بگذار نوکران شکست خورده شاه ، فاشیستهای اسلامی حاکم ، ناسیونالیست های فارس و راسیسم آریا گرایی، چپ را دشمن ایران بنامند.
چپ دشمن ایرانی ست که شماها میخواهید ، ایرانی که کشتارگاه روحی و جسمی مردمان ستمکش و استثمار شده و تحت تبعیض است.
چرا که چپ، دوست و دوستار ایرانی ست که همه ، داوطلبانه، در آن احساس خانه کنند و سعادتمند باشند.
و شماها این را نمیخواهید.
خواست شما برده داری ست. شما تشنه ی نفت اید. از این رو چپ را دشمن میدارید.
ایران به عنوان یک کشور یا چهارچوب ارضی، به عنوان یک «ساختار اقتصادی-اجتماعی» مبتنی بر « تبعیض و استثمار و اشغالگری و تجاوز و دیکتاتوری»
چه در دوره ی شاهی و چه در دوره ی اسلامی محل خون آشامی از طبقه ی کارگر و سلاخ خانه ی ملل تحت ستم و تبعیض بوده است؛ در طول قرن اخیر.
ستمکشان ایران، فوج-فوج هم جسماً و هم روحاً سلاخی شده اند.
آیا میخواهید با سیاست فاشیسم اسلا می و فاشیسم فارسی که هردو همزاد هم اند باز این کشتارگاه را حفظ کنید؟
باز هم تحت عنوان ایران یا « حفظ تمامیت ارضی» سلاخ خانه فاشیسم پارسی را مستحکم سازید؟
تجربه ی تاریخ نشان داده امکان حفظ دائمی کشتارگاه ها ممکن نیست. تلاشی سرنوشت مختوم آنهاست.خردمندانه است که سلاخ خانه را تعطیل کنیم و به جایش« خانه ای» برای بهزیستی «همه ی ملل داوطلب» از جمله « قوم فارسی زبان» با حقوق مساوی بسازیم. از راه فدرالیسم.
در حالتی که خرد به این راه حل قد ندهد، دو وضعیت میتواند پیش آید:
1- تکرار سرنوشت یوگسلاوی برای خود – و تبدیل شدن به چند کشور.
2- تشکیل یک دیکتاتورخانه ی جدید به کمک « آلترناتیو سازی خارجی-داخلی».
هر دو احتمال وجود دارد.
اما راه حل « خانه سازی»، خرد مندانه، عملی، و با صرفه است. تنها نیازمند « فرهنگ» لازم است. که باید کسب کرد.
کسانی که بر حفظ کشتارگاه پای میفشارند، کسانی که دل به« آلترناتیو سازی خارجی-داخلی» داده اند، عملا سرنوشت شومی برای « خود و مردم» رقم میزنند. اینان متلاشی کنندگان و ویرانگران واقعی هستند.
ایران کشتارگاه ماست. کشتار گاه را نمیتوان دوست داشت. کسی که سلاخ خانه ی خود را دوست دارد، جایی را که هر دم آنجا کشته میشود، از خرد پیاده است.
آنچه قابل دوست داشتن است « خانه» است. آنچه قابل حفظ است خانه است.
ویرانه است «خانه» ایکه خانه نیست.
کشتارگاه است جایی که انسان هر آن در آنجا جسماً و روحاً کشته میشود.
خانه را، عشق، بایسته است.
برابری و آزادی را ، عشق، بایسته است.
و بهزیستی را.
آنجا که خبری از آزادی نیست
آنجا که خبری از برابری نیست
آنجا که سلطه تو حکم فرماست
زندان و کشتارگاه منست.
ویران باد کشتارگاهها.
هیچ مردمی را نمی توان برای همیشه به زندگی مشترک مجبور کرد.
زندگی مشترک یا جدایی، داوطلبانه است.
و حق طبیعی هر مردمی ست که با داشتن شرایط لازم به آن تحقق بخشد.
تلاشی یوگسلاوی ، چکسلاواکی و شوروی سابق این اصل را عملا برای چندمین بار در تاریخ اثبات کرد.
بنابرین کسانی که چشم بر این تجارب می بندند و با خیالات ناسیونالیستی خود دوستدارند با فاشیسم اسلامی متحده شده و حق مشروع جدایی را از مردم سلب کنند بهتر است متوجه باشند که متحد چه کسی هستند و به چه راهی پا گذاشته اند. و به ماهیت خود پی ببرند.
ستیزه و دشمنی، با به عبارت دقیق تر،
مبارزه با « ساختار مبتی بر استثمار و تبعیض و دیکتاتوری» حاکم بر ایران
وظیفه ی
هر کمونیست
هر چپ
هر ضد تبعیض
هر آزادیخواه
و هر فرد دموکرات است.
وظیفه ی هر انسانی ست که
بر آزادی انتخاب سرنوشت خلقها و ملتها
بر همزیستی داوطلبانه آنها تکیه میکند.
حفظ ایران مبتنی بر « استثمار و تبعیض و دیکتاتوری»
حفظ کشتار گاه است.
که تنها سایسته ی خون آشامان است.
قربانیان استثمار و تبعیض را
با خون آشامان الفتی نیست.
