که قربانی دیکتاتوریها شدند
« دیالوک» را به میدان عربده های جلو دانشگاه تهران در 57 تبدیل کرده اند.
ببینیم استبداد ما دیکتاتورهای کوچک از کجا میاید:
استبداد، فرق نمی کند چه لباسی به تن کند. و مکانش کجا باشد. یا عمل کننده اش چه کسی باشد.
- استبداد عملی ست که دیده ایم، شاه، خمینی، پینوشه، موگابو، استالین، پول پوت، هیتلر، و .... انجام داده اند و میدهند. علیه افراد و مردم.
- از سوی دیگر روشن استکه یک نفر یا چند نفر نمی توانند به افراد میلیونی «زور» بگویند و هرچه دلشان خواست انجام دهند. چه چیزی باعث میشود که یک نفر یا عده ای، به دیکتاتور تبدیل شوند؟
علت اساسی ، اینه که در درون خود افراد یک « دیکتاتور» کوچک وجود دارد . که نامش «زور» است.
وقتی همه را جمع کرده و به یک نفر یا به یک گروه منتقل میکنند، آن یا آنها به دیکتاتور تبدیل میشوند.
صدام خود را سوسیالیست و حتی ملی مینامید. ولی دیکتاتور بود. هیتلر خود را سوسیالست و ملی گرا می نامید. شاه خود را ایرانی، مسلمان، ملی، و دموکرات، می نامید ؛ ولی دیکتاتور بود.
استالین خود را سوسیالیست و رهبر زحمتکشان مینامید ولی دیکتاتور بود. و دیگران و دیگران. با کلمات زیبا.
افراد عادی مثل من و شما خود را دور از دیکتاتوری میدانیم و میگوییم مخالف دیکتاتوری و استبداد هستیم.
اما به زن و مرد و بچه و دیگران ، در محیط زندگی خود « زور» میگوییم.
و متوجه نیستیم زور گفته ایم. چون « زور نگفتن» را بلد نیستیم.
ما « در جامعه ی زور گویان، بزرگ شده ایم» و آنچه خوب بلدیم «زور گویی» ست.
نمی دانیم چطور میتوان « زور نگفت».
وقتی در جامعه تقریبا « همه» زور گو هستند، بدیهی ست که آنکه رهبری و گروه و حزب و دولت و غیره دارد « طبیعتا و اتوماتیک» به ماشین زور گویی تبدیل میشود.
علت « زور گویی» فرد چیست؟
فرد فکر میکند « صاحب حقیقت تنها خود اوست» و دیگران « خطا کار اند». دیگران باید و باید به حرف او عمل کنند.
تنها منفعت فرد من، یا گروه من، باید تامین شود. دیگری یا دیگران، لازم است خدمه ی من و ما باشند.
یعنی رابطه ی «ارباب-نوکری» باید خفظ شود. نام این کار هم برابری ست.
این خصلتها فرد را به « زور گو» یا دیکتاتور کوچک تبدیل میکند. چون راه زور نگفتن را بلد نیست و تربیت نشده.
بنابرین در کارخانه ی جامعه « دیکتاتور» تولید میشود. با مارک « مد- in- ایران».
--------
مشکل اساسی دیکتاتور بودن خود افراد است. و همه قربانی این خصلت هستیم که خودمان تولید میکنیم.
فرد و گروهی هم که بالا سر ما قرار میگیرد شروع میکند به « نابودی ما».
ما کسانی هستیم که قاتلان خود را تولید میکنیم.
ما کسانی هستیم که دیکتاتور های خود را تولید میکنیم تا گردنمان را زیر گیوتین ببرند.
راه چاره آن است که :
عمل کارخانه ی خود را تغییر دهیم.
چگونه؟
- حقیقت تنها پیش یک فرد و یک گروه نیست.
- لازم است منفعت همه تأمین شود.
- بالا سری لازم نیست. کارها به همه متعلق است. ضروریست، عمومی انجام پذیرد.
با مشورت و تصمیم عمومی در جامعه. اشکالات هم لازم است عمومی رفع شود. هر فرذ در تصمیم و اجرا و تصحیح کار، لازمه شرکت داشته باشد. داوطلبانه، با شرایط آزادی، و برابری با دیگران.
لازم است عموم مردم قوانین مدرن و انسانی تدوین کنند و خود نیز به اجرا و تصحیح و تکمیل آن بکوشند.
- بر پایه ی گسترش چنین فرهنگی ست که میتوانیم « دیکتاتور درون» خود را کنترول کنیم.
تا شرایط فرهنگی، سیاسی، اقتصادی در جامعه به تدریج تغییر یابد، و کارخانه ی اجتماع به جای دیکتاتور، آدمهای نسبتا دموکراتی تولید کند.
در چنین شرایطی ست که می توانیم لباس فریبنده ی دیکتاتورها را از تنشان بکنیم . دنبالشان راه نیافتیم. و گول شعارهای
به دروغ رهایی بخش و خوشبختی آفرین را نخوریم. و به چماق کش این و آن کس و عقیده تبدیل نشویم.
