رفتن به محتوای اصلی

نظر ما درباره مسئله آذربايجان و ايران
03.12.2016 - 12:04

همزمانی جنبش ملی - دموكراتيك ما با خاتمه جنگ بزرگ جهانی موجب گفتگوها و هياهوهای شديدی در بازار سياست جهانی گشته است. نهادهای ديپلوماتيك و مطبوعاتی دول كوچك و بزرگ ، اينبار نيز می‌كوشند جهت تامين منافع خود و برای گل آلود كردن آب و ماهی گرفتن از آن، شايعات حيرت آور و خبرهای شگفت انگيزی درباره نهضت دموكراتيك ما بپزند و به خورد بشريت دهند. نهضت آذربايجان كه واقعا امری مربوط به تكامل و تعالی داخلی ايران است، توسط سياستمداران سودجو از پشه‌ای به فيلی تبديل گردانيده شده و در چشم جهانيان به صورت يك ماجرای عظيم بين المللی در آورده شده است.

سازمانهای مستقيم و يا غير مستقيم مقاماتی كه برای در اسارت نگاهداشتن ملتهای ضعيف، مكيدن خون ملتهای عقب مانده و مستعمره كردن كشورهای آنان تلاش می‌كنند- حتی نمی خواهند از ايجاد يك ماجرای بزرگ جنگی از اين موضوع صرفنظر كنند. ما نمی توانيم نطقهای حسين علاء  كه خود را سفير ايران می‌داند و نطقهای دايه‌های مهربانتر از مادر يعنی نمايندگان انگليس و امريكا در شورای امنيت  را ساده تلقی كنيم. اينجا، نقض خشن حق ملتهای ضعيف در تعيين سرنوشت خود، توسط نيروهای متحد ارتجاع داخلی و خارجی به شكل خشنی خود نمايی می‌كند.

علاء با نطق خود به عنوان نماينده حقيقی عناصر خائن و وطن فروش دست پرورده اميرپاليستها در كشورهای ضعيف، از آشكار كردن سيمای حقيقی خود شرم نمی كند. اين رفتار پست او را نيز نمايندگان دول بزرگ، با نقض نزاكت بين المللی سازمان می‌دهند و از اين طريق حتی از جريحه دار كردن احساسات مردم صلحجوی ايران نيز واهمه نمی كنند.

تلاش علاء برای نگهداشتن مسئله [آذربايجان] را در شورای امنيت- عليرغم انتشار اعلاميه صريح و آشكار دولت ايران مبنی بر تاييد خروج ارتش سرخ از ايران، و اقدام او بر خلاف اطلاعيه رسمی دولت [متبوع] خود، نشان می‌دهد كه در ايران غير از دولت رسمی، دولت ديگری نيز وجود دارد كه علاء با اتكاء به آن می‌كوشد به استقلال و حق حاكميت ملت خاتمه دهد.

خروج كامل نيروهای اتحاد شوروی از ايران چنان حقيقتی است كه حتی ديپلماتهايی نيز كه شورای امنيت را تا درجه شورای ضد امنيت تنزل داده اند، قادر به انكار صريح آن نيستند. گفتگوهايی كه عليرغم اين موضوع در شورای امنيت جريان دارند، فی نفسه كاری بسيار مشكوك و خطر ناك است و اين نيز يك حقيقت است. واقعا رفتار آقايانی كه در شورای امنيت نشسته اند آن اندازه سبك و بيمزه است كه حتی انسانها ساده نيز آغشته بودن اين رفتارها به غرضهای زهرآلود را احساس می‌كنند. روشن است كه ما به عنوان عضوی از عالم بشريت نمی توانيم به سياستهای مرموزی كه جهان را به طرف دريای خون جديدی سوق می‌دهد با خونسردی نگاه كنيم، ولی جانب مورد توجه و علاقه ما اساسا آن بخشی است كه مستقيما به وطن ما مربوط می‌شود.

ما هميشه گفته ايم و اكنون نيز صريحا می‌گوييم: ما بطور جدی به ايران و تماميت ارضی آن علاقمنديم. اگر از طرفی خدشه‌ای به آن وارد شود شايد جدی تر و فداكارانه تر از ساكنان ايالتهای ديگر ايران – برای جلوگيری از آن [خدشه] اقدام خواهيم كرد. با اين حال هرگز حاضر نيستيم از دفاع از ملت، زبان و آداب و رسوم و خصوصيتمان – بشرط آنكه كشورمان يعنی ايران را خدشه دار نكند- صرفنظر كنيم. اينجا چيزی كه مغاير با قانون و حق حاكميت خلقهای ايران باشد وجود ندارد. برعكس اگر ما خود را با دست خودمان اداره كنيم، چه بسا اين امر بتواند به تكامل و تعالی ايران رشد بيشتری دهد. نهضت ملی ما ديگر از چارچوب ملی خارج شده و مقام پيشاهنگی جنبش دموكراتيك ايران را احراز كرده است. اكنون ديگر عموم مردم ايران شروع به درك اين موضوع و معنای حقيقی آن كرده اند. گفتگوهای آغاز شده در تهران موجب روشن شدن ابهامات و سوء تفاهماتی گشته كه دشمنان ما به طرق و بهانه‌های گوناگون ايجاد كرده اند. اين گفتگوها حسن تفاهمی اساسی ميان خلق آذربايجان و ايرانيان بيرون از آذربايجان بوجود آورده است. اين حسن تفاهمات عليرغم تلاشهای مذبوحانه مرتجعين داخلی و خارجی روز به روز عمق می‌يابد و نتايج مثبتی می‌دهد.

در چنين شرايطی هياهوی خارجيان و تلاش آنان برای تبديل اين مسئله ساده به يك مسئله جهانی، جز هدفی پنهانی عليه ايران چيز ديگری نميتواند باشد.

در اين ميان راديوی تركيه بيشتر از ديگران برای خرابكاری در روندها حرارت به خرج می‌دهد. لحن اين راديو ما را جدا به فكر وا می‌دارد. كسانی كه تا ديروز از وارد كردن هيچ تهمت و افترايی به ما ابا نميكردند، امروز می‌كوشند با معرفی آذربايجان به عنوان يك دولت مستقل و با دروغپردازيهای گوناگونی درباره انتشار نهضت ما در سراسر ايران، افكار جهانيان را تيره سازند.

ما در همان روزهای آغاز جنبش دموكراتيكمان نوشته بوديم كه "دهان افندی‌های عثمانی بيهوده آب نيفتد. از اين نمد برای آنها كلاهی نمی شود." آذربايجان هر چه هم كه بخواهد به شرط ماندن در داخل ايران می‌خواهد. بالاخره ما به هر زبان كه سخن بگوييم، هر هدفی داشته باشيم، بر اساس ايرانی بودن و ماندن در چارچوب ايران خواهد بود. هر اندازه كه تفاهم ميان ما و حكومت مركزی بيشتر ميگردد، اضطراب و نگرانی آنكارا شدت می‌گيرد. برخی خبرنگاران امريكايی نيز چندان راضی به نظر نمی رسند. ما رابطه‌ای حقيقی ميان راديو آنكارا، مخبرين امريكايی، حسين علاء و سخنان نماينده استراليا در شورای امنيت احساس می‌كنيم، به نظر ما اين رابطه تصادفی نيست. قطعا همه اينها از سرچشمه واحدی آب می‌خورند و با آموزشهای مشاق (رهبر اركستر) عمومی معينی است كه آنان اين نغمه‌های ناسازگار روز افزون را سر داده اند.

عليرغم اينها ما در جوار تداوم نهضتی كه آغاز كرده ايم، نمی توانيم از تلاش برای حل صلح آميز اختلافاتمان با حكومت مركزی صرفنظر كنيم. حتی اگر خدای نكرده در نتيجه تحريكات خائنانه عناصر ارتجاعی ايران قرار بر آن شود كه مسئله با نيروی سلاح حل گردد، ما باز اجازه دخالت نيروهای بيگانه در امور داخلی خود را نخواهيم داد.

اگر مرتجعين تركيه می‌خواهند خلق ترك را به آغوش استعمارگران امريكايی بياندازند، ما حرفی نداريم. ليكن ما در فكرآن نيستيم كه خلق آذربايجان را از ايران جدا كنيم. تركها [i] بفهمند و صدای خائنانه شان را ببرند و ما را به حال خود بگذارند. ما بارها گفته ايم: مسئله آذربايجان بايستی فقط در آذربايجان و دخالت مستقيم خلق آذربايجان حل شود.