نخست استثمار را با « اجرای عدالت اجتماعی»
به زنجیر خواهیم کشید
و با رفع «تبعیض»
راه را برای نابودی خون آشامی از طبقه ی زحمتکشان یدی و فکری
آماده خواهیم کرد
با آمادگی شرایط جهانی برای نفی استثمار
بر خون آشامی از طبقه کارگر و دیگر استثمار شدگان
پایان خواهیم داد.
چه ایران یک کشور باشد
و چه هفت کشور.
چنین است
استراتژی و تاکتیک
رفع تبعیض و استثمار
در کشتاره گاهی به نام ایران.
*
چپ ایران اولین نیرویی ست که جدایی دین و دولت را مطرح کرد.
اولین نیرویی ست که عدالت اجتماعی، برابری زن و مرد،
حقوق برابر خلق ها، استقلال و آزادی فردی و اجتماعی را مطرح کرده است.
اولین نیرویی ست که در میدانهای تیرباران از ایده های انسانی خود دفاع نموده.
اولین نیرویی ست که سعادت و آزادی فرد را شرط سعادت و آزادی همگان دانسته. و برعکس.
چپ میدانهای خونینی ست که شیفته زندگی و سعادت انسان بود.
اولین نیرویی ست که بردگی نوین جهانی را نفی میکند.
چپ ایران نیروی نفی دیکتاتوری بود و ضامن برقراری دموکراسی.
بدون چپ چه دارید؟
-50 سال دیکتاتوری سلطنت !
-35 سال فاشسیم مذهبی!
هیچ اندیشه کرده اید فرهنگ یک قرنی ایران
- انقلابات و جنبشهای مردمی برای تغییر زندگی، برای آزادی و پیشرفت ،
باخون چپهای ایران آبیاری شده است؟
فرهنگ جامعه را بنیان نهاده اند.
انقلاب مشروطه، انقلاب بهمن، جنبش فدایی
همه با اندیشه و خون چپها آبیاری شده است.
بدون چپ چه دارید؟ براستی هیچ!
آنان که هیچ ندارند شایسته ی دیکتاتوری و فاشیسم اند
این تجربه تاریخ است.
*
بدون چپ
ارمغان تان فاشیسم آریایی بود
و فاشیسم اسلامی
وکشتارگاه برای کمونیستها
*
سخن بر دهانتان چون میوه های گندیده است
تن و جانمان را آلود
چون تگرگ ویرانگر باغها برآمدید
از گورهای چند هزارساله
شما فرمانروایان هیولا صفت سیری ناپذیر
که جز خون و کشتار، کاری و پیامتان نبود.
رنگها معنای خود را از دست دادند
جزسیاهی رنگی نماند. نفرت کلاغهاهم برآمد.
فصلها دیگر نبودند
خبری از پاکی و گوارایی نماند.
داغ و درفش بود وچوبه های دار، میدانهای تیرباران.
ساواک و ساواما بود
و خانه های مخفی، و تجاوز به دختران و پسران.، و مردان و زنان.
به نام شاه و «الله»؛که نفرت الله هم برآمد.
درکاخهایتان که ازطلای سیاه برآمده است
از فرط سیری عاروق زدید
کودکان و پیرزنان و پیرمردان
از فرط گرسنگی دردخمه ها جان باختند
جوانان به هر گوشه ی عالم آواره شدند.
شما هیولا ها ، بالیدید، بالیدید و بالیدید.
به نام شاه؛ به نام الله، که نفرت الله هم برآمد.
چه خوش گفت «روزا» آن زن کمونیست:
« سوسیالیسم یا بربریت»
چنین است پاسخ « استثمار و تبعیض و دیکتاتوری»
*
سوسیالیسم یعنی آزادی و پیشرفت و بهزیستی مردمان.
اداره ی امور خود، و حکومت بر خود . «مستقیم و غیر مستقیم».
سوسیالیسم یعنی عشق و دوستی.
وعقب نشینی گام به گام استثمار انسان از انسان
تا روزیکه دیگر درجهان، نوین برده ای نباشد.
و سعادت انسان به دست خود. و آسایش و آزادی روحی و جسمی او.
سوسیالیسم یعنی اینکه مجبوریم سعادت نسبی خود را با هم بیافرینیم.
نسخه ای نیست و نخواهد بود. هیچکس چیزی نمیداند.
اما همه میدانیم که راه حل نسبی مشکلات را باید باهم بیابیم.
و گام به گام تکمیل کنیم.
میدانیم چه نکنیم،
و چگونه جستجو کنیم.
پیروزی از آن ستمکشان است.
سوسیالیسم یعنی حقوق انسان،دموکراسی،
و عقب نشینی گام به گام استثمار انسان از انسان.
سوسیالیسم یعنی همه ی اینها.
به هنگام فرمانراویی هیولاهای سیاه پوش.
*
من کمونیست نیستم
اما نمی توان چشم برهم نهاد -و- خدمات -و- حقوق کمونیستها را ندیده گرفت
آنانکه بر خدمات و حقوق دیگران چشم فرو می بندند
نخست حقوق خود را نفی میکنند.
*
مبارزه بهر« همزیستی داوطلبانه و رفع تبعیض و استثمار و دیکتاتوری »
متحد مبارزه ی کمونیستهایی ست که از « شونیسم ایرانی» گوارایند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید