رفتن به محتوای اصلی

من و وطن و آيسودا
27.06.2016 - 06:57

 

 

 

 

خواب تو را ديدم آيسودا. خواب سپيداران شرقى مظلوميت را. خواب چشمهايت را ديدم كه در چهارراه شهناز زير ماشين كسى له شدند. خواب تو و تبريز و انجمن هاى بى دليل شهر. در خوابت رژيم داشت شاعره اى را سگ مى كرد تا شهر را بقاپد. در خوابت كثيفى متن هاى وابسته از سر و روى نويسندگان دربارى سيل شد و راه افتاد و تبريز و ارك و عينالى را با خود برداشت و برد. در خوابت براى راندن كسانى از وطن امضا جمع مى كردند و جشن راه انداخته بودند. رانده شدگانى كه خود امضاى هويت و دموكراسى و آزادى اند. خوابت عوام زدگى خواص قدرت و استحاله بود كه به بى اثر كردن پديده هاى اجتماعى اطرافمان مشغول بود. در گير و دار اينهمه فراز و فرود اما خوابت خوبى تو را نيز با خود داشت. عطر بدنت در اندرونى متعفن استبداد و سياهى و تزوير مى پيچيد و براى لحظه اى يادمان مى انداخت كه عشق زنده است. خواب تو را ديدم كه از بيدارى من مى گذشت. خوابت را بغل كردم و بوسيدم و به اتاق خوابم بردم. صبح كه بيدار شدم خوابت نبود، خيالت نبود اما كفشهايت را بر كنار تخت جا گذاشته بودى. كفشهايت بيدارىِ تبريزىِ من است آيسودا. بيدارى ام نيز خواب توست. راه را بگو مسافر بعدى، تبريز من است. من مسافر نبودم كه. وطن مسافر من بود. وطن مسافر من است به وقت ديروز. وطن خواب توست و خوابت وطنم.

خواب تو را ديدم آيسودا. خوابت خاورميانه ى فرقه گرى و تفرقه و فقر و كشت و كشتار است آيسودا. خوابت سنگين تر از كره ى زمين است. سنگين تر از تمام گناه هاى زمين. در خوابت شاعره اى ديدم كه با من خوابيد و مرا حامله شد و مرا سقط كرد و جنينى كه من بودم را به سگهايش خوراند. جهان آغوش زنى است كه با همه مى خوابد حتى با خواب هاى تو. در خوابت نخبگان مناطق آشوب و سركوب مثل جوشهاى جوانى صورت زيبارويان زده اند بيرون. چركين و قرمز سر سفيد. زشت جلوه مى كنند اما دارند از فعل و انفعالات درون خبر مى دهند. هم خواب تو و هم بيدارى من كنش تراژيك ماست بر تسلط ادبياتى كه از اعماق تاريخ تا اندرونى ديالوگ ها و نشانه ها نفوذ كرده است. زبان خواب تو مثل زبان بيدارى من گرفتار زبان شبح و شبهه است. زبان خواب تو مثل زبان بيدارى من مرسوم است، رسمى نيست. محكوم است حاكم نيست.

خوابت باران ناگهان دهه هاى من است. تبريز بود و ليز بود و نفهيمدم و افتادم. ايران خطابه اى براى شعوبيه گرى بود. گفتيم تبريز پامنبرى تهران نباشد. گفتند مثل سگ مى كشيمتان. تضاد بود، تناقض بود، درهم تنيدگى بى دليل بود. كه گرگ ها مثل گرگ مى ميرند. بلبلى كه در گلوى من گير كرده است حافظ نبود، سعدى نبود، نسيمى بود و شمس و آشيق العسگر. در خوابت كاينات با ريتم سگ شدگى مى رقصيد، با ريتم اطاعت. خوابت بندگى بود و اسارت. قلم برداشتيم و خوابت را به هم زديم. بيدار كه شدى از خوابى به خواب ديگر افتادم. غريبانگى كردم و به خواب جهان رفتم.

خوابت مرا شهر به شهر، و ديار به ديار از تو دورم كرد آيسودا. كتابخانه ى عمومى شيكاگو خواب آلودگى بيست و پنج ساعته ى من است. درست مثل كتابخانه ى ملى تبريز. احساسم همان است. هر كتاب، خوابى است كه براى انسان ديده مى شود. و نويسنده يعنى اوج خواب آلودگى انسان. در خوابى كه براى ما ديده اند چيزى تغيير نكرده آيسودا. ديكتاتورها همچنان مشغول كشتار و شكنجه و سركوبند. تروريست ها با كلاشينكف هايشان در لابلاى خوابهامان مى گردند و مخالفان همچنان خود را جلوى گلوله ها مى اندازند، درست مثل دروازه بانى كه براى گل نشدن توپ، چهره اش را به ضربه ى محكم حريف مى سپارد.

در خوابت يك غاز وحشى شكار شده هستم. چه فرقى مى كند؟ روزگارى در تبريز و تهران و باكو مى خوردندم و اكنون در سواحل آتلانتيك. اشتياق من درست مثل آن غاز زخمى است. غاز وحشى دارد دست و پا مى زند روى آب. سگ خودش را به آب مى زند و تيز شنا مى كند به سمت غاز زخمى. سگ مثل سگ جان مى كند و غاز را به دندان مى گيرد و شناكنان و با عجله بر مى گردد پيش شكارچى. شكار را مى اندازد زير پاى شكارچى و دوباره زل مى زند به آسمان و آب. سگ منتظر مى ماند تا غازى ديگر بيفتد بر بركه. هم غاز و هم سگ هر دو براى شكارچى تقلا مى كنند. غاز و سگ پيش نويس متنى هستند براى كسى كه ماشه را مى چكاند.

خواب تو را ديدم آيسودا. تكيه داده بودى بر سايه ى ارك تبريز. صدايم مى زدى:
- بيدارى محمدرضا؟
نه. من كى بيدار بودم؟ بيدارى من خوابيدن در خواب توست. جهان خواب توست و من در خواب تو خوابم آيسودا.

 

 

 

 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محمدرضا لوایی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.