اين حق مشروع و قانونی ايران و آذربايجان موضوعی نيست كه به شورای امنيت مربوط باشد.

اگر قرار بر آن باشد كه شورای امنيت در اختلافات داخلی تمام كشورها دخالت كند، آنوقت ما ايرانيان نيز- باعتبار حضورمان در صفوف ملل متحد- خواهان آن هستيم كه بر اعتصابات روز افزون امريكا نظارت كنيم. ما نيز اختيارات گسترده رئيس جمهور امريكا را از يكسو موجب خدشه دار گشتن صلح و امنيت جهانی و از سوی ديگر ضربه‌ای بزرگ به نظام دموكراسی جهانی ارزيابی كرده، از شورای امنيت تقاضای محدود كردن اين اختيارات را داريم. از آنجا كه ما ملت كوچكی هستيم اين قبيل ادعاهای ما می‌تواند خنده دار به نظر رسد، ولی مداخله استراليا - كشوری كه هنوز [حتي] دارای استقلال حقيقی نيست و شايستگی خود به استقلال را نيز نشان نداده است- در امور داخلی ايران كه دارای چندين هزار سال تاريخ و استقلال است، اگر مسخره نيست پس چيست؟

سياست نو استعماری امريكا و حرص و ولع آن كشور برای انحصار نفت جهان به هر قيمت، بشريت را به سوی خطرهای بسيار بزرگ سوق ميدهد. اين سياست با جنبش ساده و طبيعی مردم صلحجوی ما نيز مخالف می‌ورزد. اين مخالفت، برای ما افتخاری در برابر بشريت است و برای آن ديپلماتها و نمايندگان مطبوعات كه به اشاره انگشت شركتهای نفتی حركت می‌كنند، يك سقوط اخلاقی است.

ما جماعت شرق نتوانسته بوديم تا شروع اين جنگ، امريكا و تمدن آنرا بقدر كافی بشناسيم. حركات سبك نظاميان آنان در پايتخت - كه حكم مهمان ناخوانده را داشتند- و رفتار كثيف و پست متخصصين مالی آنان در اداراتمان، چهره‌بی‌نقاب تمدن مادی ناب و بيروح را بما نشان داد و تمام زحمات مبلغين آمريكا و تبليغات آنرا در چشم مردم ايران كاملا از ميان برد. شرقی‌ها از آنجايی كه به معنويات اهميت بيشتری قائلند، با مشاهده دعواهای مادی- بويژه نفتی- آنان، ناگزير به روی برگرداندن از آنان می‌شوند. نمايندگانی كه در شورای امنيت نشسته اند، مانند ملا نصرالدين ما آنچه را كه خود سوار شده اند، به حساب نمی آورند.

كسی هم نمی تواند از امريكايی‌ها بپرسد كه به چه حقی و بر اساس كدام قرار نيروهای امريكا وارد خاك ايران بيطرف شده بود؟ متخصصين آمريكايی با چه صلاحيتی خود را مجاز می‌دانستند بر خلاف وظايفشان در امور داخلی ايران دخالت كنند؟ شوارتسيكف كيست؟ از جان ايرانيان چه می‌خواهد ؟ كار‌های خلاف قانون دكتر ميلسيو و ساير متخصصين امريكايی هنوز از خاطر مردم ايران پاك نشده است. اكنون ما دايه‌های‌های مهربانتر از مادر لازم نداريم. ما كشور خود را هزاران سال با دست خود اداره كرده ايم و بعد از اين هم خواهيم كرد. هيچ نيروی خارجی نمی تواند ما را از اين حق مشروع خود محروم كند. حركت خيانت آميز علاء مسئله تازه‌ای برای مردم ما نيست. ما از نقشه‌هايی كه نيروهای ارتجاعی تحت حمايت بيگانگان در پايتخت كشورمان اجرا می‌كنند‌بی‌اطلاع نيستيم و دير يا زود بايد تكليف مردم ايران با اين عناصر روشن شود.

اينها می‌كوشند در ايران دريايی از خون بپا كنند. اينها آدمهای خود فروخته‌ای هستند كه می‌كوشند استقلال ما را از ميان ببرند و ثروتهای طبيعی ما را به بيگانگان تقديم كنند. حركت غيرمسئولانه علاء متوجه تاريكتر كردن هر چه بيشتر فضاست. اين امر آشنايان به اوضاع ايران را سخت به فكر كردن وا می‌دارد. اگر ماموری كه علنا با دستورات قوه مجريه رسمی امروز ايران – يعنی حكومت آقای قوام السلطنه - مخالفت می‌كند، با مقامات پنهانی و غير مسئول مرتبط بوده باشد، در اين صورت مردم ايران در برابر يك رسوايی بزرگ سياسی قرار گرفته است.

اگر اعمال علاء- وزير دربار سابق - واقعا به فرمان مقامات غير مسئول باشد؛ پس او مشروطيت ايران و قانون اساسی ايران را زير پا نهاده است و به نظر ما ملت ايران نمی تواند با اين اوضاع با خونسردی برخورد نمايد. اگر پرده از روی اين كمدی برداشته شود آنگاه كار به جاهای باريكتری خواهد كشيد و به نظر ما اين به سود ايران نيست.

اكنون ايران بايد كشور به تمام معنی دموكراتيكی شود و اين رژيم [دموكراسي] بدون جنگ و خونريزی در سرتاسر ايران عملی گردد. ما اكنون در كنار حفظ آزادی داخلی و ملی خود بسوی اين هدف حركت ميكنيم. ما برای ماندن در داخل ايران و شريك بودن در سرنوشت ملت ايران هزاران دليل و برهان در دست داريم. خاطر تركها و ساير دايه‌های مهربانتر از مادر جمع باشد. آذربايجان هرگز به فكر جدا شدن از ايران نبوده و نخواهد بود. ولی [امور] خودش را خود اداره خواهد كرد.

روزنامه آذربايجان، ارگان فرقه دموكرات آذربايجان شماره 212, 5 شنبه 9 خرداد 1325

ترجمه از سيروس مددي

------

 

Missing media item.

به مناسبت هفتاد و یکمین سالگرد جنبش 21 آذر

نگاهی به مناسبات دوحکومت خودمختارآذربایجان وکردستان

در تاریخ معاصر ایران، به ویژه طی صد سال اخیر، خلقهای ساکن ایران مبارزات پیگیر و فداکارانه ای در راه دستیابی به آزادی و پیشرفت اجتماعی انجام داده اند که نتایج متفاوتی داشته است.

پیروزی انقلاب مشروطیت، پیروزی خلقهای آذربایجان و کردستان در جنبشهای 21 آذر و 2 بهمن و تاسیس حکومت ملی آذربایجان و جمهوری مهاباد کردستان در سال 1324، پیروزی جنبش ملی کردن صنعت نفت و پیروزی انقلاب ضدسلطنتی 22 بهمن 1357 نمونه های موفقی از این مبارزات هستند. این نمونه های موفق، تجربیات باارزشی هستند که اهمیت سترگ اتحاد و همکاری میان توده های وسیع خلقها و احزاب و سازمانهای رهبری کنندۀ آنها را به اثبات می رساند.

طی این سالهای طولانی، یکی از عرصه های مهم مبارزۀ خلقهای ایران، مبارزه در راه تامین حقوق انسانی و دمکراتیک خلقها بوده است. درسالهای پس از انقلاب مشروطیت و به حاکمیت رسیدن رضاخان، هم در آذربایجان و هم در کردستان، مبارزه در راه تامین حقوق ملی همواره ادامه داشته است. برای نمونه می توان به مبارزات شیخ محمد خیابانی از سال 1296 تا سال 1299 در آذربایجان و مبارزۀ مردم کردستان به رهبری اسماعیل آقا سیمکو در سالهای پس از جنگ جهانی اول تا سال 1309 اشاره کرد. ولی مهمترین مبارزات و پیروزیها در عرصۀ کسب حقوق ملی خلقهای ایران، مبارزات سال 1324 است که به تاسیس حکومت ملی آذربایجان وجمهوری مهاباد کردستان منجر گردید.

