاتمی یک جا حضور داشته باشند و صدای حمایت مردم از خاتمی بسیار بلند تر از صدای حمایت از رهبر باشد دیگر ته تمه آبروی رژیم و رهبرش باهم خواهد رفت .
اما آنچه که میتوان بر آن بسیار انگشت نهاد بازهم همین خاتمی است. خاتمی را هر دو طرف نیاز دارند و نگه میدارند. اصلاح طبان و جنبش سبز برای رسیدن به مطالبات شان و اصولگرایان برای اهدافی بسیارحساس تر! جالب آنکه اصولگرایان بیشتر به خاتمی نیاز دارند تا جنبش سبز. در این شکی نیست که احتمالا بزودی رهبر خواهد مرد. اصولگرا جماعت پس از او نه آدمش را دارد و نه نیروی لازم برای پشتیبانی از آن آدم را در اختیار دارد که در حمایت از چنین آدمی به حرکت در آورد.
اصول گرایان از پاسدار و دولتی شان گرفته تا پارلمانی و مجلسی از این ترس سالها به پشت سر خود نگریستن و از عاقبت خود اندیشناک بودن خسته شدهاند و شبها خواب به چشمشان نمی آید. مرگ هاشمی بیدارباشی برای اینان و نیز شلاقی بر اینها خواهد بود که همین فردا نیز چنانچه رهبر سرش را به زمین بگذارد اینها چه کنند؟ دیگر زمان خمینی گذشته که پس از مرگش دیگران احترامی برای حرف امثال هاشمی قائل شوند که امام فرمودند پس از من آقای خامنه ای رهبر شود و همه گردن بنهند. اصولگرایان اگرچه چشم دیدن خاتمی را ندارند اما در عین حال ناچارند بشدت مواظب باشند آسیبی به او نرسد و سالم بماند. اصولگرایان خاتمی را برای فردا روز و آشتی ملی نگه میدارند تا آنان را از عاقبتی شوم نجات بدهد. آنها مسلماً از دیدن این جمعیت مخالف شان که امروز شعارهایشان در حمایت از موسوی و کروبی و خاتمی بود بسیار بیش از پیش بخود لرزیدند. از این رو چندان از حقیقت دور نیست اگر که بگوییم خاتمی خروشچف رژیم ایران پس از مرگ استالینش خامنه ای میتواند باشد. او میتواند کشور را پس از خامنه ای جمع و جور کند و شرایط آشتی ملی را فراهم آورد . .
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید