رفتن به محتوای اصلی

سخنی دوستانە با دکتر محمد سهیمی و همفکرانش،
04.07.2016 - 12:41

 

 

بدنبال عملیات مسلحانە حزب دموکرات کوردستان ایران و درگیری با نیروهای رژیم ایران، جناحهای سیاسی و برخی روشنفکران ایرانی بە ظاهر مخالف نظام علیە حزب دموکرات کوردستان ایران موضع گرفتند، مبارزە مسلحانە آن حزب را اقدامی تروریستی، آقای مصطفی هجری رهبر آن حزب را مورد توهین قرار دادند و همچون پشت جبهە رژیم آتشبارهای خود را علیە ملتهای تحت ستم ایران نشانە گرفتند.

 آقای دکتر محمد سهیمی از استادان دانشگاە یک کشور امپریالیستی است کە با دانش و توان خود چرخە امپریالسیم را میچرخاند،  در صفحە فیسبوک خود با ادبیاتی خارج از عرف سیاسی آقای مصطفی هجری را کاسە لیس نئوکانهای امریکا نامید، فدرالیزم را کە در بسیاری از ممالک چند ملیتی نهادینە شدە و بە شعار اصلی اغلب احزاب کوردی و دیگر ملتهای غیرفارس درآمدە  مقدمە تجزیە ایران دانستە و آنرا غیر قابل قبول دانستە بود. این در حالیست کە در حاکمیت کنونی ایران معاونی از طرف رئیس جمهور برای بررسی حقوق ملتها " اقوام " گماشتە شدەاست، از این روی میتوان دریافت حاکمیت دینی ایران یک قدم از روشفکران جلوتر است. بە عبارتی دیگر مخرج مشترک حاکمیت و اپوزسیون سراسری نیزمقابلە با رشد خواستەهای ملتهای غیرفارس است.  

در واقع آنچە را کەکوردها و دیگر ملل را بە استقلال از ایران سوق میدهد نە جمهوری اسلامی بلکە ماجرای  بعداز جمهوری اسلامی است و نگرانی جدی از اپوزسیون است کە بمراتب خشن تر از رژیمهای قبلی صف آرایی کردەاند. واقعیت امر این است دیدگاههای آقای سهیمی نظر غالب روشنفکران ایرانی مرکزگراست و بندە بنوبە خود در چند سال گذشتە با آنان دست و پنجە نرم کردەام و بار دیگر هم مناسب دانستم از زاویەای دیگر نگرش غلط  آنان در مورد ملتهای غیرفارس بە چالش بکشم. 

مرکزگرایان در رد و انکار حقوق ملل غیرفارس ٣ مورد را همیشە بر سر زبان دارند. اول اینکە ایران یک ملت است، پرچم و نمایندە خود ر سازمان ملل را دارد. دوم اینکە برجستە نمودن قضیە ملی بە ریختن حمام خون در ایران منجر خواهد شد و آخر اینکە بیگانگان در پس تجزیە ایران هستند و تجزیەخواهان را خائن می نامند. استفادە از دلایل غیرمنطقی علیە ملتها بە فرهنگ عمومی تمامیت خواهان درآمدە و این رانسل بە نسل بە فرزندان خود می آموزند تا هرجور کە شدە منافع سرشار این جامعە استبدادی را از دست ندهند و ملتهای غیرفارس در رعیت آنان بمانند.  

پدیدە دولت ـ ملت همانند بسیاری از ساختارهای فرهنگی و اجتماعی ایران کج بناشدە و آنچە در ایران ملت ـ دولت نامیدە میشود با پدیدە ملت ـ دولت کە  در اروپا بر اساس حقوق شهروندی شکل گرفتە است کاملا فرق دارد. ماشاء اللە آجودانی در یکی از مقالات خود بنام درباب تاریخی مقولە ملت ـ دولت می نویسد: در دورە صفوی بە روحانیون ملت می گفتند،  بە دربار دولت و بە اصل ملت هم  رعیت. درآمد کشور میان ملت و دولت تقسیم میگرید. درآمدهای حقوقی و قضایی، عوارض قناتهای آب بە جیب ملت ( روحانیون ) و باج و خراج و گمرکات بە جیب دولت میرفت. این روند تا انقلاب مشروطە ادامە داشت تا اینکە در جریان اعتراضهای مردمی علیە قاجاریان کە بە انقلاب مشروطە ختم شد واژە زندە باد ملت شنیدە شد. ( بنقل از کتاب تاریخ بیداری ایرانیان نوشتە ناظم الاسلام کرمانی ). با روی کارآمدن دولت رضاخان و ایجاد تمرکزگرایی، توسعە زبان فارسی و برخی خدمات دیگر شکل گیری ملت ایران بر اساس نفی هویت ملتهای غیرفارس قطعیت یافت. فارسها ملت شدند اما دیگران کماکان رعیت ماندند.

مورد دوم اینکە تهدید ملتها از عدول حقوقشان بخاطر اینکە حمام خون راە انداصتە نشود یکی از روشهای رایج در ایران است. این در حالیست کە اگر روشنفکران فارس بجای برجستە نمودن این تهدیدات برای همچون موضوعی فرهنگ سازی نمایند از تجارب ممالک پیشرفتە در زمینە چگونگی برخورد با قضیە ملی بە کمترین هزینە را بە جامعە انتقال دهند و فرهنگ دموکراتیک جامعە را تقویت کند همیشە فرهنگ توحش و ویرانگری را برجستە می نمایند، در حالیکە این مسئلە دیر یا زود اتفاق بیفتد. زمان زیادی از فروپاشی شوروی سابق نگذشتە کە تنها ١٦ نفر کە بیشترشان از لیتوانی بودند در جرین فروپاشی آن کشور کشتە شدند، در حالیکە در کوردستان روزانە همین تعداد از مردم عادی توسط نیروهای رژیم کشتە میشوند. سوال اینجاست کە چرا ایرانیان خود را ملتی متمدن میدانند و برای همچون موضوعی تجربەهای زیانبار عراق، سوریە را نشان میدهند ، اما تجزیە چک و اسلواکی و یا شوروی سابق را بعنوان نمونەای کم هزینە نشان نمیدهند، آیا در هم امیختگی ملی روسها با دیگر ملل کمتر از درهم امیختگی میان ایرانیان است؟

اینک بعداز قریب بەیکقرن از سیاست ظالمانە و  آسیمیلاسیون فرهنگی و ملی این سیاست شکست خوردەاست، و خواستە ملتهای غیرفارس بیش از هر زمان دیگری زبانە کشیدە است و برای استقلال خود بە پا خواستەاست.

بلحاظ ساختاری ایران کشوری چند ملیتی است و جالب اینکە هرکدام از این ملتها در آنسوی مرز طبق قوانین بین المللی ملت تعریف شدەاند و در سازمان ملل نمایندە دارند . مثلا جمهوری آذربایجان با جمعیتی در حدود ٩ میلیون نفر ملت تعریف میشود اما آذریهای ایران با جمعیتی بیش از ١٥ میلیون در واحدی بنام  ملت ایران ذوب شدە و هویتشان کتمان شدەست؟ عربها در ایران با تمایز صد درصدی کە با فارسها دارند ملت ایران تعریف میشوند درحالیکە خود ملتی مستقل و تعریف شدەاند.  عرب ستیزی از جانب مردم ایران ( فارسها ) و عرب زدایی از طرف دولت بشدت اعمال میشود. کوردهای عراق در آنسوی مرز با جمعیتی در حدود ٥ میلیون نفر طبق قانون اساسی عراق ملت تعریف میشوند در اینسوی مرز با جمعیتی در حدود ٨ میلیون قوم و یا ایرانی تعریف میشوند. اینها بطور کلی تناقضات در ساختار ملی کشور ایران هستند.

با وجود این واقعیاتها، روشنفکران ایرانی  بجای برخورد درست با این مسئلە حساس و تقبل ویژگیهای هرکدام ملل،  از  روشهای غیرمعمول و شکست خوردە استفادە می کنند. تنها زمانی میتوان بە آنان اعتماد کردکە شجاعانە بە هویت ملی ملتها اعتراف نمایند، حق جدایی را برای آنان محترم شمارند، ایران برای ایرانیان را در اولویت ( نە در شعار ) در نظر بگیرند و بعداز این مسیر بە ایرانی متحد و یکپارچە بیندیشند. شرط همزیستی مسالمت آمیز در صورت کسب حقوق ملی ملتها امکان پذیر است نە در صورت صرفنظر کردن آنان از حقوق خود. ادعای حقوق برابر  در یک حکومت دموکراتیک همان ایدە مهدی موعود است.