مبارزات خلقهای آذربایجان و کردستان در سال 1324 هم از نظر تکامل یافتگی نظری و سیاسی و تشکیلاتی و هم از جهت اتحاد عمل و هماهنگی میان خلقهای آذربایجان و کردستان نقطۀ عطف تاریخی مهمی را تحقق بخشیدند. نگاه کوتاهی به این تجربۀ غنی در مورد اهمیت و ضرورت اتحاد عمل خلق ها می تواند نقش مهم و مثبتی در شکل گیری ذهنیت تاریخی ایفا نماید.

در آن مقطع تاریخی مهم وحساس سالهای 1324 و 25 ، بیم و امید بر فضای سیاسی و اجتمائی کردستان و آذربایجان سایه افکنده بود. برای اولین بار در تاریخ ایران، خلقهای آذربایجان و کردستان توانسته بودند حکومت های خودمختار خود را تاسیس کنند. در چنین وضعیت حساسی، نمایندگان سیاسی حکومتهای نوپای خودمختار، در عین تلاش برای هم آهنگی و اتحاد عمل و فعالیت مشترک ، تلاش برای حل اختلافات دوجانبه را نیز در دستور کار قرار دادند.

به لحاظ جغرافیائی، در حد فاصل اراضی دو حکومت خودمختار، شهرها ، مناطق و دهاتی وجود دارند که کردها و آذربایجانی ها به طور مشترک و در جوار هم در آنها زندگی می کنند. در زمانهای گذشته، گاهی اوقات، در برخی از این مناطق میان فئودالها ودهقانان دو طرف اختلافات و درگیری هائی روی می داد که مورد سوءِ استفادۀ دولت مرکزی ضد خلقی قرار می گرفت. بلافاصله پس از استقرار حکومتهای خودمختار در آذربایجان و سپس در کردستان، فئودالهای مرتجع محلی و عوامل حکومت مرکزی، با حرکات موذیانه و به بهانۀ اراضی مورد اختلاف تلاش کردند درگیری های طایفه ای قدیمی را تشدید نموده و گروههائی از دو طرف را به جنگ وادار کنند. لیکن رهبری هوشیار حکومتهای خودمختار پس از مدت کوتاهی توانستند با همکاری و همیاری متقابل به این توطئه ها که با منافع هر دو خلق تضاد داشت، خاتمه دهند و امنیت و آرامش را در این مناطق مستقر سازند.

پس از استقرار حکومتهای خودمختار در آذربایجان و کردستان، یکی دیگر از توطئه های ضد خلقی دولت مرکزی و فئودالها و ملاهای مرتجع، ایجاد و تشدید دشواریهای اقتصادی در این مناطق بود. دولت مرکزی علاوه بر ایجاد دشواریهای مالی و پولی در اراضی این دو حکومت، تلاش نمود با ایجاد مشکلاتی در عرصۀ تولید و تجارت محصولات کشاورزی، دهقانان و اهالی این دو منطقه را به نارضایتی کشانده و آنها را به حرکات اعتراضی علیه حکومتهای خودمختار سوق دهد. از چنین اعمال کثیفی ذکر دو نمونه کافی است.

یکی از این اقدامات کثیف دولت مرکزی تلاش برای ایجاد قحطی مصنوعی نان در اراضی این دو حکومت خودمختار بود. برای اینکار دولت مرکزی با همکاری عوامل فئودالهای مرتجع محلی و به شیوه های مختلف، گندم تولید شده در آذربایجان و کردستان را جمع آوری و از این اراضی خارج می کرد. اهالی این مناطق می باید از فرط گرسنگی علیه حکومتهای خودمختار شورش می کردند.

کشت و برداشت تنباکو و چغندر و فروش آن به تجار و صادرکنندگان مقیم مراکز اقتصادی ایران از مهمترین منابع درآمد دهقانان و اهالی کردستان بود. در این مورد هم دولت مرکزی با همکاری عوامل مرتجع در بخش بازرگانی ، خرید و تجارت تنباکو و چغندر تولید شده در کردستان را مختل نمود تا دهقانان را در مقابل حکومت خودمختار به اعتراض و شورش وادار کنند.

در این موارد نیز حکومتهای ملی آذربایجان و کردستان با درایت وارد عمل گردیدند؛ از خروج گندم و غلات ضروری برای تامین اهالی جلوگیری گردید؛ با اتخاذ تدابیر مشترک و همکاری، راههای دیگری برای فروش و صدور تنباکو و چغندر یافتند. بدین ترتیب توطئۀ دولت مرکزی برای ایجاد گرسنگی و اخلال در تجارت محصولات کشاورزی خنثی گردید.

پس از تغییر دولت مرکزی و روی کار آمدن دولت حیله گر قوام السلطنه ، مذاکرات میان دولت مرکزی و دولتهای خودمختار افزایش یافته و وارد فاز جدیدی گردید. در مراحل اولیه، نمایندگان دولت مرکزی چنین مذاکراتی را به شکل جدا جدا با مقامات و نمایندگان گوناگون دولتهای خودمختار انجام می دادند. عوامل دولت مرکزی با توسل به این شکل از مذاکره ، تلاش می کردند به شیوۀ رذیلانۀ حکومت رضاخان و با وعده های "شیرین" میان مقامات مختلف دو حکومت خودمختار وحتی در درون هر یک ازحکومتها تفرقه ایجاد کنند، و آنها را علیه یکدیگر تحریک و مورد سوءِ استفاده قرار دهند.

ولی سرانجام با خردمندی رهبران دو حکومت خودمختار ، به ویژه قاضی محمد و سید جعفر پیشه وری، این نیرنگ ها نیز خنثی شد و حکومتهای خودمختار به سوی مذاکرات مشترک با دولت مرکزی پیش رفتند.

اقدامات مشترک و همیاری متقابل در عرصه های مختلف نهایتا به انعقاد قرارداد رسمی تفاهم و همکاریهای متقابل میان نمایندگان سیاسی اولین حکومتهای خودمختار دو خلق برادر منجر گردید.

در تاریخ سوم اردیبهشت 1325، هیات نمایندگی جمهوری کردستان به رهبری قاضی محمد و هیات نمایندگی حکومت ملی آذربایجان به رهبری سید جعفر پیشه وری ، طی دیداری رسمی در شهر تبریز، مذاکرات همه جانبه ای انجام دادند. این دیدار برادرانه و مذاکرات صمیمانه و همه جانبه و وسیع با انعقاد قرارداد رسمی تفاهم و همکاریهای مشترک و متقابل در تمامی زمینه های سیاسی و امنیتی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی میان دولتهای ملی و خودمختار آذربایجان و کردستان به پایان رسید.

یکی از مهمترین بندهای این قرارداد مشترک آن بود که "هر گونه حمله و تجاوز به هر یک از طرفین به معنای حمله به طرف دیگر است و طرفین موظف به دفاع از امنیت و ثبات یکدیگر در مقابل تهاجم دیگران هستند".

در آن مقطع تاریخی اوایل سال 1325 ، انعقاد این قرارداد توانست اطمینان خاطر و امید به آیندۀ این جنبش ها را در میان این خلق ها بیش از پیش تقویت نماید ، و همچنین برگ دیگری به کتاب تجربۀ غنی و تاریخی ضرورت و اهمیت اتحاد عمل خلق ها بیافزاید.

منبع: آذربایجان دموکرات فرقه سی
http://adfmk.com/entries/m%C9%99qal%C9%99l%C9%99r…-
--------

اعلامیۀ کمیتۀ مرکزی فرقۀ دمکرات آذربایجان

به مناسبت هفتاد و یکمین سالگرد پیروزی جنبش 21 آذر

و تاسیس حکومت ملی آذربایجان

 

هموطنان گرامی!

بیش از هفت دهه از استقرار حکومت ملی در آذربایجان به رهبری سید جعفر پیشه وری می گذرد. جنبش 21 آذر سال 1324 خلق آذربایجان، سر آغاز نوینی برای آزادیخواهان ایران بود که با بسط و گسترش آن در دیگر نقاط کشور می توانست به تسلط استبدادی و ارتجاعی حاکم بر کشور برای همیشه خاتمه دهد و راه را برای پیشرفت و ترقی میهنمان هموار کند.

در تاریخ مبارزات خلقهای ایران این اولین بار بود که یکی از خلقهای ساکن میهنمان توانست با یک جنبش توده ای و فراگیر به حق تعیین سرنوشت خود دست یابد و دولت خود مختار خود را تاسیس نماید. حکومت ملی آذربایجان به رهبری پیشه وری و با حمایت همه اقشار و طبقات جامعه توانست با کمترین امکانات بزرگترین دستاوردهای مردمی را ایجاد کند. حکومت ملی در طول کمتر از یک سال چنان تحول عظیمی در عرصۀ سیاست، اقتصاد، فرهنگ و آموزش بوجود آورد که تحسین دشمنانش را نیز بر انگیخت.

بدیهی است ارتجاع داخلی و امپریالیسم جهانی، دشمنان قسم خوردۀ مردم، که بر اثر این جنبش لطمه های شدیدی بر منافع آنان وارد شده بود، نمی توانستند ادامۀ آن را تحمل کنند. به همین دلیل ، این جبهه نا مقدس تمام قدرت اهریمنی خود را بکار بست تا جنبش 21 آذر که بخش جدائی ناپذیری از جنبش سراسری مردم ایران بود، با ناکامی روبرو گردد. با سرکوب خونین حکومت ملی آذربایجان، یک باردیگر، راه برای تسلط هر چه بیشتر بر سرنوشت کشورمان هموار گردید. تصادفی نیست که امپریالیست های انگلیس و آمریکا که برای سرکوب حکومت ملی آذربایجان به یاری ارتش شاه شتافتند و مردم را به خاک و خون کشیدند، سازمانگران کودتای ننگین مرداد 1332 نیزبودند.

طی این 71 سال ، کشور ما عرصۀ تحولات بزرگی از جنبش ملی کردن نفت تا انقلاب شکوهمند بهمن 1357 بوده است. سیر رویدادهای سیاسی هفت دهه اخیر کشور نشان میدهد جنبش تحول خواهی مردم ایران علیرغم تمام بگیر و ببندها، زندان ها و اعدام ها و سرکوب های خونین، از پای ننشسته است.

انقلاب بزرگ مردم ایران در بهمن سال 1357 نقطه پایانی بر رژِیم استبدادی شاه و حامیان امپریالیستی آن بود. انقلاب به مردم و از آن جمله به خلق های ساکن کشور این امید را بازگرداند که فصل نوینی در تاریخ سیاسی کشور رقم خورده و وقت آن رسیده است تا سرنوشت خود را آنطورکه لازم است، خود تعیین کنند.

بلافاصله پس از پیروزی مرحلۀ اول انقلاب، جوّ انقلابی و شرایط لازم و تجربۀ کافی برای تامین آزادی های دمکراتیک و از آن جمله حقوق خلق های ساکن کشور وجود داشت. حتی گام های اولیه ای در این زمینه بر داشته شد و بخشی هایی از حقوق خلق ها در قانون اساسی لحاظ گردید. اما ارتجاع با سوءِ استفاده از باورهای دینی مردم، ازهمان ابتدا به تقابل با اهداف مردمی انقلاب بر خاست و موانع بزرگی در این راه ایجاد کرد. اعمال تبعیضهای ملی و مذهبی، دامن زدن به درگیری های ملی و سوق دادن آنها به سوی حوادث خونین، سوءِ استفاده از تحرکات ضدانقلاب، شروع جنگ تحمیلی و ادامه بی حاصل آن و نیز بحران های بعدی مثل تحریم ها شرایط ویژه ای برای ارتجاع بوجود آورد تا اصول و اهداف مردمی انقلاب را زیر پا نهاده و سرکوب گستردۀ نیروهای مدافع انقلاب و خلقهای ایران را به پیش ببرد.

در این میان نباید نقش منفی بخش بزرگی ازنیروهای اصلاح طلب و ملی گرا را نادیده گرفت. آنها در این سالها به آزادی های دمکراتیک از دریچه تنگ دید طبقاتی خود بر خورد کردند ، شاهد قلع و قمع نیروهای انقلابی و دگر اندیش شدند ولی واکنشی نشان ندادند، فقط زمانی فریادشان بلند شده که امواج سرکوب دامن خود آنان را نیز در برگرفت.

رژیم ولایت فقیه و به ویژه گروه بندیهای نظامی-اقتصادی جنگ طلب آن منافع خود را در افزایش تنش آفرینی و ادامۀ تحریمها می بینند. آنها برای حفظ حاکمیت خود به هر وسیلۀ نا مشروع متوسل شده و به هر قیمتی ، حتی به خطر انداختن امنیت کشور به سیاستهای جنگ طلبانه و گسترش دامنۀ عملیات نظامی ـ امنیتی خود ادامه می دهند. آنهم در شرایطی که توطئه ها و جنگهای امپریالیسم ساخته، خاورمیانه را به جهنمی برای خلقها و اقوام منطقه تبدیل کرده است.

عملکرد ویرانگر اقتدارگرایان، آنها را هرچه بیشتر در نقطه مقابل منافع مردم قرار داده و به همان نسبت پایگاه اجتماعی آنان محدودتر گردید است. این روند تا جایی پیش رفته است که در انتخابات دست چین شده اخیر شکست فاحشی متحمل شدند و نتوانستند نمایندگان دلخواه خود را از صندوق های رای بیرون بیاورند.

خامنه ای با توجه به این واقعیتها به شدت از شرایط بحرانی جامعه و اعتراضات مردم بویژه بخش آسیب پذیرتر جامعه در هراس است. بیهوده نیست که همواره مسئولین را به بصیرت دعوت می کند و از دشمن خیالی می ترساند. او مجددا از دانشجویان طرفدار خود می خواهد تا مواظب نفوذ چپها در دانشگاهها باشند و هرانتقادی را به مثابه دشمنی با رژیم تلقی می کند و از ارگانهای امنیتی می خواهد تا با شدت با آن برخورد کنند.

این در حالی است که فساد تمام تار و پود رژیم را گرفته و پنهان کردن آن غیر ممکن شده است. ارگانهای امنیتی و قضایی تحت رهبری خامنه ای به جای مبارزه با فساد، فعالان و کوشندگان مدنی خلقهای آذری و کرد و عرب و بلوچ را با توسل به زندان و شکنجه و اعدام به سمت مبارزات قهرآمیز سوق می دهند؛ کارگران را به شلاق می بندند؛ فعالین کارگری و معلمان را به زندان های طویل مدت محکوم می کنند؛ فعالین مدنی، نویسندگان، ارباب جراید و هنرمندان را محدود و محدودترمی کنند؛ به نمایندگان مجلس اجازه سئوال از مقامات و حضور در اجتماعات و سخنرانی ها را نمی دهند؛ و احمد منتظری که نوار آیت الله منتظری در اعتراض به اعدام های سال 67 را منتشر کرده است، به زندان طویل المدت و خلع لباس محکوم می کنند.

دولت "تدبیر و امید" حسن روحانی قریب به چهار سال پیش با وعدۀ تحقق آزادی های سیاسی و تامین خواست های مردم روی کار آمد. رای دهندگان انتظار داشتند او حداقل اصول نا دیده گرفته شده قانون اساسی را در زمینه آزادی ها و حقوق خلق ها اجرا کند. ولی تفکرات نئولیبرالی دولت حسن روحانی مجالی برای تحقق خواسته های اقتصادی و دمکراتیک مردم باقی نمی گذارد. عملکرد تیم اقتصادی آقای روحانی در دوره چهار ساله این را بخوبی نشان می دهد. این تفکر اقتصادی با منافع مردم و عدالت اجتماعی مغایر است و به آزادی های سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی تا جائی اجازۀ بروز می دهد، که منافعش به خطر نیفتاد.

فرقۀ دمکرات آذربایجان بر این باور است که ادامۀ سیاستهای کنونی رژیم ولایت فقیه نه تنها با حقوق و منافع همه خلقهای ساکن کشورمان ضدیت دارد، بلکه روز به روز شرایط زندگی را برای زحمتکش ترین اقشار و طبقات همۀ خلقها دشوارتر می سازد، و حتی می تواند ایران را نیز نظیر کشورهای همسایه به میدان درگیریها ی خونین و جنگهای طایفه ای و مذهبی تبدیل کند.

فقط با همکاری و اتحاد عمل همۀ خلقها و اقشار و طبقات زحمتکش ایران و نمایندگان سیاسی اصیل آنها است که می توان حاکمیت را به عقب نشینی از سیاستهای ضد ملی کنونی واداشت.

 گرامی باد خاطرۀ تابناک شهدای جنبش 21 آذر و همه شهدای راه استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی

کمیتۀ مرکزی فرقۀ دمکرات آذربایجان

آذرماه 1395

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار
برگرفته از:
ایمیل رسیده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.