اربابها با پول خود نوکر استخدام میکنند که چماق کشی کند. کسی که فاقد فرهنگ چماق کشی ست گردن به نوکری خم نمی کند.
چماق کش قبل از اینکه استخدام شود در استخدام فرهنگ چماق کشی خود درآمده است. و به هنگام استخدام تنها خود را میفروشد.
دیالوگ مدرن- دیالوگ سنتی:
در گفت و گوی مدرن طرفین اندیشه های خود را در رابطه با «موضوع» روی میز میریزند. بهمراه دلایل اثباتی. بدون اینکه سعی کنند «حقیقت را تنها از آن خود بشمارند» و دیگری را «کذب محض» قلمداد نمایند. بدون اینکه منظورشان مجاب کردن باشد. شنونده یا خواننده با توجه به نظرات هر دو یا سه طرف، و مقایسه آنها با افکار خود، میکوشد به نتایجی راه یابد. یا نیابد.
اما در متد سنتی طرفین افکار خود را تنها در رابطه با موضوع مطرح نمی کنند. اندکی به موضوع می پردازند- به عنوان ابزار- بعد با موضوعات بیرونی به قصد اثبات اهداف مخفی و خارج از موضوع- با تلاش برای زمین زدن طرف دیگر- و حق و حقیقت دانستن خود- وارد دیالوگ میشوند.
آنها « پیشداوری» خاصی دارند- در مورد «موضوع» و «مواضع سیاسی» همدیگر. منظورشان آنالیز«بی طرفانه» ی موضوع نیست که نکات تاریک مسئله روشن شود. گوشه های تاریک، مشکل آنها نیست.
اصلاً در گفت و گوی سنتی، موضوع، گوشه تاریکی ندارد، همه چیز روشن است و «هرکس حقیقت مطلق- و خالق سعادت». عین دو دیکتاتور بر یک تخت. هدف حل مشکل یا قضیه نیست بل رفع یکدیگر است. «حذف همدیگر». با هر شیوه ای.
که میتواند بکاری گیری تحقیر- توهین- اتهام- سیاسی یا شخصی؛ و دروغگو نامیدن دیگری و راست نمایی خود- دستیازی به اجداد و تاریخ مردمی یکدیگر، کندوکاو در زندگی خصوصی و بیوگرافی متقابل و خلاصه هر چیز و همه چیز به خدمت گرفته میشود- تا «موجود یا خانم» نامیده شدن دیگری- که طرف بگوید « من حقم و خالق بهشت» - «تو باطلی و خالق جهنم».
من در این بحث پیروزم و تو بازنده. این منم که باید ترا تسخیر کنم - نه تو.من تا میتوانم یقه شما را رها نمکنم تا مفتضح تان نمایم. تو دشمن من هستی. تو خائنی. و ...
اینها میتواند با کلمات بزک شده و غیر مستقیم نیز عنوان شوند- و میشوند. هدف متد سنتی تسلط است- و آماج متد مدرن حل قضیه. به سهم و از دید خود. بدون پیشداوری و با حفظ بی طرفی نسبی. مثل حل یک مسئله فیزیک و شیمی- و یا ریاضی.
در بحث سنتی طرف کاری ندارد که « ایده» ی شما پیرامون مسئله مشخص چیست- بل هدف اینست که « چه ایده ای» میتواند به شما «نسبت» دهد تا شکست تان تحقق یابد.اتهام.
گفت و گوی سنتی دیاگوگ نیست - میدان نبرد است. مثل میدان جنگ - بین دو دشمن-در هزاران سال پیش؛ یا امروز. میدان تزویر و ریاست- نه آزمایشگاه علمی بین نظرات.
این متد با کشف بیطرفانه ی پاسخ نسبی قضایا بیگانه است- کوشش آن برای حذف طرف مقابل بهر وسیله و شیوه ممکن و ناممکن است. در جوامع عقب مانده - یا واپس نگهداشته شده- شیوه بحث ها غالباً سنتی است. پایه دیالوگ سنتی « ترس» است و احساس«عدم امنیت»- و تآمین امنیت را در «تسلط» میجوید. اما اساس دیالوگ مدرن « آزادی» ست- و «انتخاب».
دقیقاً براین اساس دیالوگ قلمزنان ناسیونال-توتالیتاریست - که مسئله ی اعتراض به تبعیض ملیتهای ستمدیده را با اتهامات سیاسی، با بیرون کردن آنها از زادگاه تاریخی شان، با حاشیه روی و موضوع گریزی، با منم-منم گویی، در نوشته ها و پیامهای خود، به بیهوده گویی و ستیز میکشانند- آنرا وندالیسم قومی یعنی وحشیگری و ویرانگری مینامند، چماق کشی ست؛ و نه دیالوگ.
آنچه در بالا آمد اندیشه ی من است. تا نظر دیگران چه باشد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید