او در ششماه گذشته برای چند دانشگاه اروپایی تقاضا فرستاده و از سه جا پاسخ گرفته: «باید زودتر از اینها اقدام میکردم. اما پدرم نگذاشت. حالا او هم پشیمان است. من میتوانستم در ۲۰ سالگی از ایران خارج شوم.»
هر سال ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار ایرانی تحصیلکرده برای خروج از کشور اقدام میکنند. بر اساس آماری که مجلس شورای اسلامی ارایه کرده است، تا سال ۸۹، ۶۰ هزار نخبه ایرانی از کشور مهاجرت کردهاند که اغلب از نخبگان المپیادهای علمی و ترازهای برتر دانشگاهها بودهاند. ۲۵درصد از کل تحصیلکردههای ایران در کشورهای توسعهیافته زندگی میکنند که حدود ۴۰درصد از این مهاجران زنان هستند.
آیا با تکیه بر این آمارها و وضعیت اشتغال و تحصیل زنان میتوان گفت که مهاجرت زنان تحصیلکرده روبه افزایش است؟
شهیندخت مولاوردی، معاون امور زنان ریاست جمهوری سال گذشته هشدار داد که با توجه به سرمایهگذاریهای انجام شده در زمینه آموزش و تحصیل دختران، هماکنون بسیاری از دختران تحصیلکرده کشور آماده اشتغال و کار در جامعه هستند و به علت نبود فرصتهای اشتغال تنها راه پیش روی آنها ادامه تحصیل است. او تاکید کرده بود که باید جوابگوی سرخوردگی دختران تحصیلکرده بود.
اشرف بروجردی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی هم سه سال قبل درباره افزایش دختران تحصیلکردهای که به خارج میروند هشدار داده بود. او به برخی از عوامل تاثیرگذار بر مهاجرت دختران اشاره کرده و گفته بود: «یکی از این عوامل، تغییر در روش و سبک زندگی است و در نتیجه همین مساله زنان ما هم تمایل دارند از موقعیت برتری نسبت به گذشته برخوردار شوند، اما متاسفانه نگاهها به سمت تضییق شرایط برای دختران و قرار دادن آنان در موقعیتی است که از سطح آگاهی کمتری برخوردار باشند.»
بروجردی دومین عامل مهاجرت دختران را محدودیت آموزش در ایران اعلام کرده بود: «در یک دوره زمانی نسبت ورود دختران به دانشگاهها به ۶۷درصد رسید و نگرانیهایی را برای دولتمردان به وجود آورد که باعث شد بدون در نظر گرفتن تبعات روانی و اجتماعی دست به محدود کردن ورود دختران به دانشگاهها بزنند.»
مدتهاست که زنگ هشدار درباره دختران فارغالتحصیل از دانشگاهها که راهی به سوی آینده نمیبینند به صدا درآمده. جامعه ایران با مسئله بیکاری دختران فارغالتحصیل روبهروست. زنان ۴۶.۶ درصد کل فارغالتحصیلان کشور را تشکیل میدهند که از این میزان ۳۴.۵ درصد فعال (۷۰.۱ درصد شاغل و ۲۹.۹ درصد بیکار) و ۶۵. ۵ درصد غیرفعال اقتصادی هستند.
نه تنها تعداد فارغالتحصیلان زن دانشگاهها بیشتر شده، بلکه نگاه زنان به زندگی هم تغییر کرده است. تعداد دخترانی که آینده خود را در ازدواج جستوجو نمیکنند بیشتر شده و در میان زنان ازدواح کرده هم تمایل به بچهدار نشدن و تمرکز بر اشتغال یا ادامه تحصیل بیشتر شده است.
حالا تعداد دختران فارغالتحصیلی که در ایران تا مقطع کارشناسی ارشد درس خواندهاند بیشتر شده اما بازار کار ایران نتوانسته آنها را به خود جذب کند.
شقایق یکی از آنهاست: سال ۸۸ از دانشگاه در رشته جامعهشناسی فارغ التحصیل شده اما تا حالا کار پیدا نکرده است. میگوید که در ایران تنهاست چون تقریبا همه دوستانش مهاجرت کردهاند: «یعنی حتی آن کسی که درسخوان هم نبود، با یک نفر ازدواج کرد و رفت. دوستانم تشویقم میکنند که زودتر بکنم و بروم. یکی از آنها میگوید که اگر در ایران نبودم، الان توی یک سازمان معتبر خارجی کار میکردم. خود او الان یک شغل عالی دارد، وقتی در ایران بود من به او خصوصی درس میدادم.»
