رفتن به محتوای اصلی

چو‌ استادی ؟!
18.12.2016 - 19:58

پان‌ایرانیسم یا وحدت همه‌ی سرزمین‌های ایرانی نشین و همه‌ی مردمان ایرانی تبار، روانِ کالبدِ ملت ایران است.

چند روز پیش دوستی متنی از یک گفت‌وگو با آقای دکتر ناصر فکوهی استاد دانشگاه در جمهوری اسلامی با سرخط : « پان ایرانیست‌ها خطری که هویت ایرانی را تهدید می‌کنند » . به دستم رسید که در همان نگاه نخست ، از نادانی « استاد »؟! سخت در شگفت شدم ؛ اما هنگامی که دریافتم رشته‌ی تخصصی ایشان « انسان‌شناسی » است ، از شگفتی‌ام کاسته شد . تقصیر از پرسش‌گر بود که نشانی را اشتباه گرفته بود و به جای این که از آقای دکتر درباره‌ی « انسان نئوآندرتال » و مانند آن‌ها پرسش کند ، چرایی گردهم‌آمدن کمابیش 500 هزارتن در روز جهانی کورش بزرگ در دشت پاسارگاد و ارتباط آن با « باستان‌گرایی » ، ملی‌گرایی و ... را با ایشان در میان گذارده است . به گفته‌ی استاد استادان روزگار سعدی شیراز :
« بی‌دل از بی‌نشان ، چه گوید باز » ؟!
 اما استاد ، با پاسخ به پرسش‌گر که بدون دودلی « زنده » نبوده است و استاد ، پرسش‌ها را از پیش می‌دانسته ، پاسخ‌هایی داده که مصداق « آن کس که نداند که نداند که نداند » و « جهل مرکب » است . راستی را باید گفت : چواستادی ؟!
پیش درآمد یک : برای آگاهی « چواستادی » ؟! در باره‌ی ناسیونالیسم : 
واژه‌ی ناسیونالیسم از دو بخشِ « ناسیون » (Nationn ) به معنای « ملت » و پسوند « ایسم » تشکیل شده است . اندیشه‌ی ناسیونالیسم یا « ملی‌گرایی » و « ملت‌گرایی » در ساده‌ترین تعریف ، عبارتست از مکتب شناخت و پاسداری منافع ملی . آخشیج ( عنصر ) اصلی مکتب ملی‌گرایی / ملت‌گرایی ، عبارت است از « ملت » . و بدون شناخت ملت ، شناخت ناسیونالیسم ، امکان‌پذیر نیست .
 ملت درشناخت راستین آن عبارتست از زنجیره‌ی ناگسستنی نسل‌های گذشته ، اکنون و آینده . البته باید توجه داشته باشیم که ملت ، یک مقوله‌ی تاریخی‌ قائم به خود که در بستر دگرگشت حیاتی و اجتماعی ، شکل گرفته و رو به تکامل می‌رود .
 در مکتب ناسیونالیسم ، ملت به عنوان یک موجود زنده است که به مانند هر موجود زنده‌ی دیگر ، دارای قوانین ویژه‌ی زیستی خود می‌باشد . با در نظر گرفتن این اصل ، می‌توان گفت که ناسیونالیسم ، عبارتست از آیین شناخت قوانین زندگی ملت و فلسفه‌ی نگاهبانی از موجودیت آن . یا به گفته‌ی دیگر ، آیین نگاهبانی از منافع ملی . 
 با این برداشت درست از مساله ، به این نتیجه منطقی می‌رسیم که « ناسیونالیسم » راز دریافت پدیده‌‌‌‌‌ها ، ارزش‌ها و مفاهیم اجتماعی ، برپایه‌ی شناسایی کامل و طبیعی آن‌هاست . بدین سان باید گفته شود که احکام مکتب ناسیونالیسم در باره‌ی اجتماع ( ناسیونالیسم اجتماعی ) درست‌ترین ارزش‌گذاری‌ها و نیز بهترین راهنمایی‌ها ، برای رسیدن به آماج و آرمان های ملی است . 
 کوتاه سخن : ناسیونالیسم به عنوان یک جهان بینی ، محک و ترازوی سنجش ارزش‌ها و مفاهیم اجتماعی و نشان دهنده‌ی « نیک و بد » همه‌ی پدیده‌ها و رخدادهای جهان است . 
پیش‌درآمد دو : برای آگاهی « چواستادی » در باره‌ی پان‌ایرانیسم :
 پان‌ایرانیسم برخلاف مکتب‌های دیگری که دارای پیشوند « پان » هستند ، یک واقعیت عینی ( اُبژکتیو » است که دارای واقعیت تاریخی است . در حالی که مکتب‌هایی مانند پان‌عربیسم یا پان‌ترکیسم ، پان‌ژرمنیسم ، پان‌اسلاویسم و ... مفاهیمی ذهنی ( سوبژکیتو ) اند که تنها در ذهن پیروان وجود دارد و در حقیقت بیان آرزوها و خواست‌هاست ؛ چیزی که در جهان واقع ، وجود ندارد و هرگز وجود نداشته است .
 پان‌ایرانیسم یا وحدت همه‌ی سرزمین‌های ایرانی‌نشین و همه‌ی مردمان ایرانی‌تبار ، تنها وسیله‌ی یورش نظامی ، تحمیل شکست ، اشغال و تحمیل قراردادهای جدایی ، برای دوره‌ای ( کوتاه یا دراز ) از هم‌گسیخته است ؛ اما پس از گذشت چند دهه و حتا چند سده ، دوباره بخش‌های تجزیه شده ، به هم‌پیوسته‌اند و به « پان‌ایرانیسم » عینیت بخشیده‌اند .
 از گاه کهن و باستان تا به امروز ، چندین بار این یگانگی از هم گسیخته است و دو باره « پیوند » ها بر پا گردیده است : 
 بر اثر یورش اسکندر گجستک مقدونی ، شاهنشاهی هخامنشیان که تجلی پان‌ایرانیسم یا یگانگی و وحدت همه‌ی سرزمین‌های ایرانی‌نشین و همه‌ی مردمان ایرانی‌تبار بود ، از هم گسیخت ؛ اما دیری نپایید که اشکانیان ، وحدت فلات ایران یا پان‌ایرانیسم را دوباره بازسازی کردند و زندگی یگانه‌ی ملت ایران در دوران اشکانیان و سپس ساسانیان ، نزدیک به هزارسال پایید که بر اثر یورش بیابان‌گردان تازی فرو ریخت .
 بار دیگر پس از گذست هشتصد و پنجاه سال ، شاه اسماعیل صفوی توانست وحدت ایران را بازسازی کند و پان‌ایرانیسم یا وحدت سرزمین‌های ایرانی نشین و همه‌ی مردمان ایرانی‌تبار را عینیت بخشد .
 در آغاز سده‌ی نوزدهم میلادی ( سده‌ی دوازدهم خورشیدی ) سرزمین های ایرانی نشین از سوی روسیان و انگلیسیان ، به تجزیه کشیده شد و در این فراگشت ، قراردادهای بسیاری بر ملت ایران تحمیل شد . ( برای آشنایی بیش‌تر نگ : به تاریخ شش‌جلدی تجزیه‌ی ایران و یا چکیده‌ی تاریخ تجزیه‌ی ایران ) .
 بدین سان می بینیم که « پان‌ایرانیسم » ، دارای یک حیات تاریخی چند هزارساله است و هرگاه این وحدت در اثر یورش دشمنان از هم‌گسیخته است ، فرزندان این سرزمین آن را باز سازی کرده‌اند حتا اگر این دوران بیش از هشت سده به درازا کشیده باشد .
 کوتاه سخن آن که پان‌ایرانیسم « پیش‌ران » تاریخ ایران ، جوهره ( گوهره‌) آن و فلسفه‌ی تاریخ این سرزمین و این ملت است . پان ایرانیسم در دوران‌های وحدت ، معطوف به نگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بانی آن ( حفظ تمامیت ارضی ) و در دوران‌های تجزیه ، معطوف به ایجاد وحدت ( در شکل‌های گوناگون ) است .
اما در باره‌ی سخنان « استاد » ؟! :
 گسترش انفجارگونه‌ی ناسیونالیسم ایرانی در میان توده‌های جوانانی که نزدیک به چهار دهه با « سب و لعن » ناسیونالیسم ایرانی و پان‌ایرانیسم روبرو بوده‌اند ، جناح‌هایی از هیات حاکمه را سخت به وحشت انداخته است و در نتیجه ، می‌کوشند همه‌ی عوامل خود را که به عنوان « استاد » در دانشگاه‌ها مستقر کرده‌اند ، ‌به میدان بیاورند و ستیز با ملی‌گرایی ایرانی یا پان‌ایرانیسم را در زرورق‌های دست‌چندم « علمی » و « دانشگاهی » بپیچند ؟!
 برای رویارویی « به اصطلاح علمی » با اوج‌گیری اندیشه‌ی ملی‌گرایی ایرانی یا پان‌ایرانیسم در این چندماه اخیر ، نخست دکتر زیباکلام را با شعار « نژادپرستی ایرانیان » به میان آوردند . چون زیاد کارساز نشد ، گروه « زوروان » را که با دانشگاه آزاد « هم‌آغوش » نموده بودند و از « خوان‌ِ نعمت » آن دانشگاه ، « قطره‌ای » در کامشان چکانیده بودند ، به یاری « استاد » فرستادند تا با یاری هم ، همایشی با حضور 50 ـ 40 تن با همان عنوان « نژادپرستی ایرانیان » برگزارکردند که آن هم کارساز نبود . گرچه دستگاه‌های تبلیغاتی عربستان سعودی و دیگر شیخک‌های حاشیه‌ی خلیج فارس ، هم‌راه با تجزیه‌طلبان و جدایی‌خواهان تحت حمایت بخش‌هایی از حاکمیت ، به بازتاب آن پرداختند ؛ اما با واکنش سخت توده‌های مردم ایران روبرو گردید و خیلی زود « دم فرو بستند » . 
اما آشکار شدن گوشه‌هایی از گسترش ناسیونالیسم ایرانی و اندیشه‌ی پان‌ایرانیسم ، با وجود 377 سال نبرد بی‌امان هیات‌حاکمه با این اندیشه و نیز « قومیت‌تراشی » و « قومیت‌سازی » به سبک و شیوه‌ی استالینی برای ایجاد تفرقه و نفرت‌پراکنی قومی در میان ملت و مردم ایران ، هیات حاکمه را در بهتی ژرف فرو برد . حضور کمابیش نیم میلیون ایرانی در روز هفتم آبان‌ماه به انگیزه‌ی روز جهانی کورش بزرگ ، در دشت پاسارگاد و فریاد هم آهنگ آنان : « ما ایرانی هستیم » که نمایشِ شکوه‌مندِ بخشِ آشکارِ « کوه آتش‌فشان » ناسیونالیسم ایرانی و نهضت پان‌ایرانیسم بود ، عناصر جهان‌وطن و غرب‌گرای هیات‌حاکمه را سخت در بهت و حیرت فرو برد ؟!
 این چنین بود که دوباره دست به دامان به اصطلاح « درس‌خوانده » های خود شدند تا با « ناخن‌های نداشته » ، خراشی بر صخره‌ی ستبر ناسیونالیسم ایرانی و پان‌ایرانیسم ، بیاندازند و یا با « قندشکن » ، سندان ناسیونالسم ایرانی و پان‌ایرانیسم را خرد کنند ؟!
 سرانجام نوبت به یکی دیگر از این خیل استادان دولتی جمهوری اسلامی یعنی آقای دکتر ناصر فکوهی ( انسان‌شناس ) رسید تا وی ، از دریچه‌ی به اصطلاح علمی ، پاسخ‌گوی پرسشِ گسترشِ انفجارگونه‌ی اندیشه‌ی ناسیونالیسم ایرانی و پان ‌ایرانیسم باشد .
 از یاد نبریم که تنها ابزارِ دست این روشن‌فکر نمایان نشانده شده بر کرسی‌های دانشگاهی ، چسباندن واژه‌های « افراطی و شوونیسم » به ملی‌گرایی ایرانی است ؛ اما امروزه ، موج‌ ملی‌گرایی ایرانی چنان گسترده است که این استاد جمهوری اسلامی نیز ناچار به گسترش اندیشه‌ی ناسیونالیسم ایرانی و پان ایرانیسم خستو می‌شود (اقرار می‌کند ) و می‌گوید :
 « افزایش بسیار زیاد اظهارات رسمی و غیر رسمی با رنگ و بوی ملی‌گرایی افراطی و شووینیستی حتی از تریبون‌های رسمی و دانشگاهی کشور، در سخنرانی‌های علمی و در برنامه‌های مردم پسند و بالاخره در کوچه و خیابان و میدان های ورزشی و حتی ورود بخشی از رسانه‌های نمایشی مثلا سینما در گونه‌ای فیلم‌های مبتذل با عنوان «کمدی» یا «کمدی موزیکال» به عرصه استفاده از تمایلات شووینیستی و نژادپرستی در ایران و حتی برخی از واکنش‌های شوونیستی که در سال های اخیر مثلا در حمله به سفارت عربستان شاهدش بودیم، می توانند نشانگانی باشند از این که ما شاهد موج جدیدی از باستان‌گرایی هستیم » .
 این استادِ جمهوری اسلامی و حقوق‌بگیر دولت با پیروی از دیدگاه و موضع رسمی دولت ، واکنش چند جوان باغیرت در برابر « بی‌غیرتی » دولت و عدم واکنش به قتل کمابیش 500 تن از هم‌میهنان در فاجعه‌ی مکه و منا و نیز دزدیدن اندامان حیاتی آنان برای جلوگیری از کالبد شکافی برای تعیین دلیل کشته شدن و نیز دفن برخی از آنان بدون پروانه از صاحبان جنازه و پاشیدن مواد شیمیایی بر روی جنازه‌ها برای از میان‌بردن آن‌ها ، جلوگیری از رساندن آب به زخمی‌ها برای قتل آنان به عمد و ... ، « تمایلات انسان دوستانه » ‌است و واکنش آن چند جوان « با غیرت » نشانه‌ی « شوونیسم » و « موج جدیدی از باستان‌گرایی » است ؟!
 با فزونی گرفتن پشتیبانی عناصر و ارگان‌هایی در کشور از حکومت « عهد دایناسورها » در عربستان که نمونه‌ی تازه‌ی آن فریاد « خلیج عربی »از سوی به اصطلاح تماشاچیان تیم تراکتورسازی ( از زیر مجموعه‌های سپاه پاسداران ) در ورزشگاه آزادی بود ، بسیاری از دیده‌بانان مسایل ایران ، بر این باوراند که این سخنان و فریادها ، « بوی پول » می‌دهند ؟!
 اما شگفتا که حتا « سربازان گمنام » نیز پی‌گیرِ خطی که با سخنان فائزه هاشمی ( و کنایه‌های پیاپی پدر ایشان رییس مجمع مصلحت نظام ) آغاز شد و از مسیر « نژادپرستی ایرانیان » که از سوی زیبا‌کلام ـ زوروان به روی صحنه آمد تا فریاد خلیج‌عربی هواداران باشگاه تراکتورسازی ( از زیرمجموعه‌های سپاه پاسدارن ) در قلب تهران و نیز سخنان دکتر ناصر فکوهی در راستای « بزک چهره‌ی زشت و کریه سعودی‌ها ) پی‌گیری شد و می‌شود ، نیستند ؟! اما همه‌ی دستگاه در رویارویی با اندیشه‌های ملی و ملی‌گرایان، همیشه « پا در رکاب » اند ؟! 
استاد به لفظ مبارک می‌فرمایند :
 « ... این‌که گروهی طرفدار کورش و ایران باستان باشند، به نظر من به خودی خود هیچ ایرادی ندارد و شاید خوب هم باشد » ؛ اما در ادامه می‌فرمایند : « البته از نظرعقلانیت مدرن این بسیار مضحک است » . سرانجام «‌شاید خوب است » یا « مضحک » ؟!
ایشان می‌افزایند : « همان‌قدر مضحک که امروز کسی در یونان بگوید طرفدارِ آلکساندر است » .
 آیا می‌شود باور کرد که این استاد دانشگاه جمهوری اسلامی حتا نمی‌داند که اسکندر « مقدونی » است و نه « یونانی » و
 از کینه‌ی میان یونانیان و مردمان مقدونیه و کشمکش‌های اخیر میان یونان و مقدونیه بی‌خبر می‌باشند ؟! البته از استادانی که با « گزینش‌ِ کفنی » به دانشگاه راه یافته‌اند و بر کرسی‌های تدریس نشانده شده‌اند ، بیش از این هم نباید انتظار داشت ؟! 
 اما ایشان از نظر شناخت تاریخ معاصر ایران نیز مشکل دارند و یا برای این که در زمره‌ی « گربه‌های ملوس » دانشگاهی جمهوری اسلامی باشند و « لقمه‌های چرب » نصیبشان گردد ، می‌گویند :
 « اما احزابی چون پان ایرانیست و سومکا در دوره نهضت ملی بسیار فعال بودند و همراه با حزب توده، مهم ترین دشمنان دکتر مصدق و ملی شدن صنعت نفت به حساب می آمدند و از عوامل اصلی پیروزی کودتا نیز بودند » .
 نخست آن که « استاد » نمی‌داند یا نباید بداند که حزب‌پان‌ایرانیست با سومکا ( عکس‌برگردان حزب نازی آلمان ) از نظر اندیشه و عمل‌کرد ، در دو قطب مخالف قرار داشتند و دیگر این که نمی‌داند و یا نباید بداند که حزب پان‌ایرانیست تا پایان دولت ملی و پس از آن نیز ، همیشه در کنار دکتر مصدق و پیشاپیش صفوف مبارزه برای ملی‌شدن صنایع نفت در سرتاسر کشور قرار داشت .
 برای آگاهی « استاد » که بابت خوش‌خدمتی‌ها به حاکمیت ماهانه چندین و چندمیلیون مداخل دارد ، سرخط‌های شماره‌ی مخصوص « ندای پان ایرانیسم » ارگان رسمی حزب پان ایرانیست ( سه‌شنبه 27 امرداد 1332 ) را باز‌نویس می‌کنم : 
 « دربار فاسدترین و تبه‌کارترین دستگاهی بود که می‌توانست منظور انگلستان را برای پیش‌بردن نظریات استعماری تامین کند » . « تمام نیروهای حزب پان‌ایرانیست در تهران و شهرستان‌ها برای عقیم‌گذاشتن نقشه‌های ضدملی توطئه‌گران درباری بسیج می‌شود » . « درود بر دکتر مصدق رهبر آهنین اراده‌ی ملت ایران » . « امروز باید همه‌ی قشرهای مختلف اجتماع و همه‌ی میهن‌پرستان و علاقمندان به استقلال و عظمت ایران ، جبهه‌ی متحد و نیرومندی را با برنامه‌ی منظم برای حمایت از دکتر مصدق و مقابله با عناصر بیگانه‌پرست و عناصر ضدملی تشکیل دهند و راه را برای عملی شدن هدف‌های اساسی و بزرگ ملت ایران باز نمایند » . 
 هم‌چنین « استاد » را بخواندن کتاب‌های زیر برای آشنایی با اندیشه‌ی ناسیونالیسم ایرانی ، مکتب پان‌ایرانیسم ، حزب پان‌ایرانیست و نقش این حزب در مبارزه برای ملی‌شدن صنایع نفت در سرتاسر کشور و به ویژه نقش حزب پان‌ایرانیست در خیزش ملی سی‌تیر 1331 و نیز کودتای ننگین آمریکایی ـ انگلیسی 28 امرداد 1332 فرا می‌خوانم :
فرهنگ ملی ـ هوشنگ طالع ـ انتشارات سمرقند ـ تهران 13799 / اندیشه و دانش ملت‌گرایی ـ هوشنگ طالع ـ انتشارات سمرقند ـ تهران 1378 / مکتب علمی ملت‌گرایی ـ هوشنگ طالع ـ انتشارات سمرقند ـ تهران 1379 / ناسیونالیسم‌ ایرانی ـ هوشنگ طالع ـ انتشارات سمرقند ـ تهران 1389 / تاریخچه‌ی مکتب پان‌ایرانیسم ـ هوشنگ طالع ـ انتشارت سمرقند ـ چاپ دوم ـ تهران 1391 / روز سی‌تیر میدان بهارستان ـ هوشنگ طالع ـ انتشارات سمرقند ـ تهران 1388/ روز 28 امرداد ، سه راه بوذرجمهری ـ هوشنگ طالع ـ انتشارات سمرقند ـ تهران 1392

یک‌شنبه 28 آذرماه 13955 ـ هوشنگ طالع

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کاوه جویا

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.