مورد سوم مورد بحث هە همانا نسبت دادن ملتها بە بیگانگان است از عمدە دلایل آقای محمد سهیمی بجهت تخطئە و تقبیح خواستە کوردهاست و ایشان  چندی پیش مقالەای در دو بخش تحت عنوان تجزیە طلبی کردستان عراق: اسرائیل دوم یا پایگاە شرقی اسرائیل؟   در سایت گویا منتشر نمود و از این منظر خواستەهای مارا باطل اعلام دارد.  ایشان بجای دنبال نمودن عوامل درونی بە عوامل بیرونی توجە داشتە است.

 در بحثی چند روزە بر روی صفحە فیس بوکی ایشان کە لینک آن آمدەاست، دهها کامنت میان من، آقای سهیمی و همفکرانش ردوبدل شد و این حضرات تمام مسائل را بە نئوکانهای امریکایی و اسرائیل نسبت دادند و هیچ اشارەای بە داخل نشد.  همین موضوع خود نشان از دوگانگی، شکاف، بیگانگی فرهنگی میان ملتهای ساکن ایران است. برای نمونە آقای سهیمی  کوردها را بە همدستی با اسرائیل متهم میکند، اما از خود نمی پرسد کە آیا میتوان همان اتهام را در مورد عربها کە خواستەای مشابە کوردها دارند و ناراضی ترین ملت ایران هستند بکار برد؟ ایشان پاسخی برای آن ندارد.

 پافشاری پان فارسها بر ایرانی بودن کوردها تا چە اندازە صادقانە است؟ آنان کوردها را بخشی از پیکرە ایران می دانند کە در جریان جنگ میان عثمانی و صفوی از ایران جداشدەاند. و اینک نیز در حوزە فرهنگی ایران تعریف میشوند. با این وجود می بایست هرگونە حرکت رهایی بخش کوردها  در کشورهای ترکیە، عراق و سوریە مورد استقبال ایرانیان قرار میگرفت، اما عکس قضیە را شاهد هستیم و آقای سهیمی نە اینکە با کوردهای ایران مشکل دارد بلکە  تمام توان خود را علیە استقلال کوردهای عراق بکار بردەاست. این نشانە  ناصادقی ایرانیان در برخورد با قضیە کوردیست. ثانیا احتمال تجزیە عراق کە آقای سهیمی و همفکرانش عنوان میکنند نە نتجە نازسازگاری کوردها با دولت مرکزی بلکە ناشی از ناسازگاری  شیعیان با سنیهاست و طبیعتا کوردها نیز از اختلاف آنان بهرە خواهند برد اما آیا میتوان سنیهای عراق را کە بقایای رژیم صدام حسین هستند بە اسرائیل نسبت داد؟

 
آن حضرات  قادر بە قبول آن نیست کە از بدو قیام شیخ عبیداللە نهری در سال ١٨٨٠ مبارزە پیگیر کوردها در جریان بودە کە هنوزکشوری بنام اسرائیل وجود نداشتە است. این نگاە بیگانە ستیزی و بیگانە هراسی در ذهنیت ایرانی مسبوق بە سابقە است. برای نمونە  بهائیان ایران بدلیل وجود مقبرە بهاءاللە موسس دیانت بهائیان بە عامل اسرائیل متهم میشوند. در حالیکە بهاء اللە قبل از تاسیس اسرائیل بە آن کشور تبعید و در آنجا درگذشتە ست. سادەانگاری در نوشتار بە اصطلاح آکادمیک آقای سهیمی از آنجا مشخص است کە  ادعا میکند  در جریان مطالعات خود  بە اسنادی دست یافتە کە اثبات میکند  کوردهای ایران با کشورهایی چون عراق در زمان صدام حسین، امریکا و اسرائیل ارتباط داشتەاند!!. سوال اینجاست کە چرا کوردها نباید با دنیا ارتباط نداشتە باشند؟ چرا این حق برای تمام دنیا محفوظ است اما برای کوردها نە؟  ثانیا چرا بە سابقە طولانی  مبارزە کوردهای ایران برای کسب حقوق خود توجە ندارد و تنها بە روابط  کوردها با صدام حسین و اسرائیل امریکا توجە دارد؟. آیا میشود یک کتاب ٢٠٠ برگی را از صفحە ١٧٠ مطالعە نمود و نقد کرد؟  

نوشتە آقای سهیمی در ارتباط با روابط میان اسرائیل و کوردها  مملو از تناقض و ناآگاهی بر اوضاع منطقە است. ایشان در ابتدای نوشتە خود ظهور داعش را تلاش کوردها می داند اما از جهت دیگر اعلام میدارد داعش با حکومت درگیر نشد و کوردها را هدف قرار داد!! چە کسی میتواند این ادعای ایشان را قبول نماید؟ مگر ممکن است کشوری سازمانی را علیە خود مسلح کند؟ ایشان همە پرسی بارزانی برای آیندە کوردستان عراق را بە نشانە تجزیە طلبی محکوم مینماید. اما حاضر بە پذیرش این واقعیت نیست کە تقاضای همە پرسی متمدنانەترین و مقبولترین روش رایج برای چارەیابی موضوع ملی وموضوعات حساس مملکتیست.  در کشور همجوار محل اقامت ایشان یعنی کشور کانادا هر دە سال یکبار همە پرسی برای ماندن یا نماندن ایالت کبک  با کانادا انجام میگیرد. اینکە کبکیها بە آن رای منفی دهد چیزی از ارزش موضوع نمی کاهد مهم این است کە از حق انتخاب بهرەمندند.  

آقای سهیمی در نوشتە خود و در رد ادعای کوردها برای تاسیس کوردستان سە استدلال را مطرح میکند و می نویسد:

اول، از نظر تاریخی در هیچ برهه‌ای از زمان کشور مستقلی به نام کردستان وجود نداشته است. بنا بر ادعای موجودیت تاریخی کشور مستقلی به نام کردستان فقط جعل تاریخ و دروغی سیاسی است..

دوم، استناد به وجود ناحیه‌ای تاریخی به نام کردستان بعنوان اساس تجزیه طلبی از پای بس ویران است. خراسان، سیستان، و گیلان، بعنوان مثال، با نام کنونی همگی‌ از لحاظ تاریخی سابقه بس طولانی تر از کردستان دارند، ولی‌ مردمان هیچ یک از این نواحی تجزیه طلب نیستند.

سوم، فقط محض ادامه بحث، فرض کنیم که در گذشته دور کشوری به نام کردستان وجود داشته است. در آنصورت سوال مهم این است: اقوام و مردم گوناگون چند سال حق دارند به عقب برگردند تا ادعای تاریخی موجه داشته باشند؟

استدلالهای  آقای سهیمی آنقدر بی پایە است کە لازم نیست برای پاسخ دادن بە آن وقت صرف زیادی نمود. اولا، از دورە سلجوقیان و در زمان سلطان سنجر نقشە کوردستان  حک شدەاست. کنفدراسیون ماد شناسنامە واقعی کوردهاست. دوم اینکە  اگر خیلی بە عقب برنگردیم  از سال ١٩٧٩ بیش از ٥٠ کشور تشکیل شدە است.  کشور اسرائیل کە بە تابوئی برای ایشان تبدیل شدەاست قدمت آن بە کمتر از نودسال برمیگردد. مطمئنا تاسیس کشوری بنام کوردستان آخرین هم نخواهد بود.

 ایشان برای انحراف در بحث گیلان، خراسان و سیستان را در مقابل کوردستان ردیف کردەاست و می گوید چرا آنان تجزیە طلب نیستند اما فقط کوردها تجزیەطلبند؟  این روش بیشتر از محسن رضائی سردار سپاە پاسداران بکارگرفتە میشود. آقای محسن رضائی  برای بە بیراهە کشاندن خواستە ملتهای غیرفارس،  لرها و بختیاریها را بعنوان اقوام در مقابل دیگر ملل پیش می کشید تا بلکە از این طریق خواستە ملتهای اصلی را تقلیل دهد و نشان دهد کە اقوام در ایران تنها کورد وعرب و تورک و تورکمن و بلوچ نیستند. آقای سهیمی نیز از روش مذکور استفادە نمودەاست.  ایشان عامدانە  تورک، عرب، بلوچ و تورکمن را کە هرکدام تاریخ مبارزاتی دیرینەای دارند و همگی بە استقلال خود می اندیشند فراموش کردە و کوردها را باگیلکها یا خراسانیها مقایسە کردەاست. البتە ویژگیهای فرهنگی و ملی گیلکها قابل احترام است.  چند سال پیش در همایش سوم اتحاد جمهوری خواهان در برلین المان  آقای بیژن حکمت  از اعضای سازمان جمهوری خواهان ملی ایران در تقبیح ملی گرایی کوردها  گفتند  ویژگیهایی کە کوردها دارند یک گیلک هم دارد.  پاسخم این بود کە ما منکر ویژگیهای گیلکها هم نیستیم اما شمائید کە ویژگیهای ما را انکار میکنید.

 استدلال دیگر ایشان این است کە اگر نگاە بە گذشتە باشد باید  ایران افغانستان، قفقاز را بە خاک خود برگرداند. تفاوت و عدم درک از موضوعات در همچون مواردی خود را نشان میدهد. کوردها در طول تاریخ جهانگشا نبودە و نیستند و  بغیراز چارچوب جغرافیایی خود چشم بە خاک دیگران ندوختەاند. کشورهای قفقاز کە از ایران جدا شدند  بنا بە میل خود از روسها کمک خواستند تا آنان از دست حاکمان ایرانی رها سازند.

نکتە دیگری کە آقای سهیمی بمیان آوردە است وضعیت اسفبار شیعیان سعودی است کە بیشتر از کوردها مورد ظلم قرار گرفتەاند و با این وجود هم تجزیە طلب نیستند. هرچند ایشان فراموش کردە کە قضیە کوردها یک قضیە ملیست نە دینی با این وجود رفتار سعودیها قابل تائید ما نبودەاست. نگارند از اولین کسانی بودم کە اعدام شیخ نمر رااقدامی ناجوانمردانە و محکوم نمودم.  استقلال حق شیعیان سعودی است.  نفت سعودی کە اغلب در مناطق شیعە نشین است  پولش بە جیب حاکمان سنی آن کشور میرود. درست مشابە آنچە عربها ایران دارند.  

آقای سهیمی از بالکانیزە نمودن خاورمیانە از طرف اسرائیل پردە برداشتە است و از نظر ایشان چون اسرائیل قدرت تسخیر رود نیل تا فرات ندارد بنابراین بە پروژە تجزیە کشورهای منطقە می اندیشد و در این رابطە بە نظر متفکرین یهودی استناد نمودەاست.   ایشآن از اددینون اسرائیلی کە پروژە تجزیە خاورمیانە را دارد نقل کردە کە باید کشورهای مصر، سعودی، سوریە، عراق و لبنان تجزیە شوند. سوال اینجاست کە از این ٥ کشور تنها دوکشور دارای جمعیت کورد هستند.  مشکل کلی مباحث آقای سهیمی تئوری توطئە است، عوامل داخلی را ملاک قرار نمیدهد و تنها عوامل خارجی را برجستە می نماید.

در ارتباط با کوردستان عراق، در جایی اشارە نمودە  کە  شادروان ملا مصطفی بارزانی بە اسرائیل سفر داشتە است و در سفر خود نقشە کرکوک را بە را اسرائیل هدیە دادەاست!!. گرچە نمیدانم شادروان بارزانی بە اسرائیل سفرداشتە یا نە، اما چە منطقی میتواند همچون ادعای سادەلوحانەای را قبول کند کە  اسرائیل با آنهمە توان علمی و تکنولوژی نیازی بە نقشە کرکوک داشتە باشد؟ مگر آقای بارزانی کە کرکوک را قلب کوردستان نامیدە بود و جنگهای دهها سالە بخاطر بازپسگیری کرکوک بودەاست در اختیار کشور دیگری قرار دهد.  

کوتاە سخن انتظار از آقای سهیمی و همفکرانش این است کە روشی منصفانە در قبال واقعیتهای جامعە ایران و تنوع ملی آن در نظر بگیرند، مخاطبین خود را با تفکرات شوینیستی بزرگ ننمایند، حق را اگرچە تلخ باشد بگویند و درصورت اعتراف بە حقوق دیگران انتظار همزیستی را داشتە باشند گرنە هویت خواهی را نمیتوان با هیچ نیرویی کنترل نمود.

لینک زیر صفحە فیسبوکی آقای سهیمی کە مباحث درآن انجام گرفتە است.

 

 

 

https://www.facebook.com/permalink.php?story_fbid=1640210122906202&id=100007516907764&notif_t=comment_mention&notif_id=1467295143521574

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

هادی صوفی زادە

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!