شقایق برای ساختن زندگی در ایران انگیزهای ندارد: «بکی اهل شوهر کردن است خب میرود سراغ زندگیاش. من اینجا هیچ انگیزه ای ندارم. حتی آزادی شحصی هم ندارم. مدتی برای یک ان جی او تسهیلگری کردم درباره حقوق زنان. وضعیت زنان را به چشم خودم دیدم. تحمل فضای اجتماعی و سیاسی ایران برایم راحت نیست.» او میخواهد به کانادا برود.
آلمان، کانادا، استرالیا و آمریکا در بین کشورهای پرطرفدار ایرانیان تحصیلکرده برای مهاجرت هستند، اما محبوبه میخواهد به اسکاندیناوی برود: «وقتی درباره جایگاه و حقوق زنان در این کشورها میخوانم از وضعیت خودم در اینجا بیزار میشوم. دوره دکتری را شروع کردهام اما اصلا راضی نیستم. کار پژوهشی اصلا پیش نمیرود. امکانات نیست. استادم را هر ششماه یک بار میبینم. برای تصویب موضوع پایاننامهام خیلی دردسر کشیدم. چند بار موضوع رد شد؛ چون میخواستم درباره سکسوالیته زن ایرانی تحقیق کنم. الان روی موضوعی کار میکنم که اصلا مورد علاقه ام نیست.»
محبوبه ۳۰ ساله است و متاهل: «یک دختر ۱۵ ماهه دارم که دلم میخواهد جای دیگری رشد کند. نمیخواهم محدودیتهای من را داشته باشد.»
بر اساس پژوهشی در ایران که به بررسی عوامل مرتبط با گرایش دختران تحصیل کرده به مهاجرت به خارج از کشور میپردازد، میتوان به تصویری روشنتر از دلایل مهاجرت زنان تحصیلکرده ایرانی دست یافت. این پژوهش که کار مشترک علی حاتمی، حهانگیر جهانگیری و سجاد فتاحی است، دو دسته از عوامل رانش (دافعههای داخلی) در کشور مبدا و عوامل کششی (جاذبههای خارجی) در کشورهای مقصد را بررسی کرده است.
با پیمایش جمعیت مورد مطالعه که شامل انتخاب تصادفی ۱۲۰ نفر از دانشجویان دختر مراجعهکننده به مراکز اعزام دانشجویان به خارج از کشور شهر شیراز بوده، مشخص شده که عواملی نظیر «بیکاری، نداشتن درآمد کافی، برخوردار نبودن از شغل متناسب با رشته تحصیلی، نبود فرصتهای شغلی مناسب، نبود امنیت شغلی، نبود امکانات، بحرانهای اقتصادی، نبود امکانات علمی، پژوهشی و آزمایشگاهی، کمبود استادان متخصص، توجه نکردن به خواستههای افراد تحصیل کرده و رعایت شان علمی آنان، نبود موفقیت در مقاطع تحصیلی بالاتر، محدودیت زنان در انتخاب برخی از رشتههای تحصیلی خاص و محدودیت آزادی فردی»، به گونه ای معنادار به عنوان عوامل رانشی در مهاجرت دانشجویان دختر به خارج از کشور موثر هسند.
هم چنین، نتایج این پژوهش نشان میدهد که «توزیع شغل بر اساس مهارتهای افراد، مناسب بودن درآمد، نظم و ثبات اقتصادی، توزیع عادلانه ثروت، سطح علمی بالاتر، بها دادن به نوآورری، امکانات و خدمات مادی و رفاهی بهتر برای زندگی، تساوی حقوق زن و مرد»، از سوی پاسخگویان به عنوان عوامل کششی کشورهای خارجی نام برده شدهاند.
آرزو، یکی از کسانی است که همزمان با انجام این پژوهش در سال ۱۳۹۱، از ایران خارج شده و مراحل آخر تحصیل در مقطع دکتری در کشور سوئد را میگذراند: «از انتخابم راضیام. مهاجرت سختیهای خودش را دارد، تنهایی، بیهمزبانی، مشکلات مالی. اما من شخصا چیزهای زیادی به دست آوردم که فکر میکنم ارزشش را داشت. در ایران وقتم تلف شد. استعدادم نادیده گرفته شد. اینجا به دانشجوهای لیسانس درس میدهم و جنسیتم نقشی در کاری که میکنم ندارد. گاهی به این فکر میکنم که چقدر از انرژیام را در ایران باید صرف جنگیدن با حراست جلوی در دانشگاه میکردم. مشت نمونه خروار!»
آرزو اما ته دلش برای آینده ایران نگران است: «خب همه که نمیتوانند از کشور خارج شوند؛ آن وقت تکلیف آنجا چه میشود؟ نمیدانم. اما اگر کسی از من بپرسد که چطور میتواند برای درس خواندن از ایران بیرون بیایدو حتما بهش کمک میکنم: به خصوص اگر زن باشد.»
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید