رفتن به محتوای اصلی

ببخشيد، جامعه ى كدام ايران؟ ايران كدام جامعه؟
04.08.2016 - 06:41

 

دهه ها است كه مى نويسيم جامعه ى ايرانى نژادپرست است و بعد از كلى معطلى حالا زيبا كلام دليل مى آورد كه آره ما نژاد پرستيم. با دلايلش كارى ندارم چون در دلايل او از عرب ستيزى سخن به ميان مى آيد اما از ترك ستيزى جامعه ى ايرانى سخن نمى گويد. امثال زيباكلام ها به وقت اعتراف هم سانسور شده اعتراف مى كنند. به هر حال جامعه ى ايرانى خودخواه است و تنها سر و پاى خويش را مى بيند. ديگران در نظر اين اجتماع بى سر و پايند. على سنبلى ها برخاسته از چنين طرز تفكراتى اند. پدر درگير شاهنامه و رستم و آريايى گرى ، و فرزند درگير ٣٠٠ فشنگ و طراحى كشت و كشتار. دو نكته در مسئله ى على سنبلى قابل تامل است. به دروغ خود را زن جا مى زند ( دروغ مصلحت آميز سعدى )، و با حسرت خود را ألمانى و ايرانى اصيل فرياد مى زند. ( فرياد نژاد پرستى). نژادپرستى و دروغگويى در آموزه هاى جامعه ى ايرانى جار مى زند. آموزه هايى كه پدر على سنبلى در مصاحبه اش از آن پرده برداشت و مجرى شبكه مجبور شد سخن او را به خاطر ترويج نژاد پرستى قطع كند. يك اشتراك راسيستى آلمانى هاى اصيل با آريايى هاى اصيل، ترك ستيزى آنها مى باشد. خود بزرگ بينى ايرانى ها كوچكشان كرده است. جامعه ى ايران در سازمان ملل توان حرف زدن ندارد و به تته پته افتاده است اما در داخل خودش هى زور مى زند كه شعر سعدى را بر سر در سازمان ملل ببيند. جامعه ى ايرانى تنها خود را پاكزاد و تنها تربت خود را پاك مى داند. ( چنين گفت فردوسى پاكزاد / كه رحمت بر آن تربت پاك باد ).
نام جستن و آوازه و شهرت دغدغه ى جامعه ى ايرانى است. ( شب تيره تنها برفتم ز پيش / همه نام جستم نه آرام خويش ). خداى جامعه ى ايران خداى نام و نژاد و ثروت است. ( خداوند نام و خداوند گنج /  خداوند شمشير و خفتان و رنج ).  جامعه ى ايران مثل فردوسى با تصاحب گنج و دارايى ديگران به زور شمشير حال مى كند. كارى كه در تاريخ بارها انجام داده است و به آن افتخار مى كند. از چپاول هندوستان و الماس هاى مشهورش بگيريد تا چپاول دارايى هاى ملت هاى ترك و عرب در درون خويش. مشكل اين جامعه اين است كه از دوران تاخت و تاز دور افتاده و حالت مدافعه به خود گرفته است. دل اين جامعه براى خودنمايى و تاخت و تاز تنگ شده است. روزگارى در قالب شاهان و امروز در قالب اديان. فرقى نمى كند. بالاخره بايد تيتر اول باشد. در اسرائيل ستيزى از خود اعراب داغتر است. در جهانى شدگى در قالب احمدى نژاد مى رود نيويورك و مدرنيسم را با دو سه جمله ى فردوسى مآبانه زير سئوال مى برد. اتفاقاً ژست و اداى احمدى نژاد بيشتر به فردوسى مى خورد تا امام زمان. نجات دهندگى جامعه ى ايرانى از جنس رستم است نه از جنس امام زمان. البته نه نجات دهندگى رستم مآبانه و نه نجات دهندگى امام زمانى تا به حال آزموده نشده و در حد شعار باقى مانده است. براى همين منطقه و جهان در سوداى نجات دهندگى ايرانى به تشتت و آشوب كشيده شده است. نجات دهندگى فردوسى مى شود حكايت شاهنشاهى در ايران و نجات دهندگى امام زمانى مى شود حكايت حاكميت امروز. به زور و با نادانى مجسمه هاى فردوسى نژادپرست را بر شهرهاى هويت ديگرى ها به عنوان سمبل نجات دهندگى مى چينند و غافل از اين هستند كه در دوران حماسه به سر نمى بريم. در اين خصوص بيشتر خواهم نوشت. جامعه ى ايران در فوتبال به يكباره يورش مى برد به مسى، و مدافع منطقه اى و سطح پايين خويش را با خداى فوتبال رو به رو مى كند. دوئلى به غايت خنده دار. جامعه ى ايرانى مسئول قضاوت جهان است. به يكباره يورش مى برد به سايت ها و صفحات مجازى ديگرى ها، و عقايد و خواسته هاى خام خويش را بر آنها ديكته مى كند. غافل از اينكه خودش در نوشتن انشاى جهانى شدگى مردود است.
همه ى اين دلايل نشان از عقده ى حقارت دارد.
به وضوح مى بينيم كه جامعه ى ايرانى منطقه ستيز و جهان ستيز شده است. اين جامعه خودستيز نيز هست. يعنى به سرعت و ضربتى دارد خودزنى مى كند. على سنبلى ها به هنگام اشاعه ى بدآموزى هاى اين جامعه در جوامع مدرن به سرعت ديده مى شوند. اما اين بدآموزى ها در درون خود جامعه ى ايرانى و در منطقه به دليل اشتراكات آموزه اى به چشم نمى آيند و ماستمالى مى شوند.
اين جامعه بايد بياموزد كه جهان با رساله و حماسه اداره نمى شود. يكى از رساله هاى آقايان را ( تقريباً شبيه هم هستند ) ترجمه كنيد و بر روى ميز اداره ى جهان قرار دهيد، دنيا با خواندن آن چه حالى خواهد شد؟ يا اينهمه زور زده اند و افتاده اند دور دنيا جهت شاهنامه خوانى، كدام خوانش سياسى و ادبى دنيا را تغيير داده اند؟ نتيجه همان است كه بود. دنيا جامعه ى ايران را خشن و عصبى و نژادپرست مى داند. كه هست. هم آنكه بر قدرت است مشغول دار زدن مخالفين و سندسازى بر عليه مردم مى باشد و هم اپوزيسيونش مرتب شعار مى گيريم و مى كشيمتان سر مى دهد. اين جامعه خودش با خودش درگير است. ياد گرفته است كه در ادوار مختلف تاريخ بر خودش بشورد، انقلاب كند، بكشد، بشكند، براند و ... من به اين مى گويم خودآزارى. اين جامعه ياد نگرفته كه براى تغيير شيوه هاى ديگرى هم هست.
ضريب هوشى جامعه ى ايرانى خيلى پايين است. مسائل را دير مى فهمد و دير درك مى كند. همه ى زورشان را مى زنند تا كشور همسايه را نا امن كنند بعدش مى فهمند كه اين نا امنى گريبان خودشان را خواهد گرفت پس دوباره به حمايت همان كشور بر مى خيزند اما نمى دانند كه دير كرده اند.
حتماً اين مينياتورهايى كه بر كتاب هاى شعر شاعران كلاسيك ايران كشيده شده است را ديده ايد. يك تصوير مكرر پيوسته در اين مينياتورها به چشم مى خورد. آن بالا پيرمردى ريشو كه پايش لب گور است عاطل و باطل نشسته و اين پايين دخترى جوان و ماهرو و به غايت زيبا دارد برايش با هزار عشوه و ادا جام مى تعارف مى كند. جامعه ى ايران همان پيرمرد عاطل و باطلى است كه دوست دارد جهان مثل آن دختر نازش را بكشد و به سازش برقصد. اين جامعه بى هيچ دليل مناسبى از آدم و عالم طلبكار است. اين جامعه سر هيچ كلاسى نخواهد نشست. عادت كرده است كه در سايه ى نفت مفتخورى كند و چاقو به دست مزاحم فرهنگ ها و جوامع ديگر باشد. بزرگترين شور رهايى اين جامعه ملى كردن نفت است. داستانى به نظر من به غايت بودار. اين جامعه نفتش را رها كرد اما خودش را هرگز. نفتش را رها كرد و بعد خودش نوكر و گرفتار نفتش شد.
بعدش آن وقت در به در افتاده اند دنبال نظريه اى براى ايران. خب پدرجان، ايران كدام جامعه؟!

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محمدرضا لوایی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.